گپ و گفتی با کارگردان «ایرانگرد»؛ مستندساز گردشگری که به نقاط دورافتاده و اصیل سفر میکند
مستندسازی برایم مثل خود زندگی است
محمدصادق خسرویعلیا
خانهاش را فروخت. جانش را کف دست گذاشت و رفت بهدنبال عشق و علاقهاش. در این حد ثابتقدم. تا به حال دستش شکسته، پرده دیافراگم و رباط صلیبیاش پاره شده اما به لنز دوربین نگاه میکند و به شما لبخند میزند. انرژیاش مثالزدنی است. تازه از گرد راه رسیده، او را در یک نقطه نمیتوان یافت، هر آن هر لحظه در سفر است. طبیعت در جانش ریشه دوانده و سرسختتر از آن است که در مقابل مشکلات و موانع شانه خالی کند. جواد قارایی همان مستندساز گردشگری معروف است که مجموعههای ایرانگردیاش از شبکه یک سیما پخش میشود. هنوز در حال و هوای سفر اخیرش به یکی از استانهای کشور است که با او گپ میزنیم. جواد از نهانخانه ذهن دقیقش سخنهای تازهای به زبان میآورد؛ حرفهایی از جنس دلگرمی، امید و مهربانی. در این گفتوگو مستندساز جوان به کنجکاویهایمان در مورد کارش پاسخ میدهد.
بیوگرافی قارایی از زبان خودش
در خانوادهای متوسط متولد شدم. از همان دوران کودکی عاشق طبیعت بودم. از سر همین عشق و علاقه بود که در دانشگاه برخلاف دیگر همسن و سالانم که علاقهمند به تحصیل در رشتههای مهندسی و پزشکی بودند، مدیریت جهانگردی خواندم. مسیر زندگی من وقتی تغییر پیدا کرد که با یکی از مستندسازان بنام آشنا شدم. آن روزها در کنار درس و دانشگاه تازه دورههای کوهنوردی، ایرانگردی و ایرانشناسی را بهصورت حرفهای شروع کرده بودم. در همان حال و هوا همراه شدم با مرحوم محمدعلی اینانلو و کار مستندسازی در حوزه گردشگری را آغاز کردم. در نهایت بعد از دوسه سال همکاری با مرحوم اینانلو خودم دست بهکار شدم و اولین مجموعه مستند گردشگری را ساختم. مستند ایرانگردی یک و دو از شبکه چهار پخش شد، بهعنوان نخستین کارهای من. این دو مجموعه با استقبال زیادی مواجه شد. به همین خاطر مستند ایرانگردی از مجموعه دو به بعد از شبکه یک سیما پخش شد و تا به حال 4مجموعه ایرانگردی به روی آنتن رفته که همچنان ادامه خواهد داشت. عشق و علاقه زیاد به کارم باعث شده همه سختیها را به جان بخرم. شناخت و معرفت در مورد کشورم ایران را وظیفه خودم میدانم. نیاکان ما در طول هزاران سال سختیها و مشقتهای زیادی را متحمل شدهاند تا ایران، این سرزمین کهن و زیبا پایدار بماند. آنها از جانشان مایه گذاشتند و من معتقدم هرقدر برای کشورمان کار کنیم باز کم است.
مستندسازی مانند همه هنرها بسیار دشوار و پیچیده است. مخاطبان مستند، گزینههای بسیاری برای انتخاب، تماشا و دنبال کردن پیش رو دارند. چرا از بین این همه کار در حوزه گردشگری، ساختههای شما مورد استقبال قرار گرفته است؟
احساس میکنم استقبال از این مجموعهها به خاطر شناخت من از کشور و شناخت مخاطبان است. این کار یعنی مستندسازی گردشگری برای من مثل خود زندگی است. کارم دلی است و با تمام وجود مستندها را میسازم. معتقدم استقبالی که میشود به خاطر کاریاست که سراسر با عشق ساخته میشود. در کارهایم تمام تلاشم را میکنم تا با بهترین ارائه و کیفیت، احترام مخاطب حفظ شود. مردم این موضوعات را تشخیص میدهند البته در کنار همه اینها بهنظر من در این حوزه تا به حال ارائهای با این سبک و سیاق و نگاه در کشور صورت نگرفته است.
هر روز در نقطهای از کشور به سر میبرید و آن را به تصویر میکشید، جایی از ایران هست که به آن سفر نکرده باشید؟ شگفتانگیزترین و زیباترین نقطه کشورمان کجاست!؟
تقریبا به همه ایران سفر کردهام تنها یک استان است که تا به حال به آن سفر نکردهام. متأسفانه هنوز استان خراسان شمالی نرفتهام. بیتردید در مجموعه مستند بعدی این استان بسیار پررنگ خواهد بود چون قطعا به آنجا سفر خواهم کرد.
همه ایران خارقالعاده است. جایجای این کشور شگفتانگیز است. از نظر من تمام جهان، کائنات و کره زمین خارقالعاده هستند. جهان هستی با این تکامل، نظم و خلقت بینظیر بیشک اعجابانگیز است. بهنظر من این پرسش که زیباترین مکان ایران کجاست، پرسش اشتباهی است چون هر نقطهای زیبایی خاص خودش را دارد. آیا کسی میتواند بگوید کدامیک از انگشتانم زیباتر از دیگریاست؟ همه انگشتان فوقالعاده هستند و کارایی خاص خودشان را دارند. طبیعت هر شهر و دیاری مانند انگشتان دست هستند و هر کدام کارایی و زیبایی خودشان را دارند. پس در مورد زیباترین نقاط کشور هم باید بگوییم از نگاه من همه جا زیباست.
از ماجراجوییهایتان تعریف کنید. نزدیک به یک دهه است که بهصورت مستمر در حال سفر به نقاط ناشناخته کشور هستید بهنظر شما بکرترین مناطق ایران کجاست؟
برخلاف تصورها، نقاط بکر در ایران بسیار است. دغدغه من کشف و معرفی مکانهای دستنخورده و بکر نیست. دغدغهام فرهنگسازی است. قبل از اینکه نشانی این نقاط داده شود باید برای حفظ آنها فرهنگسازی شود اما متأسفانه این روزها با وجود فضای مجازی نشانیها فاش میشود، بیآنکه آموزشی برای حفظ این نقاط باارزش ارائه شود. به همینخاطر ترجیح میدهم نقاط بکر ایران را معرفی نکنم تا زمانی که فرهنگسازی در اینباره صورت نگرفته است. این موضوع باید تبدیل به یک قانون شود.
البته به این سؤال طور دیگری پاسخ میدهم. مثلا بهنظر من خاصترین و زیباترین کوهستان ایران، ارتفاعات زاگرس است و بهترین جنگلهایی که در عمرم دیدهام، جنگلهای هیرکانی. جنگلهایی که مربوط به 40میلیون سال پیش است. اگر از من پرسیده شود زیباترین بیابانی که رفتهای کجاست؟ مطمئنا پاسخم کویر لوت است. به عقیده من زیباترین ساحلی که در ایران وجود دارد سواحل بکر خلیجفارس است.
اگر قرار باشد مقصدی را برای سفر و گشتوگذار انتخاب کنید ترجیح میدهید به کجا سفر کنید؟
سفر به تمام نقاط ایران برای من هیجانانگیز است. آنطور نیست که روی یک انتخاب اصرار داشته باشم اما مطمئنا برای سفر شرایط آب و هوایی را درنظر میگیرم. مقصد مسافرت غیرکاری را با توجه به فصلهای مختلف انتخاب میکنم و در تابستان به جنوب سفر نمیکنم و مقصدم کوهستانها و ارتفاعات است و در زمستان هم بدون شک انتخابم جنوب ایران است.
گروه مستندسازیتان چند نفره است؟ کمی در مورد فوتهای کوزهگری حرفهتان بگویید نکات ریز و خاص این کار چیست؟
تیم مستندسازی بسته به مقصدی که داریم تعدادشان متفاوت است. اگر منطقهای که به آن سفر میکنیم بسیار صعبالعبور باشد در قالب گروهی پنج یا ششنفره بهکار مستندسازی میپردازیم. اگر نه، مسیر هموار باشد و سفر به آن آسان، 10 تا 11 نفر با ما همکاری میکنند. این کار مثل حرفههای دیگر فوتهای کوزهگری بسیار زیادی دارد. نخستین فوت شناسایی مخاطب است، بعد شناخت در مورد موقعیت مکانی که به آن سفر میکنیم، شناخت کافی در مورد مردمان منطقه، زمان مناسب برای سفر به آن مکان، تشخیص زیباییشناسی و قالببندی، شناخت تاریخ و فرهنگ و... از فوتهای کوزهگری این حرفه است. پیشتولید قوی که مستلزم مطالعهای مفید و کافی است.
برای موفقیت در این حرفه باید مطالعه میدانی، مطالعه کتابخانهای و مردمشناسی را بهصورت مستمر انجام داد. پیش تولید خوب یعنی زمان، مکان و مردم منطقه مورد مطالعه را خوب بشناسیم و در نهایت با چاشنی عشق به سراغشان برویم.
مهمترین نکتهای که جواد قارایی برای ساخت یک مستند خوب و پر مخاطب به آن توجه میکند، چیست؟ از میان همه موارد تنها یک مورد را بهعنوان مهمترین بیان کنید.
برای ساخت یک مستند خوب باید در شرایط سخت هم کیفیت را حفظ کرد. گاهی ما 60 کیلومتر پیادهروی و کوهنوردی میکنیم، گاهی تا 15روز سرویس بهداشتی و حمام در دسترسمان نیست، گاهی از خوردن وعدههای صبحانه، ناهار یا شام صرفنظر میکنیم. چون در حال ثبت تصاویری هستیم که برای ضبط آن زمان چندانی نداریم. اولویتها در هنگام مستندسازی مشخص است. مثلا طلوع آفتاب باید بیدار باشی تا لحظه طلوع را ثبت کنی و اگر لازم باشد یک شب باید بیدار بمانی تا فعالیتهای در شب نگهبانان و کشاورزان را تصویربرداری کنی. تنآسایی در این کار معنی ندارد. اگر یک لحظه غفلت کنید ممکن است لحظات نابی را از دست بدهید.
سفر به مکانهای صعبالعبور و ناشناخته بیخطر نیست. تا به حال در گیر چه حوادث و اتفاقاتی شدهاید؟
حوادث زیادی را پشت سر گذاشتهایم. از صاعقه و گرفتاری در برف و بوران گرفته تا کارکردن در هوای 30درجه زیر صفر و همینطور 50درجه بالای صفر. اتفاقات و حوادثی که در مسیر مستندسازی برایمان رخ داده را میتوان تبدیل به کتابی قطور کرد. در این مسیر تا به حال دستم شکسته، رباط صلیبیام پاره شده، پرده دیافراگمم پاره شده، دو تا از تصویربردارها دستشان شکسته و یکی پا و گردنش. اخیرا هم چهار نفرمان درگیر کرونا شدیم که شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. راستش خیلی از اتفاقاتی را که برایمان رخ داده، نمیتوانم به زبان بیاورم.
با توجه به اینکه تقریبا به همه استانهای کشور سفر کردهاید و با مردمان بسیاری نشست و برخاست داشتید بهنظر شما، مهربانترین محرومترین و سختکوشترین مردم ایران در چه مناطقی زندگی میکنند؟
نکته عجیبی که در رابطه با مهربانترین مردمان ایران باید گفت این است که هرجا بکر باقی مانده ساکن آنان نیز مهربانترین آدمهای روی کره زمیناند. در کشور ما فرقی نمیکند کرد، لر، ترک، فارس، بلوچ از هر قومیتی، هرجا ارتباط کمتری با شهر و تغییرات جامعه انسانی داشته باشند قلبشان مهربانتر است. به عقیده من ساختار زندگی و اقلیمیای که انسانها در آن زندگی میکنند ارتباط و تأثیر بسیاری بر رفتار آنها دارد.
محرومترین مردمانمان را در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، بخشهایی از هرمزگان، کرمان، بوشهر و همینطور استان لرستان و ایلام یافتم. متأسفانه آنقدر ناشناخته نیستند اما برخلاف شناسایی این نقاط محروم، همچنان محرومیت در این مکانها وجود دارد.
سختکوشترین ایرانیها افرادی هستند که در مناطق صعبالعبور زندگی میکنند. البته همه ایرانیهای که در طبیعت زندگی میکنند سختکوش هستند اما در برخی مکانها، مردم علاوه بر اینکه در طبیعت زندگی میکنند از امکانات بسیار کمی برخوردارند. نقاطی در استان سیستان و بلوچستان و لرستان که با محرومیت دست و پنجه نرم میکنند مردمان روستانشین و عشایری بسیار پرتلاشی دارند. سهم سختکوشی زنان در این آبادیها بیشتر از دیگر اعضای خانواده است.
شما در کانون توجه مخاطبان و مستندسازان کشور قرار گرفتهاید خودتان را همتراز با کدام مستندساز داخلی یا خارجی میدانید؟
خودم را همتراز با هیچ مستندساز داخلی و خارجیای نمیبینم. به این موضوع تا به حال فکر نکردهام و راستش علاقهای هم ندارم. همیشه خودم را یک دانشآموز میبینم. شاگردی که همیشه در حال یادگیری است. فرقی نمیکند از همه کس میآموزم. علاقهای به سطحبندی در مورد خودم ندارم سعی میکنم با تمام وجود و عشق کار کنم. مستندسازی کار پرمشقتی است و بسیاری از مستندسازان را میشناسم که با وجود سختی کار و درآمد اندک با عشق و علاقه مشغول بهکار هستند.
از آخرین سفرتان بگویید بهزودی مستند گردشگری کدام استان را تماشا خواهیم کرد؟
همین چند روز پیش کارمان در استان لرستان تمام شد. متأسفانه امسال بارشها در تمام کشور اندک بوده و این موضوع در استان لرستان مشهودتر است. از تماشای خشکسالی افسردهخاطر شدیم. حین کار رمقی برایمان نمانده بود اما باز سعی کردیم انرژی خودمان را از دست ندهیم. هر طور بود با انگیزه کار کردیم. حالا که در حال تدوین این مستند هستم از نتیجه کار راضیام.
مردمی که در مکانهای دور و ارتفاعات زندگی میکنند، شما را میشناسند؟ چطور خودتان را معرفی میکنید، عکسالعمل آنها در مقابل حضور تیم تصویربرداری شما در آبادیشان چگونه است؟
8سال پیش به یکی از روستاهای صعبالعبور سفر کردیم. چون تلفن همراه آنتن نداشت یکسری ناهماهنگیها در این سفر برای گروهمان ایجاد شد. به همینخاطر ساعت سه صبح به روستا رسیدیم. قبل از سفر خانهای برای اسکان هماهنگ کرده بودیم. در آن ساعت شبانهروز تصمیم گرفتیم صاحبخانه را بیدار نکنیم و در گوشهای از روستا اتراق کنیم تا صبح شود. در حال برپایی چادر بودیم که مردی روستایی چاقو بهدست به سمتمان آمد و فریاد زد شما که هستید، اینجا چهکار میکنید. خودمان را معرفی کردیم او اصلا مارا نمی شناخت. با وجود این وقتی لوازم تصویربرداری را دید عذرخواهی کرد و با اصرار در آن نیمه شب گروه ششنفره ما را به خانه کوچکش برد و از ما پذیرایی کرد از این خاطرات زیبا خوشبختانه
بسیار دارم.
واقعیت این است که اکثر افرادی که ما به سراغشان میرویم ما را نمیشناسند. چون برخی از آنها حتی تلویزیون هم ندارند. اما با وجود این با آغوش باز از ما استقبال میکنند. بسیار مهماننواز هستند، همکاری میکنند و واقعا از این بابت فرهنگی بسیار غنی داریم.