سید احمد بطحایی
گاو بنی اسرائیل را که دارید. این روزها که لای قرآن را توی شبهای قدر باز کردید و روی سر گذاشتید که از ابابیل نجاتمان دهد احتمالا یک پرش به این داستان رسیده. الان و این روزها ولی ظاهرا تغییر ژنتیک پیش آمده و ما سایه گرگ را بالای سرمان میبینیم. داستان اسرائیل که مشخص است. گاوی مرده که زنده میشود و قاتل را افشا میکند و بعد می میرد. الان هم داستان کمی رنگش فرق کرده. سفیدشده و آبی. با ستارهای شش پر. گاو نیست. گرگ است. میدانید بزرگترین بلای یک کشاورز و دامدار این است که گرگ به گله بزند؟ اصلا هر بلایی سرش بیاید می گویند مگر گرگ به گله زده که اینطور زانوی غم بغل گرفته ای. ولی گرگ روباه و شغال نیست که بزند به گله و بره و گوسفندی به دندان بگیرد و برود. گرگ نیمی از گله را می کشد و تهش یک شقه گوشت بیشتر به دندان نمی گیرد. ذات گرگینگی و درنده خویی این است. در زمین و زمانه همواره گرگهایی بودهاند که به دل گله زدهاند. از فرعون و قارون بگیری سر تاریخ را تا در میانه به اسکندر و چنگیزخان، تا برسی به فرزندان بنی اسرائیل در قبله اول مسلمین. اما فکر می کنم به سان همان گاو این گرگ هم مردنی است. از ابتدا مرده بوده و باز هم می میرد. زیر خاک میرود. نه از آن باب که کل شی هالک، از آن سو که ظلم و ستم محکوم جاودان تاریخ است، اگر هم به دمش زده شود و لختی و جرعهای نفس بکشد و خون بریزد، ولی مرگ و نابودی حکم باقی است بر خونریزی و درندگی. ما بره گان هم، چونِ شبانِ پیشین، عیسی، خون می دهیم و عروج می کنیم تا روزی رجعت کنیم برای رهایی دائم از گرگهای فانی تاریخ.
چهار شنبه 22 اردیبهشت 1400
کد مطلب :
130537
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/4x3w7
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved