سرنوشت تاریک افغانستان
یوشکا فیشر- وزیر خارجه پیشین آلمان
آنطور که از شواهد برمیآید، جنگ افغانستان رو به اتمام است. اگر همهچیز طبق زمانبندی که رئیسجمهور آمریکا اعلام کرده پیش برود، دقیقا 2دهه بعد از حمله القاعده به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، یعنی 11سپتامبر2021(20شهریور 1400) نیروهای نظامی غرب، افغانستان را ترک خواهند کرد. این جنگ بالاخره باید یک روز تمام میشد، اما سؤال اینجاست که دستاورد این حجم گسترده از تلفات انسانی و هزینه مالی چه بوده است؟
اگرچه شبکه تروریستی القاعده در جریان درگیریهای افغانستان تضعیف شد، اما ازبین نرفته است. آمریکا، اسامه بنلادن، رهبر این گروه را کشت و طالبان را از کابل خارج کرد، اما بیرون از پایتخت، طالبان، پرقدرتتر از همیشه بیصبرانه منتظر است تا به محض خروج نیروهای نظامی غرب، دوباره قدرت را در دست بگیرد.
گروههای رادیکال مستقر در افغانستان چه از بعد نظامی و چه از جهت ایدئولوژیک، شکست نخوردهاند و همچنان بهعنوان یک تهدید پایدار برای غرب باقی خواهند ماند. با گذشت همه این سالها، افغانستان همچنان از نعمت دولتی باثبات که بتواند تروریسم منطقهای، فساد و تجارت موادمخدر را مهار کند، محروم است، چه برسد به اینکه این دولت بتواند چشمانداز روشنی از صلح و شکوفایی اقتصادی برای مردمش ترسیم کند. با خروج نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش، ثبات منطقه احتمالا از امروز هم متزلزلتر خواهد شد. اگر واقعبین باشیم، باید بپذیریم که عقبنشینی نیروهای نظامی غرب به معنی شکستی سنگین با عواقب انسانی هولناک است. جنگ برای مردم افغانستان ادامه خواهد داشت. بازگشت طالبان و مواضع افراطی آنها بهمعنای محرومیت دوباره زنان و دختران این کشور از حقوق انسانی خود است. خیلی از مردم شهرنشین و تحصیلکرده تلاش خواهند کرد که به غرب پناه ببرند. اما آنها که میمانند و خیلی از اقلیتهای قومی و مذهبی، سرنوشت شومی خواهند داشت.
آیا اتحادیه اروپا و ناتو واقعا برای تبعات تصمیم کاخ سفید و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، آماده هستند؟ از بعد نظامی، بازگشت سربازان، منطقی است، زیرا ماندن در افغانستان منفعتی برای غربیها ندارد. اما از بعد اخلاقی و انسانی، این کار به یک فاجعه قابل پیشبینی منجر خواهد شد. مخصوصا اتحادیه اروپا باید منتظر روانه شدن سیل عظیمی از پناهندگان به این قاره باشد. درست مثل اتفاقی که اواخر دهه 80و اوایل دهه 90در ویتنام افتاد و بعد از بازگشت سربازان آمریکایی از این کشور، مردم ویتنام سوار بر قایق و کشتی در جستوجوی پناهگاهی امن روانه کشورهای غربی شدند.
هزینه ژئوپلیتیک تصمیم آمریکا نیز بسیار سنگین خواهد بود. با عقبنشینی غرب، افغانستان دوباره تبدیل به یک منطقه امن برای گروههای تروریستی میشود؛ یعنی همان اتفاقی که بعد از پایان جنگ سرد و برگشت سربازان ارتش سرخ شوروی از این کشور در سال1989 افتاد، باز هم تکرار خواهد شد. اگر موضوع را در بعدی گستردهتر از آسیای میانه ببینیم، روسیه و چین هم ممکن است در واکنش، اوکراین و تایوان را بیشتر تحت فشار بگذارند.
