فرزام شیرزادی- دبیر صفحه کتاب
کتابسازی در هر جای جهان میتواند معبری برای گذر از سلسله مقدمهها و مؤلفههای مطالعه برای خواننده بهاصطلاح نیمهحرفهای باشد تا نهایتاً با پشت سر گذاشتن فراز و فرودهایی، به نوعی مطالعه منجر شود. از این منظر بیتردید کتابسازی معنا و تعریفی مشخص خواهد داشت. هرچند که در بسیاری کشورها به دلایل گوناگون، این مقوله تعریف خود را از دست داده باشد اما در واقع با خارجشدن از حیطه تعریف است که جریانهای منفی جدید جایگزین معناهای این مقوله میشود.
طی چند سال اخیر، خوانندگان فارسی زبان، در ایران شاهد انتشار کتابهایی بودهاند که مؤلفان آن با کمترین پژوهش و جستوجو در زمینه تخصصی مورد نظر به انتشارشان دست میزنند و شگفتا که این کتابها با فروش چشمگیری هم روبهرو میشود. این جریان (کتابسازی) یکی از پدیدههای مشکلساز در جریان صنعت نشر کشورمان بهحساب میآید که گریبانگیر خوانندههای نیمه حرفهای و جمعی از ناشران هم شده است.
در این بین بررسی پژوهش در روند میزان انتشار چنین آثاری با ظاهری شکیل و تیراژهای نامتعارف میتواند چند و چون تأثیر این فرایند را بر وضع کلی نشر در ایران تا حدی مشخص کند. انتشار اسفناک همین دست کتابها مانعی است بر سر راه پرنشیب و فراز و باریک کتابهای حقیقی.
آنچه در این بین ماجرا را غم انگیزتر میکند چاپ آثار کهن ادبیات فارسی است که ناشران بازاری و عموما پرت و بیسواد در تیراژ وسیع این کتابها را منتشر میکنند. بیش از دهها ناشر رباعیات خیام را در قطعهای گوناگون منتشر کردهاند. کتابهایی که عموما سرشار از غلط های نگارشیاند و حتی ناشر زحمت نمونهخوانی و تطبیق و غلطگیری را هم بهخود نداده است. گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ و دوبیتیهای بابا طاهر هم از این شر در امان نبودهاند. نکته مضحک اینجاست که برخی از این ناشران نام خود، فرزند یا خویشاوندشان را بهعنوان مصحح، گردآورنده، نویسنده مقدمه و هر عنوان نامربوط دیگری روی جلد کتاب حک میکنند.
مهم نیست که با این سوءاستفاده چه پولی به جیب میزنند یا نام آمده روی جلد کتاب را به دروغ نویسنده و پژوهشگر معرفی میکنند، آنچه سبب حیرت و البته تأسفبار است، ادامه فعالیت بلاهت بار آنان و لطمه به بخشی از فرهنگ غنی و ادبیات ایران است.
لطمههای تأسف برانگیز بر فرهنگ
در همینه زمینه :