حمیدرضا شکارسری، شاعر و پژوهشگر، از شاعری در دوران سخت میگوید
سرزمین شعر ورود ممنوع نیست
نیلوفر ذوالفقاری
کارنامه سالها فعالیت ادبی حمیدرضا شکارسری، پر از تجربه برگزیدهشدن در جوایز ادبی و البته، قرار گرفتن در جایگاه داوری این جوایز است. این نشان میدهد زندگی او چقدر با شعر گره خورده و او بهعنوان یک شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی، از 16سالگی که شعر گفتن را شروع کرده چه راه طولانیای را پیموده است. شکارسری معتقد است شعر لزوما قرار نیست حال ما را خوب کند و البته سرزمین شعر هم، تابلوی ورود ممنوع ندارد. با این شاعر از شعر در دوران مختلف و رمز ماندگاری آثار هنری شنیدهایم.
بهنظر شما شعر و ادبیات این روزها چه کارکردی میتوانند داشته باشند؟
من هیچ وظیفهای برای شعر قائل نیستم. معتقد نیستم که شعر میتواند کاربردی غیر از زیباشناختی خود داشته باشد. اینکه شعر بخواهد حالی را خوب کند یا دردی را تسکین دهد، وظایفی نیستند که برای شعر قبول داشته باشم. بهنظر من شعر یک بسته هنری است که کاری جز زیبا بودن ندارد اما طبیعی است که یک هنر کلامی، مفهوم و معنایی را منتقل میکند. حتی فرمالترین شعرها هم مثل یک رسانه، مفهومی را منتقل میکنند. بنابراین خواهناخواه، شعر رسانهای خواهد بود که متاثر از جامعهای است که در آن متولد شده است. شعر مانند هر اثر هنری دیگر، با جامعه خاستگاه خود تبادلاتی دارد، از جامعه تأثیر میگیرد و بر آن تأثیر میگذارد. از این منظر میتوان گفت شرایط این روزها بر شعر و شعر بر این روزها اثر دارد. کار شعر لزوما این نیست که حال ما را خوب کند. گاهی شعر روشنگر است و این ویژگی چندان هم ذائقه را شیرین نمیکند. تأثیر شعر بهنظر من لزوما تسکینی و شفابخش نیست.
گفتید که شعر از جامعه و دوران خود تأثیر میپذیرد. بهنظرتان چه ردپایی از روزگار کرونایی بر شعر باقی خواهدماند؟
اثر بیشتر اتفاقات بزرگ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بر تولیدات هنری به 2شکل دیده میشود. یکی به شکل کوتاهمدت است که در اوج یک رویداد دیده میشود و تأثیر خود را در روساخت اثر نشان میدهد؛ مثل اینکه در شعر یا اثر ادبی، مستقیما از کلماتی مثل مرگ، ویروس و بیماری استفاده شود. این تأثیر کوتاهمدت است، مثل تأثیری که جنگ در همان روزهای وقوع بر آثار ادبی گذاشت. اما دومین شکل تأثیرگذاری، در برساخت آثار هنری دیده میشود، یعنی نه فقط به شکل بهکار بردن دایره واژگانی خاص، بلکه در تحتتأثیر قرار دادن تفکر هنرمند بروز پیدا میکند. وقتی حادثهای عمیق باشد، مثل جنگ یا شرایط بیماری که ماههاست درگیر آن هستیم، دیدگاه هنرمند به زندگی عوض میشود. معناهایی که پیش از این وجود داشتهاند هم دستخوش تغییر میشوند؛ بهطور مثال همین شرایط بیماری، نگاه تلخ، مرگآگاه و در حال گذر از زیباییهای موقتی میآفریند. با این نوع نگاه، عشق و انسانیت مفاهیم عمیقتری پیدا میکنند. این تأثیرات بلندمدتی است که بر ادبیات باقی میماند هرچند که هنوز در آثار این دوره، خیلی شاهد آن نبودهام. در هنرهای دیگر هم این تأثیرگذاری قابلمشاهده است؛ مثلا در کاریکاتور، به وضوح این تأثیر دیده میشود و آثار از وجه کمیک خود به طرف سیاهنمایی رفتهاند و خنده حاصل از آنها، تلخ شده است. به گمانم در ادبیات هم همین اتفاق خواهد افتاد.
شما در آثار این دوره خودتان هم این تأثیرپذیری و تغییر را تجربه کردهاید؟
بهنظر من شاعرانی که سن و سال بیشتری دارند، دنیادیدهتر هستند و دورههای مختلفی را تجربه کردهاند؛ مثلا جنگ را با آن مرگهای پیاپی دیدهاند و نسبت به یک شاعر و نویسنده جوان کمتر شوکه میشوند اما طبیعی است که آثار همه هنرمندان تا حدودی تأثیرپذیری خواهد داشت. بهشخصه ردپای این تلخی، نوشتن از مرگ و ارزش کنار هم بودن را در آثارم در این دوره مشاهده میکنم. شعرهای من هم کموبیش از این شرایط تأثیر گرفتهاند.
بهنظر شما چه اتفاقی میافتد که یک شعر یا شاعر ماندگار میشود و در مقابل، بعضی دیگر از شعرها و شاعران چندان قابلتوجه نیستند؟
ماندگاری شعر و هر اثر هنری دیگری، به 2سری عوامل بستگی دارد؛ عوامل برونمتنی و عوامل درونمتنی. عوامل درونمتنی بهخود اثر هنری برمیگردند، اینکه شعر تا چه حد با معیارهای روزگار خود هماهنگ و آینه فرهنگ است، نشان میدهد که آیا میتواند سالها بعد به مثابه یک سند فرهنگی باشد؟ آیا خواندن آن شعر، میتواند مخاطب دهها سال بعد را با شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان سروده شدن آشنا کند؟آیا یک شعر از نظر زیباشناسی، ارزش هنری و شاخصه مطرح شدن بین بقیه آثار دارد؟ این ویژگیها به قدرت خود اثر بستگی دارد. اما ماندگاری شعر و آثار هنری، فقط بهخود آنها بستگی ندارد بلکه بعضی عوامل برونمتنی هم وجود دارند که در ماندگار بودن یا نبودن اثر تأثیر میگذارند. مثل اینکه اثر، به موقع، به اندازه کافی و درست منتشر میشود؟ آیا از پشتیبانی رسانهها برخوردار میشود تا بتواند مخاطب بیشتری پیدا کند؟ آیا هنرمند روابطعمومی درستی دارد و شخصیت خودش برای جذب مخاطب به اثرش تأثیرگذار است؟ همه این عوامل که میتواند منجر به ماندگاری اثر شود، به بیرون از خود اثر ربط دارد. به همین دلیل هم چه بسا یک اثر هنری که از نظر زیباییشناسی ارزشمند نیست، به کمک عوامل فرامتنی فرصت ماندگاری پیدا کند؛ مثل ترانههای ضعیف که میتوانند به کمک یک خواننده و آهنگساز قوی، در موقع مناسب منتشر و ماندگار شوند.
در سالهای اخیر، افراد معروفی با حرفهها و تخصصهای دیگر، که از فضای ادبیات هم فاصله دارند، شانس خود را برای شعرگفتن امتحان کردهاند. بعضی از آنها بهعنوان سلبریتی حتی کتاب شعر هم منتشر کردهاند. نظر شما درباره این اتفاق چیست؟
سرزمین شعر، تابلوی ورود ممنوع ندارد. از طرف دیگر شعر از نظر اقتصادی هنر ارزانی است و کافی است یک کاغذ و قلم و به قول سهراب سر سوزن ذوقی داشته باشی تا بنویسی. به این ترتیب نمیتوان چندان غیردمکراتیک با ورود افراد به دنیای شعر مواجه شد و به آنها گفت خانم یا آقای سلبریتی چشمرنگی، شما اینجا چه میکنی؟! جلوی ورود افراد را نمیتوان گرفت اما آنها هم باید بپذیرند که وقتی به این فضا وارد شدند، باید آماده نقدشدن باشند. غربال نقد و ذوق عمومی و جامعه هنر است که این آثار را از خود عبور میدهد. نام شاعر سلبریتی میتواند یکی از همان عوامل فرامتنی باشد، که ربطی به اثر هنری ندارد اما ممکن است در توفیق آن دخیل شود. بهنظر من این نامها و چهرهها، یک دولت مستعجل هستند، یعنی ممکن است بهخاطر شهرت یک نام، اثری منتشر و حتی تجدیدچاپ شود اما اگر یک اثر ضعیف باشد، دیگر مهم نیست که صاحب آن چقدر مشهور یا زیباست، چون آن اثر در جامعه هنری ماندگاری نخواهد داشت. به گمان من این موضوع خطری هم ندارد و نباید آن را خیلی جدی گرفت و بزرگ کرد.
اگر شاعر نمیشدید، زندگی شما چه چیزی کم داشت؟
در سالهای اخیر خیلی به این موضوع فکر و خدا را شکر کردهام که به راه شعر قدم گذاشتهام. وقتی با مشکلات زندگی روبهرو میشوی اما جایی را بهعنوان پناهگاه داری، بیشتر متوجه میشوی که چه نعمتی به تو داده شده است. هرچند هنوز هم تأکید دارم که شعر را ابزار شادی نمیدانم اما آنقدر بیتأثیر هم نیست. وقتی شعر میگویی، در زندگی فوقبرنامهای داری که تبدیل به برنامهات میشود، حاشیهای داری که متن و فرعی داری که اصل میشود. برای هنرمند، خلق اثر هنری و برای شاعر، شعر گفتن است که مهم است و معنای زندگی او را تشکیل میدهد. هرقدر که سن بالاتر میرود، این پناه گرفتن در هنر و شعر، عمیقتر میشود. از این نظر تأثیر شعر در زندگی من کاملا واضح است. از طرف دیگر به هر حال هنر باعث میشود هنرمند با اقشار مختلف جامعه در ارتباط نزدیک قرار بگیرد. این ارتباط هرگز وجود نداشت اگر هنرمند مجبور نبود اثرش را به جامعه ارائه دهد و از این راه، تجربه زیسته خود را غنیتر و عمیقتر کند. هرچند که شعر در جامعه ما، زینتالمجالس است و آنچنان که باید به آن بها داده نمیشود، تا جایی که برای شعر بهعنوان پیشانی هنر این کشور، حتی یک شبکه تلویزیونی اختصاص داده نشده است.
تا به حال شعری خواندهاید که به شاعر آن غبطه خوردهباشید؟
بارها و بیشمار این اتفاق برایم افتاده است. همه شعرهای ماندگار کلاسیک این حس را ایجاد میکنند. وقتی در تاکسی نشستهام و شعر یا ترانهای توجه بقیه را جلب میکند، غبطه میخورم و میگویم ای کاش این شعر را من گفته بودم! کیست که نگوید ای کاش «بیتو مهتابشبی باز از آن کوچه گذشتم...» فریدون مشیری را من سروده بودم؟ چهکسی دوست ندارد شاعر « ناگهان چقدر زود دیر میشود...» باشد؟
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
در ماههای اخیر با توجه به اینکه بازنشسته هم شدهام، فراغت بیشتری دارم تا کارهای معوقه یا آنها را که کند پیش میرفت، با سرعت بیشتری انجام دهم. چند کتاب شعر آماده کردهام. کتابی با عنوان «شعر و آزادی» که مجموعه مقالات ادبی است توسط نشر ایهام منتشر خواهد شد. پیگیر انتشار کتاب «تاریخ فشرده شعر نو» هم هستم که بهزودی به بازار نشر خواهد آمد. شعر نوشتن هم که کار همیشگی من است.
عاشقانههای رنوی پیر قرمز
انتشارات سیب سرخ
57صفحه
این کتاب مجموعهای از اشعار سپید حمیدرضا شکارسری است که چاپ اول آن در پاییز 98روانه پیشخوان کتابفروشیها شد.
تمرین سکوت میکنم بعد از تو
انتشارات سوره مهر
96صفحه
این کتاب تجربهای متفاوت با بیشتر آثار شاعر است و در آن، شاعر از قالب رباعی برای سرودههای خود استفاده کرده است.