• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
چهار شنبه 1 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 128814
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/zpyz8
+
-

فرهنگ و زندگی/ عاشقِ قرن هفتمی

فرهنگ و زندگی/ عاشقِ قرن هفتمی

حمیدرضا محمدی

در این هزار سال ادب فارسی، چه نظم و چه نثر، کم پیدا می‌شود ادیبی که شعرش، تاریخ انقضا نداشته باشد. البته که هیچ‌یک از متقدمان و متأخران نداشته‌اند اما «سعدی» حقیقتا چیز دیگری است. از آنانی است که همه‌درک است. خرد و کلان و عالم و عامی ‌می‌فهمندش. اصلا او خود زندگی است. از قدمایی که سروده‌هایش به درد زندگی در سده نو هم می‌خورد. در زندگی امروزی که آدم تکنولوژی‌زده شاید پناه ببرد به شعر، او به زیبایی هرچه‌ تمام‌تر پاسخگوست و خوراکی به‌دست می‌دهد که جان را سیر و سیراب می‌کند. عاشقانه‌های شیخ‌ اجل یگانه روزگار بوده و حتی عاشقی‌هایش هم رشک‌بر‌انگیز است: «گفتم آهن‌دلی کنم چندی/ ندهم دل به هیچ دلبندی» و در ادامه همان غزل: «سعدیا دور نیکنامی رفت/ نوبت عاشقی‌ست یک‌چندی»  او هم از درد می‌گوید، هم از درمان. در سرایش‌هایش هم وصال دارد و هم فراق. او با «زیباتر از این صید همه عمر نکرده‌ست/ شیرین‌تر از این خربزه هرگز نبریده‌ست» در اوج عاشقی‌ست اما وقتی «ای سرو خوش بالای من‌ای دلبر رعنای من/ لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟» می‌سراید یعنی برای فرود هم نسخه‌‌ای پَر شال خود دارد. با وجود این، حتی هر آمدنی را به استقبال می‌نشیند و تا آخرین دم بسان یک عاشق تمام‌عیار است: «دیر آمدی‌ای نگار سرمست/ زودت ندهیم دامن از دست» حتی برای معشوق جان هم می‌دهد:«ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد/غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد» این همه اما مرهون و مدیون توصیف‌های اوست که بس خیال‌انگیز می‌نماید. تصویرسازی‌های شیخ مُشرف‌الدین که دیگر محشر کبری است. او در عشق‌سرایی‌هایش، طوری تصویر می‌سازد که گویی معشوق، در بَر و به کام، حاضر و ناظر نشسته است. کجا بهتر از «گیسوت عنبرینه گردن تمام بود/ معشوق خوب‌روی چه محتاج زیورست» می‌توان یافت که معشوق را چنین ملموس و محسوس، زمینی و دست‌یافتنی به تصویر کشد. و البته با «خوشا وقت شوریدگان غمش/ اگر زخم بینند و گر مرهمش» نشان دهد چقدر لطیف عشق می‌ورزد اما برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش، نه‌تنها عاشقی دل‌خسته نیست، بل عشقی برنا طلب می‌کند. الغرض آنکه شیخ ما – که امروز، روز اوست - سرمست خاک شیراز و آب رکن‌آباد و هوای اردیبهشت و بوی بهارنارنج، در همان قرن هفتم، خوب عاشقی کرده و خوش عاشقانه سروده و میراثش حالا در فرهنگ و زندگی‌ و عاشقانه‌هایمان جاری و ساری است.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید