• یکشنبه 6 خرداد 1403
  • الأحَد 18 ذی القعده 1445
  • 2024 May 26
پنج شنبه 30 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 131074
+
-

خاطره‌بازی با جواد رحمت‌اللهی، قدیمی‌ترین کلاه‌دوز تهران که تاریخ شفاهی کلاه در ایران است

نادرشاه نخستین کلاهبردار تاریخ بود

نادرشاه نخستین کلاهبردار تاریخ بود


مهرداد رسولی

تاریخچه استفاده از کلاه در ایران فراز‌و‌فرودهای بسیاری دارد و در این باب کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شده است. جنبه‌های اجتماعی الزامی شدن استفاده از این پوشش و تأثیر آن بر زندگی ایرانی‌ها را باید از زبان افراد خاص شنید و نسل قدیمی کلاه‌فروش‌های تهران در دسته همین منابع شفاهی قرار‌دارند. بعد از شلوغی‌های میدان هفتم‌  تیر و در خیابان بهارشیراز، دکان کوچک و جمع‌و‌جور کلاه‌فروشی رحمت‌اللهی مثل غریبه‌ای در یک شهر شلوغ و پرازدحام است. جواد رحمت‌اللهی یکی از معدود بازمانده‌های نسل قدیم کلاه‌دوزهای تهران جزو آخرین کلاه‌فروش‌های خیابان لاله‌زار است که در برابر هجوم بی‌امان لوستر و لامپ‌فروشی‌ها تاب نیاورد و شال و کلاه کرد تا زندگی تازه‌ای را در این مغازه شروع کند. او را می‌توان تاریخ شفاهی کلاه در ایران دانست؛ چرا که ماجراهای کمتر شنیده‌شده‌ای را درباره جایگاه کلاه در تاریخ و فرهنگ ایرانیان روایت می‌کند.

کلاه تاج سر بود
کلاه‌دوزی در خانواده رحمت‌اللهی ریشه موروثی دارد و زندگی 3نسل در این خانواده با کلاه‌دوزی و کلاه‌فروشی عجین است. جواد رحمت‌اللهی اکنون میراث‌دار پدر و پدربزرگ است و شاید خاطرات شنیده‌نشده‌ای درباره پیدایش پوششی به نام کلاه روایت می‌کند؛ «پدرم تعریف می‌کرد که در 7سالگی به کارگاه کلاه‌دوزی چهارراه مخبرالدوله رفته و با استاد ابراهیم حسینی که آنجا کلاه می‌دوخته آشنا شده است. من از سال1358 به‌طور رسمی وارد این حرفه شدم.آن موقع راسته کلاه‌دوزها در خیابان لاله‌زار بود و خیلی هم رونق داشت. یک‌بار به پدرم گفتم این چه شغلی است که انتخاب کردی و او در جوابم گفت کلاه تاج سر است.» 

ورود کلاه فرنگی به ایران 

دیگر نه از راسته کلاه‌فروش‌های لاله‌زار خبری است نه از مغازه مشهور و قدیمی رحمت‌اللهی که جایی برای مرور تاریخ شفاهی کلاه در ایران بود.جواد رحمت‌اللهی در 65سالگی به خیابان بهار شیراز آمده و هنوز به‌عنوان راوی روایت‌های ناب درباره کلاه شناخته می‌شود. او ما را به سمت لاله‌زار و راسته کلاه‌فروش‌ها می‌برد؛«استفاده از کلاه به‌عنوان یک پوشش جدید در دوره پهلوی اول رواج پیدا کرد. قبل از آن مردم از کلاه نمدی استفاده می‌کردند. رضاشاه وقتی آمد کلاه لبه‌دارذی را به جای کلاه‌های نمدی و فرنگی مد کرد که بعدها به کلاه پهلوی معروف شد. تأکید هم می‌کرد که کلاه باید در ایران تولید شود. کلاه‌دوزها موظف بودند هر ماه، کلاه‌هایی مانند کلاه شاپو را تولید و عرضه کنند. یک کلاه دیگر هم بعد از بازگشت ولیعهد رضاشاه از سوئیس مد شد که اسمش کلاه پیشاهنگی بود.پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه، واردات کلاه به ایران رونق گرفت و از کشورهای اروپایی کلاه وارد می‌کردند. یکی از مدل‌هایی که از کشورهای اروپایی به ایران آمد به کلاه «کپ» مشهور شد. آن موقع مردم بدون کلاه از خانه بیرون نمی‌آمدند و کسی که کلاهش گم می‌شد یک نفر را می‌فرستاد برایش یک کلاه پهلوی بخرد تا بتواند از خانه خارج شود.»

