• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 28 فروردین 1400
کد مطلب : 128396
+
-

مان/ خانه‌های بد و خانه‌های بدتر

مان/ خانه‌های بد و خانه‌های بدتر

شیدا اعتماد

 نمی‌دانم از کی و کجا داشتن نمای تمام سنگی، ملاک خوب بودن خانه‌ها شد. از آن موقع، تمام شهر پر شد از خانه‌هایی که از نقطه اتصالشان به زمین تا منتهی‌الیه دست‌انداز بامشان با سنگ پوشانده شده بود. سنگ شد مثل آرایشی غلیظ روی پوستی بیمار که نیاز به درمان داشت. سازنده‌ها به جای اینکه از طراح استفاده کنند و فضاهای داخلی خانه را به‌صورت بهینه دربیاورند، ترجیح دادند که سنگ‌های چشمگیرتری بخرند. کوه‌ها را شکافتند و تریلی تریلی سنگ آمد توی این شهر که هزار عیب ساختمان‌ها را بپوشاند و نپوشاند. چشم‌نواز بودن نمای ساختمان، در تأثیر اولیه البته مهم است. اما آن چیزی که هر روز برای یک ساکن خانه مطرح است دیگر نما نیست. نمی‌شود گفت که اگر خانه نور و تهویه درست حسابی ندارد یا اتاق خواب‌هایش بیغوله‌های کج و کوله هستند، عوضش سنگ نمای آن چنین است و چنان است. وقتی داری دنبال خانه می‌گردی تازه می‌فهمی که چقدر خانه‌های بد در این شهر از خانه‌های خوب بیشتر هستند. خانه بد از نظر من یعنی خانه‌ای که به نیازهای اولیه استفاده‌کننده و سبک زندگی‌اش توجهی نکرده ‌است. خانه‌ای که نور و منظر درست حسابی ندارد و تقسیمات فضایی آن درست انجام نشده است. خیلی از ایرادهایی که در خانه‌ها می‌بینیم در مرحله طراحی قابل حل هستند. اما سازنده‌ها، به جای استفاده از طراحی، به ظاهر ساختمان می‌پردازند. هزینه بزک کردن ساختمان البته ده‌ها برابر هزینه طراحی است اما کسی به این موضوع توجه چندانی نمی‌کند. برای خیلی‌ها، همین ظاهر مهم است. ظاهری که در بدو مواجهه، مخاطبش را تحت‌تأثیر قرار بدهد.  متأسفانه بسیاری از خانه‌ها با نقشه‌های نیمه‌آماده - که مثل غذاهای نیمه‌آماده – لطف چندانی ندارند ساخته می‌شوند. سازنده از کسی می‌خواهد نقشه نیمه‌آماده‌اش را به زمینی که خریده، بخوراند و بعد می‌رود سراغ ساخت. من خانه‌ای را دیده‌ام که راه‌پله‌اش جلوی بهترین منظره ساختمان قرار داشت. خانه‌ای را دیده‌ام در دامنه کوه که جز دیوار روبه‌رویش در نورگیری کوچک منظری به جایی نداشت. خب اگر قرار باشد کوه را نبینیم چه فرقی می‌کند کنارش زندگی کنیم یا نکنیم؟ خانه‌ای را دیده‌ام که حیاطی سرسبز و پر از درخت داشت اما این حیاط فقط از واحدهای بزرگ دیده می‌شد. آیا استفاده‌کننده‌های خانه‌های کوچک، نیازهای انسانی‌شان با استفاده کننده‌های خانه‌های بزرگ متفاوت است؟ آیا جز این است که همه دوست دارند نور مهمان خانه‌هایشان باشد؟ آیا آنها دوست ندارند صدای صبحگاهی گنجشک‌ها را بشنوند؟  نیازهای انسانی کمابیش مشابه هستند. همه می‌توانند خانه‌های بد را تشخیص بدهند. اینکه از بد روزگار یا به‌خاطر هزاران مسئله ریز و درشت عمدتا اقتصادی مجبور به انتخاب بین خانه‌های بد و بدتر و در نتیجه‌اش اقامت در خانه‌های بد هستند، چیزی را تغییر نمی‌دهد. زندگی در شهر بزرگ آسان که نیست. اگر توجه کافی به نیازهای انسانی در ساختن خانه‌ها می‌شد تعداد آدم‌هایی که صبحشان را با اخمی سنگین روی صورتشان آغاز می‌کردند کمتر و آن وقت شهر برای همه ما جای بهتری برای زندگی می‌شد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید