دکتر علی چاپرک ـ کارشناس آیندهپژوهی
میخواهیم بدانیم چه تغییرات تکنولوژیکی در آینده روی خواهد داد؟ به این سؤال دوگونه میتوان پاسخ داد؛ محافظهکارانه و سنتی یا رادیکال و تحولخواهانه.
مطابق رویکرد اول میتوان گفت که مهمترین تغییرات فناورانه آینده هوش مصنوعی، علوم شناختی، نانو، بایو، محاسبات کوانتومی و... خواهد بود. ما باید منتظر جهانی باشیم که در آن انسانها به لحاظ ژنتیکی دستکاری و توانمند خواهند شد و دیگر به لحاظ جسمی بیمار نخواهند شد و خصوصیات ذهنی و اخلاقی منفی نخواهند داشت. بسیاری از انسانها به فضای مجازی کوچ خواهند کرد و براساس توان کپی کردن ذهن انسان به رایانه با اوان محاسبات کوانتومی انسانها طبق سریال آینه سیاه نامیرا خواهند شد و... نهایتا ما براساس تکنولوژی خواهیم توانست که بهشت موعود را روی زمین ایجاد کنیم! اما یک جای این تصویر ایراد دارد: کسانی که از تاریخ بشریت آگاهی دارند میدانند که ایجاد بهشت تکنولوژیک را نخستین بار فرانسیس بیکن در قرن 16میلادی وعده داد اما وضعیت کنونی جهان نشانگر آن است که ما نهتنها به بهشت تکنولوژیک نرسیدهایم بلکه تکنولوژی ما را به جهنم نزدیکتر کرده است. تکنولوژی که قرار بود دستیار انسان و از بین برنده آلام و رنجهای او باشد، خود به رنجی جدید بدل گشته و تبدیل به هیولای فرانکشتاین شده است. این واقعیت ما را به سمت نگاه رادیکال به آینده تکنولوژیک رهنمون میسازد.
نگاه مبتنی بر پیشبینی تکنولوژیک آینده پیشفرضهایی دارد که آسیبزا هستند: اول اینکه فرض گرفته که آینده پیشبینیپذیر است و نه ساختنی و ثانیا تصویر آینده را به آیندهای تکنولوژیک تقلیل داده و سایر امکانهای آینده از جمله آیندههای انسانیتر را طرد کرده است. اینجاست که علم آیندهپژوهی جهت تغییر این نگرش به آینده ظهور یافته و بهدنبال نگرشی متفاوت به آینده است: مبتنی بر آیندهپژوهی آینده قابل پیشبینی نیست و البته این بهمعنای انفعال در برابر آن نبوده بلکه نشاندهنده ظرفیت ساختنی بودن آن است. از طرف دیگر تکنولوژی فقط یکی از وجوه آینده است و آینده وجوه دیگری ازجمله وجوه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زیستمحیطی را داراست و تغییر لزوما فقط در بعد تکنولوژیک آن روی نمیدهد. آینده مهمترین دارایی هرملتی است. اگر بگوییم که شما در ساختن آینده هیچ نقشی ندارید و با تغییرات فناورانهای که اتفاق میافتد باید بهصورت منفعل خود را تطبیق دهید دقیقا در حال گرفتن مهمترین دارایی ملتها هستیم. صاحبان قدرت چه قدرت سیاسی و اقتصادی، میخواهند بگویند هرآیندهای هم که در پیش باشد در آن آینده همچنان فاصله طبقاتی و حاکمیت مطلق سرجایش است. قصد دارند افکار را بهسویی که خود میخواهند جهت بدهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم و به چه چیزی فکر نکنیم. ما نیازمند تغییر جهتهای بسیار جدی نسبت به آینده هستیم.
آیندهپژوهی در مقابل تفکر آرزومندانه و تقدیری نسبت به آینده بهدنبال ایجاد تفکری سیستماتیک و علمی نسبت به آن است. درست است که آینده را نمیتوانیم پیشبینی کنیم اما میتوانیم در جهت رویارویی با آینده آماده شویم و مهارت کسب کنیم. حال باید دید مهارتهای آینده چیست؟ این مهارتها در واژه سواد آینده مطرح میشوند. سواد آینده این است که تکنیکهای دستهبندی و شناخت آیندههای متفاوت را یاد بگیریم. باید یاد بگیریم عدمقطعیت چیست؟ روند چیست؟ سناریوچیست؟ پیشران چیست؟ علامتگذاری سناریوهای متفاوت چیست؟ و اینکه چگونه بتوانیم برای آیندههای متفاوت آماده شویم؟
بهعنوان مثال اگر پیشبینی آینده را با فرزندپروری قیاس کنیم، نمیتوان گفت که من فرزندم را برای موقعیت دقیق فلان که در آینده 20سال دیگر فرزند روی خواهد داد آماده میکنم. هیچ پدر و مادری چنین فکری ندارد چون موقعیتها پیشبینیناپذیرند. اما میتوان به فرزند یاد داد که مهارتهای لازم را برای هر آینده ممکن کسب کند. بهعنوان نمونه مهارت این را داشته باشد که در هر آینده ممکن اخلاقی رفتار کند، عزت نفس خود را حفظ نمایند، با دیگران همدلانه برخورد کند و... .
پس آنچه به آن نیاز داریم پیشبینی آینده نیست آمادگی برای آیندههای متفاوت است و همچنین باید از تفکر تک آیندهای خارج شویم. آینده وجوه متفاوتی دارد، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، حقوقی و فناورانه. تنها یکی از وجوه آن فناوری است. در فناوری هم نباید بگوییم که آینده ادامه روندهای تکنولوژیهای موجود که به نفع ساختار موجود و بهدنبال حفظ آنند، خواهد بود. فناوریهای آینده به جای آنکه در خدمت جنگ و چند درصد برخوردار جامعه باشند میتوانند فناوریهایی در خدمت همه انسانها و در جهت برآوردن منافع طبقات فرودست کنونی باشند.
رویارویی با هیولای فرانکشتاین
چه تغییرات تکنولوژیکی در آینده روی خواهد داد؟
در همینه زمینه :