از نمدی تا پهلوی
به‌رغم اجباری شدن استفاده از کلاه در دوره پهلوی اول، مردم باز هم عرف را درنظر می‌گرفتند. جواد رحمت‌اللهی می‌گوید:«در دوره قاجار همه کلاه می‌گذاشتند اما بایدی در کار نبود.آن موقع اگر کسی بدون کلاه از خانه بیرون می‌آمد کار خارج از عرفی انجام داده بود. پدرم می‌گفت اصطلاح «آدم بی‌سر و پا» را در مورد افرادی به‌کار می‌بردند که کفش به پا و کلاه بر سر نداشتند. عرف جامعه اینگونه بود و کلاه را یک پوشش مهم می‌دانستند. وقتی می‌گفتند سر یک نفر بی‌کلاه مانده یا کلاهش را برداشته‌اند یعنی چیزی مهم را از دست داده است». جواد رحمت‌اللهی، کلاه درباری را جزو نخستین کلاه‌های لوکس و گران‌قیمتی می‌داند که به ایران وارد شد؛« از ‌سال ١٣٥٣ کلاه‌های فرنگی وارد بازار ایران شد و خیلی از کلاه‌دوزهای ایرانی بساط تولیدی‌شان را جمع کردند. حاجی واضحان که از قدیمی‌ترین کلاه‌دوزهای ایران بود هم وارد‌کننده شد. کلاه گران‌قیمت از همان موقع وارد ایران شد؛ مثلا کلاه سیلندر که مخصوص درباری‌ها بود 600تومان قیمت می‌خورد. آن موقع حقوق یک کارمند عالی‌رتبه ماهی 300تومان بود.»

وقتی کلاه قشری شد 
قدیمی‌ترین کلاه‌فروش تهران می‌گوید کلاه شاپو که در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب به نماد سینمای فیلمفارسی بدل شد، یکی از پرطرفدار‌ترین کلاه‌ها در ایران بود؛« کلاه شاپو خیلی طرفدار داشت و مخصوص مقامات عالی‌رتبه بود. البته جاهل‌ها و داش‌مشدی‌هایی که شغل‌شان در میدان میوه‌و‌تره‌‌بار تهران بود در دوره پهلوی دوم کلاه‌ شاپو مخملی بر سر می‌گذاشتند و به کلاه مخملی‌ها معروف شدند. در همان دوره درشکه‌چی‌ها کلاهی به نام کلاه کاسگت بر سر می‌گذاشتند که اتفاقا جزو گران‌ترین‌ها بود. این مدل کلاه از بهترین چرم گوسفندی، بزی و گاوی دوخته می‌شد و به همین دلیل گران بود. کلاه«برت» به قشر روشنفکر تعلق داشت و جلال آل‌احمد از همین کلاه استفاده می‌کرد. اقشار متوسط هم کلاه پهلوی استفاده می‌کردند. کلاه پوستی هم که از پوست بره تهیه می‌شد برای قشر مذهبی و حاجی بازاری‌ها بود. »

روزگار سپری شده لاله‌زار 
بازار کلاه از سال1357 دوره تازه‌ای را تجربه کرد و به پوششی تزئینی بدل شد. کلاه‌فروش‌های قدیمی و اسم و رسم‌دار لاله‌زار هم یکی پس از دیگری مغازه‌های‌شان را واگذار کردند و عطای ادامه کار در این صنف را به لقایش بخشیدند. مثل مغازه معروف خورشید که نخستین کلاه‌فروشی ایران بود؛«صاحب کلاه‌فروشی خورشید، یک ارمنی مهاجر بود که همراه بلشویک‌ها به ایران آمد و در لاله‌زار جنوبی کارگاه کلاه‌دوزی راه انداخت. آن موقع هر کلاهی که به بازار می‌آمد به آن می‌گفتند کلاه ارمنی چون در همین مغازه خورشید و توسط ارمنی‌ها دوخته می‌شد. بعد از انقلاب، همه مغازه‌های قدیمی یکی پس از دیگری تعطیل شدند و تک و تنها در لاله‌زار مانده بودیم. ما هم از 2سال قبل به خیابان بهار شیراز آمده‌ایم.»

رسمی که برای جاهل‌ها بود 
قدیمی‌ترین کلاه‌فروش تهران می‌گوید جاهل‌ها و داش‌مشدی‌های قدیم هم آداب کلاه بر سر گذاشتن را می‌دانستند و تحت هر شرایطی به آن پایبند بودند؛«خیابان لاله‌زار کافه‌های زیادی داشت که گعده جاهل‌ها بود. کافه مشعل هم یکی از معروف‌ترین کافه‌های تهران بود که درست روبه‌روی مغازه ما قرار داشت. جاهل‌ها وقتی در کافه با هم سرشاخ می‌شدند در نخستین اقدام می‌زدند زیر کلاه یکدیگر. رسم بر این بود که وقتی کلاه روی زمین می‌افتاد آن را برنمی‌داشتند و کسر‌ شأن می‌دانستند. وقتی کلاه می‌افتاد به قول معروف یک تیپا هم به آن می‌زدند و می‌رفتند. دعوا که تمام می‌شد جاهل‌ها از مغازه ما کلاه می‌خریدند و می‌رفتند.» گفت‌وگو با قدیمی‌ترین کلاه‌دوز تهران به پایان رسیده اما خاطرات و روایت‌های ناگفته بسیاری مانده است؛ روایت‌هایی مثل نخستین کلاهبرداری تاریخ که سینه به سینه گذشته و جواد رحمت‌اللهی آن را برایمان تعریف می‌کند؛ «نادرشاه وقتی هندوستان را فتح می‌کند توسط اطرافیان باخبر می‌شود که پادشاه هندوستان 2تکه الماس توی کلاهش پنهان کرده. نادر هم موقع خداحافظی به پادشاه هندوستان پیشنهاد می‌دهد که به نشانه دوستی کلاه‌شان را هم عوض کنند. در نتیجه کلاه پادشاه هندوستان را برمی‌دارد و کلاه نمدی خودش را روی سر او می‌گذارد. واژه کلاهبرداری از آنجا بر سر زبان‌ها افتاد و نادرشاه را باید نخستین کلاهبردار تاریخ بدانیم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید