نقد آدام مککی به دنیای مدرن در «بالا را نگاه نکن»
آرش نهاوندی- روزنامهنگار
برخی افراد خلاق تلاش میکنند از طریق خلق آثار هنری منطبق با موضوعاتی که امروزه جوامع مبتلابه آن هستند، راهی برای واکنش به اتفاقات این دوران پرتنش بیابند. آدام مککی ازجمله افرادی است که در اینباره هیچگونه تردیدی بهخود راه نمیدهد. این کارگردان در سالهای پایانی دهه1990 بهعنوان نویسنده اصلی سناریوی یکسری از فصلهای برنامه تلویزیونی «برنامه زنده شنبهشب» برای خود نامی دست و پا کرد و به همراه «ویل فرل» فیلمهای «گوینده»، «برادران ناتنی» و «شبهای تالاگدا» را ساخت. او اخیرا نگاه خود را تغییر داده و در سالهای اخیر تلاشهای جدیتری در زمینه انعکاس مشکلات مبتلابه جامعه در فیلمهای خود کرده است. او برای نخستینبار در فیلم «رکود بزرگ»(2015)، با اقتباس از کتابی به همین نام اثر مایکل لوئیس به بحران اقتصادی سال2008 پرداخت. در سال2018 نیز با فیلم زندگینامهای «معاون» نگاهی انتقادی به سیاستهای دیک چنی در زمان ریاستجمهوری جورج بوش پسر داشت. او اخیرا در سریال پادکستی و غیرداستانی «مرگ در گروه هوایی»(Death at the Wing)، از زاویه مرگ زودهنگام تعداد زیادی از بازیکنان بسکتبال، به تحولات و ناآرامیهای سیاسی دهههای1980 و 1990 پرداخته است. در ماههای پایانی سال2021 او همچنین جدیدترین فیلم خود با نام «بالا را نگاه نکن» را اکران خواهد کرد. «بالا را نگاه نکن» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی آدام مککی و با بازی لئوناردو دیکاپریو و جنیفر لارنس است که در آن به موضوع کشف یک شهاب آسمانی که قرار است کره زمین را نابود کند، در قالب کمدی پرداخته میشود. آدام مککی در توصیف این فیلم گفته است: ما در فیلم «بالا را نگاه نکن» به دوران جدیدی که در آن قرار داریم، میپردازیم و قصد داریم به کنه واقعیت درباره آن پی ببریم.
دیوید مارچیز از نیویورک تایمز درباره این فیلم و سایر آثار متأخر آدام مککی با وی گفتوگو کرده است.
دیوید مارچیز: چه اتفاقی باعث شد ایده ساخت فیلم «بالا را نگاه نکن» در ذهنتان شکل بگیرد؟
آدام مککی: ایده عجیب و غریبی نبود، ایده فیلمی که در ژانر فاجعه ساخته میشود، درباره مردمی است که لزوما باور ندارند که فاجعهای در راه است. فیلم «بالا را نگاه نکن» درباره فضانوردانی است که قصد دارند مردم را از وقوع فاجعه اصابت قریبالوقوع یک شهابسنگ به کره زمین باخبر کنند، همانگونه شخصیت شهردار در دیالوگی کنایهآمیز در فیلم «آروارهها» میگوید، آنها علاقه دارند که اثبات کنند فاجعه در راه است. شهردار در بخشی از این دیالوگ کنایهآمیز خود در «آروارهها» میگوید: «علاقه داری این مسئلهرو اثبات کنی(که خطر کوسهها واقعی است) و نام خود را در مجله نشنال جئوگرافی ثبت کنی؟» برخلاف آنچه شهردار در فیلم «آروارهها» میگوید، شخصیتهای فیلم «بالا را نگاه نکن» بهدنبال کسب شهرت نیستند، شخصیتهای اصلی این فیلم 2 فضانورد متوسط و میانهحال صادقی هستند که موفق به کشفی بسیار بزرگ شدهاند. آنها متوجه شدهاند که یک شهابسنگ در حال حرکت به سمت زمین است. آنها بهمنظور هشدار به مردم نسبت این فاجعه قریبالوقوع ناگزیر به انجام سفری به دور دنیا شدهاند. آنها در طول فیلم، در حال سیرکردن در سراسر دنیا بهمنظور آگاهیبخشی مردم دنیا از خطر قریبالوقوعی هستند که کره زمین را تهدید میکند. این فیلم در واقع درباره این است که مردم و سیاستمداران چه درکی از پیام هشداردهنده این دو فضانورد دارند. این فیلم درباره لئوناردو دیکاپریو، جنیفر لارنس و راب مورگان است که تلاش دارند به دنیا نسبت به نابودی قریبالوقوع هشدار دهند. از نظر من این فیلم، یک کمدی سیاه است.