پیام جو بایدن در سخنرانی روز معارفهاش این بود: «آمریکا دوباره برگشته است». اما ضربهای که دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود به اعتبار این کشور زد، به این سادگیها قابل جبران نیست. فرایند بازیابی جایگاه آمریکا در جهان زمان خواهد برد و این موضوع میتواند عواقب خطرناکی برای این کشور داشته باشد.
با پایان حضور طولانی غرب در افغانستان، یک خلأ بزرگ قدرت ایجاد خواهد شد و کشورهای منطقه برای پر کردن آن دست به رقابت خواهند زد. این درگیری و آشوب20ساله فقط دامن آمریکا و افغانستان را نگرفت. پاکستان نیز برای حفاظت از مرزهایش در برابر دشمن بزرگش هند، همیشه درگیر این جنگ بوده است. حمایت از گروههای تروریستی همواره یک ابزار کلیدی برای اسلامآباد بوده و به همین دلیل هم سیاست این کشور در قبال واشنگتن هیچوقت روشن نبوده است. از یک طرف، پاکستان به آمریکا اجازه داد تا از آب و خاک این کشور برای اعزام سربازانش به افغانستان استفاده کند. از سوی دیگر، یک منطقه امن برای فعالیت گروههای تروریستی ازجمله القاعده و بخش زیادی از سران طالبان فراهم کرد.
در همین حال، ایران مدتهاست با حفظ حضورش در غرب افغانستان بهدنبال محافظت از گروههای شیعه این کشور و پاسداری از مرزهای شرقیاش بوده است. چین بهعنوان بزرگترین و پرقدرتترین کشور منطقه، منافع زیادی، هم از بعد ژئوپولتیک و هم از بعد ذخایر طبیعی، در این کشور داشته است. علاوه بر نقشی که کابل میتواند در طرح ابتکار کمربند و راه پکن داشته باشد، حالا که اختلاف چین با هند بر سر منطقه مرزی هیمالیا دوباره بالا گرفته، رابطه نزدیک افغانستان با پاکستان اهمیت بیشتری پیدا میکند.
همانطور که حضور غرب در افغانستان به کنترل ناآرامیها در منطقه کمک کرده، ترک این کشور احتمالا نتیجه معکوسی خواهد داشت. چین سعی خواهد کرد تا خود را بهعنوان جانشین آمریکا و قدرت برتر منطقه معرفی کند. اینکه آیا این کشور میتواند این وضعیت بغرنج را بهتر از شوروی و آمریکا مدیریت کند یا نه، بحث دیگری است. دلایل زیادی وجود دارد که با استناد به آنها بتوان در اینباره تردید کرد. مشکل اینجاست که کابل دستکم از قرن نوزدهم میلادی تاکنون دائما مرکز توجه قدرتهای بزرگ بوده است. در ابتدا، افغانستان محل اصلی اختلاف بین امپراتوریهای روسیه و انگلیس در رقابت برای توسعه قدرتشان در جنوب و مرکز آسیا بود. سپس در قرن بیستم وقتی شوروی در سال1979 به افغانستان حمله کرد، این کشور ناخواسته در مخمصه جنگ سرد قرار گرفت. زمانی که شوروی در سال1989 افغانستان را ترک کرد، سرآغاز بحران جنگ داخلی در این کشور بود. در ادامه وقتی طالبان قدرت را در دست گرفت، منطقه تبدیل به پایگاهی برای فعالیت گروههای تندرو مانند القاعده شد. بعد از حمله 11سپتامبر2001 نیز آمریکا و متحدان غربیاش، میهمان ناخوانده این کشور شدند. در کل، افغانستان نیم قرن است که درگیر جنگ است و هیچ چشمانداز روشنی مبنی بر اینکه این وضعیت به این زودیها تمام شود، وجود ندارد. بهنظر میرسد جایگزین مناسبتری برای نیروهای نظامی غربی در افغانستان وجود ندارد. 12سپتامبر امسال، این کشور تبدیل به جایی بهتر و امنتر نخواهد شد؛ برعکس، خروج غربیها به یک فاجعه انسانی میانجامد. مردم افغانستان نخستین قربانیان این تصمیم آمریکا خواهند بود، اما مسلما آخرین قربانی آن نیستند.
منبع: ProjectSyndicate