استیصال طبقه متوسط
سکانسی از «درباره الی»
شهاب مهدوی ـ روزنامهنگار
ماجرا تمام شده؛ در توافقی دستهجمعی و احتمالا ناگزیر همه به ریختن آبروی الی، به دلایل مصلحتاندیشانه و عافیتطلبانه، رضایت دادهاند. نامزد الی (صابر ابر) رفته و بحران هم ظاهرا حل شده است. آنچه بهجا مانده اما، جمعی است که دیگر نمیتواند مثل نیمه اول فیلم سرخوش باشد و احتمالا تاثیر ویرانگر این اتفاق (مرگ الی و حواشیاش) به این زودیها محو نخواهد شد. رسیدهایم به سکانس پایانی که ظاهرا اتفاق خاصی هم در آن رخ نمیدهد. کاراکترهای پریشاناحوال فیلم لب ساحل حضور دارند و تلاش میکنند اتومبیل احمد (شهاب حسینی) را که میان ماسهها گیر کرده بیرون بکشند؛ سکانسی ساده با کنشی حداقلی و معمولی که شاید به نظر برسد معنای خاصی هم ندارد. درباره الی با همین کوشش جمع برای بیرون کشیدن اتومبیل از میان ماسهها تمام میشود. یک پایان باز که چکیده و جانمایه کل فیلم هم میتواند باشد. این تصور اضمحلال طبقه متوسط شهری است؛ طبقهای که له شده و در گل مانده. دوربین فرهادی بدون هیچ تاکید اضافه و گلدرشتی، صرفا نظارهگر دست و پا زدن کاراکترهایش در کنار دریاست؛ دریایی که الی در آن غرق شد... .