رویای آمریکایی برای یک کرهای
لی ایساک چانگ: نامزدی اسکار برایم باورنکردنی است
آرش نهاوندی- روزنامهنگار
صبح اعلام نامزدیهای جوایز اسکار؛ فیلم «میناری» در 6رشته ازجمله فیلمنامه و کارگردانی، کاندیدای دریافت جایزه شد. در ابتدا در ذهن برخی از علاقهمندان به سینما این تصور شکل گرفت که اعضای آکادمی اسکار مطابق معمول چندسال اخیر فیلمی نهچندان خوب را کاندیدای دریافت جایزه کردهاند و این فیلم بهاحتمال زیاد نظر اعضای آکادمی را بهخود جلب خواهد کرد و طبق روال چندسال اخیر، برنده جوایز اسکار در چند رشته اصلی خواهد شد. لی ایساک چانگ، کارگردان این فیلم، با وجود نامزدی برای دریافت جایزه بهترین کارگردانی هنوز هم مردد است و باور ندارد که جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم به میناری اختصاص یابد. لی ایساک چانگ در اینباره میگوید که با ساخت فیلم «میناری» قصد داشته داستان جدیدی را روایت کند. او در یک گفتوگوی تلفنی با آلکس جانگ، از مجله والچر، درباره نارضایتیاش از برداشتهای سکانسهای آخر فیلم «میناری» و درباره نظر آمریکاییها درخصوص نسخه آمریکایی انیمههای ژاپنی صحبت کرده است.
برای نامزدی فیلم «میناری» در اسکار2021 به شما تبریک میگویم، از این بابت چه احساسی دارید؟
باورم نمیشود و هنوز هم فکر میکنم که حقیقت ندارد. من حتی به همسرم هم گفتهام که باور ندارم ما نامزد دریافت جایزه اسکار شده باشیم. بهنظرم خیلی جنونآمیز است. ما زمان زیادی برای جشنگرفتن و شادی برای این نامزدی نداشتهایم. چراکه پس از اعلام خبر نامزدی فیلم میناری، حوادث آتلانتا رخ داد و شادی ما را تحتالشعاع قرار داد. البته پس از آن مسئله نامزدی در اسکار ذهن من را برای بیش از یک هفته بهخود مشغول کرده بود.
آیا پس از اعلام نامردی با فشار از سوی خبرنگاران و پرسشهای زیاد آنها درباره این فیلم مواجه بودید؟
ترس و نگرانی زیادی از این قضیه داشتم که خبرنگاران با پرسشهای زیاد خود خستهام کنند، اما اکنون قدری نسبت به روزهای اولیه اعلام این خبر آرامتر شدهام. من در 10سال اخیر، تلاش کردهام به آرامش برسم و بر این باور بودم که راه رسیدن به آرامش برای من، نامزدیها و دریافت جوایز و زندگی با سروصداهای ناشی از آن نیست. من بهخوبی زودگذربودن اثر اعلام این نامزدیها و دریافت جوایز را درک میکنم. با اینکه اکنون من باید از نامزدی فیلم خود در اسکار سپاسگزار و خوشحال باشم، اما همزمان پذیرش چنین اتفاقی برایم سخت است؛ چراکه میدانم عملکرد یک فرد را صرفا با نامزدیها و جوایزی که دریافت کرده، نمیسنجند. دریافت جوایز و کسب شهرت از این راه درواقع چیزی است که برای جهاناولیها اهمیت دارد.
تا جایی که میدانم نگارش این فیلمنامه برایتان بهمثابه یک تمرین ذهنی بود و شما در این زمان 80خاطره بصری که از دوران کودکی و نوجوانی در ذهنتان مانده بود را مرور کردید و بعد بهصورت پراکنده به نگارش درآوردید. برایمان قدری از تبدیل این 80 خاطره به یک فیلمنامه منسجم بگویید.
زمانی که این تمرین ذهنی را آغاز کردم، برای مدتی نمیتوانستم راهی برای تبدیل این خاطرات به یک داستان بیابم، چراکه در واقع بخش مهم خاطراتی که در ذهنم در حال مرور آنها بودم، از زمان آغاز زندگی تمام اعضای خانواده درون یک تریلر شروع میشد، تمام اتفاقات ماجراها در واقع از این تریلر شروع شد، مادربزرگم هم در آن زمان با ما زندگی میکرد. با توجه به اینکه مادربزرگم بهعنوان یک فرد بیرونی برای زندگی پیش ما آمده بود، بهنظرم رسید که میتوانم در بخش اول داستان اینطور جلوه بدهم که مادربزرگم بخشی از یک معامله یا یک دادوستد بوده است. زمانی که این ایده به ذهنم خطور کرد، متوجه شدم که باید تمام طرحهای داستان را از این نقاط مشخص اولیه مرتب کنم و سامان بدهم. بعد به این نتیجه رسیدم که تأکید ویژه به موارد و نکات مهم در زمینه نویسندگی کتاب، برای یک فیلمنامه مناسب نخواهد بود و میتواند یک فیلمنامه را از نظر داستانی بسیار خشک جلوه دهد و در نتیجه پیادهکردن و تبدیل آن به یک فیلم سینمایی را تقریبا غیرممکن کند. برای همین باید فراتر از مرزهای یک نویسنده کتاب میرفتم. من قبلا هم فیلمی ساخته بودم با عنوان «زندگی خوششانس»، این فیلم را با اقتباس از یک شعر ساخته بودم و دارای ساختار دراماتیک چندانی نبود، اما برای فیلم میناری میخواستم از ساختار کلاسیک فیلمنامهنویسی استفاده کنم. برای آنکه بتوانم ضرباهنگ یک داستان سینمایی را بهتر درک کنم، فیلمهای زیادی تماشا کردم. فیلمهای «استرومبولی» و «سفر به ایتالیا» اثر روسلینی را بهطور ویژه و چندینبار به دقت تماشا کردم.
چه زمانی به ذهنتان پایانبندی دراماتیک فیلم در شعلههای آتش خطور کرد؟
بهخاطر داشتم که یک آتشسوزی در مزرعهمان رخ داده بود. این آتشسوزی هم یک تراژدی در میان سایر مشکلات زندگیمان بود. صحنه آتشسوزی را بهدلیل معنایی که برایم داشت، در سکانسهای پایانی فیلم آوردم. باید به این فکر میکردم که آتش چه سرانجامی را برای خانواده فیلم میناری رقم خواهد زد.
اغلب به جای تماشای نسخههای هالیوودی و آمریکایی انیمههای ژاپنی و کرهای، ترجیح میدهم نسخههای اصلی را تماشا کنم.
تصور نمیکنم نگاه اشتباهی در اینباره داشته باشی. من نگران آن هستم که آیا ما شیوه درستی را برای تبدیل انیمههای ژاپنی به لایو اکشنهای آمریکایی بهکار میبریم؟ در زمان تبدیل یک انیمه به یک کارتون لایو اکشن از من میخواهند نگاه و رویکردی آمریکایی نسبت به آن داشته باشم. آنها میخواهند بدانند چگونه یک انیمه ژاپنی را میتوان به یک لایو اکشن آمریکایی تبدیل کرد. این دقیقا برخلاف نظر مدیران استودیوهای «توهو» است که معتقدند کارتون لایو اکشنی که از یک انیمه ساخته شده، همچنان باید روح و اصالت ژاپنی خود را حفظ کند.