دیوید مارچیز: آیا این فیلم بهطور تمثیلوار به تغییرات آب و هوایی میپردازد؟
آدام مککی: در ابتدا قرار بود پیام فیلم همین باشد، اما پس از آن و با شیوع ویروس کرونا، پیام اصلی فیلم نیز آشکار شد. فیلم درباره این است که ما در دنیای معاصر چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنیم. در عصر حاضر ما حتی نمیتوانیم دیگر با یکدیگر صحبت کنیم. ما نمیتوانیم بر سر مسائلی که جامعه با آن دست به گریبان است، به توافق برسیم. از جهاتی فیلم درباره تغییرات آب و هوایی است، اما در اصل در این فیلم به این پرداخته شده که اینترنت، تلفنهای همراه و دنیای مدرن چه بر سر ارتباطات بشری آورده است.
دیوید مارچیز: سریال پادکستی «مرگ در گروه هوایی» غیرداستانی است، شما در کارهای اخیرتان مسائل پیچیده سیاسی را در قالب فیلمها و سریالهای سرگرمکننده به تصویر میکشید. آیا تصور نمیکنید که این شیوه ساخت و ارائه اثر غیرسازنده است؟ آیا یکی از مسائل مبتلابه جامعه آمریکا این نیست که ما مسائل جدی سیاسی کشور را در حد محتوای یک فیلم سرگرمکننده پایین میآوریم؟
آدام مککی: برای پاسخ به این پرسش مثالی میزنم، زمانی یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد تا کتاب «رکود بزرگ» اثر مایکل لوئیس را بخوانم. این کتاب چنان مجذوبکننده بود که من تمام آن را در یک شب خواندم. چرا مایکل لوئیس این چنین جذاب مینویسد؟ او دو کار انجام میدهد؛ نخستین چیز این است که همه ما عاشق پول درآوردن هستیم و این لذتی است که نمیتوانیم در برابر آن مقاومت کنیم. نکته دیگر این است که ما علاقه به دانستن چیزهایی داریم که قرار نبوده درباره آنها چیزی بدانیم. مایکل لوئیس این دو نکته را کاملا در کتاب خود رعایت کرده است. او در کتاب خود مسائلی را به من میگوید که خیلی از افراد درباره آنها چیزی به من نمیگویند چراکه بهنظرشان این مسائل برایم کسالتآور است. مایکل لوئیس نیز تأکید دارد که برای خیلیها خواندن کتاب «رکود بزرگ» ممکن است کسالتآور باشد، اما اگر شما میخواهید بدانید چه اتفاقاتی در جامعه در حال رخ دادن است، در این کتاب به همه آنها پرداخته شده است. خیلی از مسائل ممکن است بهنظرمان کسالتآور برسند، اما این مسائل وجود دارند. یکی از ترفندهایی که پادکست امکان اجرای آن را برایمان فراهم میکند، این است که ما میتوانیم اینطور به شنوندگان القا کنیم که پرداختن به موضوعات کسالتبار اصل هدف ما نیست. ما با استناد به یکسری از قوانین جزایی آمریکا، درصدد برآمدیم در سریال «مرگ گروه هوایی»، پیامی تاریخی را درباره برخی از ریشههای نژادپرستی در آمریکا به مردم منتقل کنیم. ما درباره لحظاتی مهم از تاریخ آمریکا صحبت میکنیم که نهضتی شکل گرفته که با زبان گفتاری به مسائل نژادی، مسائل اختلاف طبقاتی و شکافهایی در جامعه میپردازد که یکی از پیامدهای مستقیم آن مرگ زودهنگام یک بازیکن بسکتبال در خوابگاه است. من تصور میکنم این شیوه روایت داستان کاملا مجاز باشد.