زندگی پدیا/ تهران؛ چکامه بیپایان
سارا کریمان
یحیی آریانپور سرگذشت دوران متأخر ادبیات ایران را در اثر ارزشمند از صبا تا نیما، از نیما تا روزگار ما در 3مجلد به نگارش درآورده است. این اثر روایتی است از نهضت بازگشت ادبی در اوایل دوران قاجار تا سرگذشت نویسندگان هم روزگار با ما. آغامحمد خان که در قلعه شوشی گرجستان، راهی دیار باقی شد، نهتنها سودای جهانگشایی از مخیله سلاطین جانشین رخت بربست، بلکه چنان رفت بر تاریخ و جغرافیای ایران که بینیاز از بازگویی، کماکان ذکرش آغشته میشود به آه و افسوس. تهران که پیش از آن برای نخستینبار بهعنوان پایتخت ممالک محروسه انتخاب شده بود، اکنون بهای گریز از مخاصمه را میپرداخت که امنیت اهالی ایرانزمین ارجح بود به الماس نهانشده در خزانه شاهی. فتحعلی خان ضرابیدنبلی، متخلص به صبا، نیای ابوالحسن خان و محمود صبا به تهران آمد و سرسلسله جریانی در ادبیات ایران شد که بهعنوان بازگشت ادبی مشهور است. زان پس تهران مسکن اکثریت نویسندگان و شاعران شد. ترجمه آثار ادبی غرب که از عهد ناصری رونق گرفته بود ریشههای خود را در مدرسه مبارکه دارالفنون قوت میبخشید و دنیای نویسندگان ایرانی را وسیعتر میساخت. انقلاب مشروطه به یک میزان مرهون سمبه و باروت مجاهدین آذری و گیلکی و بختیاری و کلام آتشبار ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل بود. میرزاده عشقی را به روزگار گذر از قاجار در خانهای حوالی بهارستان تپانچه زدند. جلوتر که آمد سهراب که روزگارش بد نبود و اهل کاشان، در تهران مسکن گزید. جلال آلاحمد و سیمین دانشور خانهای بنا کردند در حوالی تجریش که از قضا خانه نیما یوشیج هم نبش کوچه آنهاست. کانون نویسندگان اینجا بود که رسمیت یافت. نویسندگان و شاعران معاصر چه آنها که اینجا ماندگار شدند، چه آنان که به طبیعت بازگشتند مانند نیما یوشیج و چه آنان که راهی غربت شدند، کماکان در هوای تهران میسرایند بسان سایه که ارغوان حیاط مؤسسه ماهور هنوز شاخه همخون اوست. یک به یک اگر کاشانهای از ادیبان نامدار معاصر مانده باشد، تبدیل به خانه موزه یا مرکز فرهنگی میشود؛ مثل خانه ملکشعرای بهار یا پروین اعتصامی. اما فراتر از اینها تهران خانه ادبیات معاصر است با هر آنچه در آن روی داده... .