زنان قدرتمند
آنچه در سینمای کیمیایی معمولا نادیده گرفته میشود
مهرنوش سلماسی ـ روزنامهنگار
سینمای کیمیایی بخش عمدهای از شهرت و اعتبارش را در ترسیم کاراکترهای مرد، رفاقت مردانه و خلق قهرمانهایی که مردانگی، مهمترین شاخصهشان است بهدست آوردهاند. در مورد سینمای کیمیایی این نکته جا افتاده و بهعنوان اصلی مسلم پذیرفتهشده که مردان در کانون توجه فیلمساز قرار دارند و زنها در حاشیهاند. بخشی از ماجرا البته درست است؛ مثلا «قیصر» فیلمی کاملا مردانه است و زنها در فیلم در حاشیه درخشش مرد تلخاندیش و مصمم به اجرای عدالت قرار میگیرند. در بستری که فیلم قیصر شکل گرفته و ساختهشده، نقش حاشیهای زن همان چیزی است که جامعه بر او تحمیل کرده است. زنی سنتی که در حد ناموس مرد مطرح میشود (تجاوز به فاطی شروعکننده رخدادهای فیلم است). در قیصر، مادر را داریم که پرداخت قابلقبولی دارد و اعظم، نامزد قیصر که در حد دختر چشم و گوش بستهای که از محلهشان آن سوتر هم نرفته است (در جایی از فیلم وقتی قیصر با اعظم در خیابان پهلوی (ولیعصر فعلی) قرار میگذارد به او میگوید «اگر بلد نیستی بپرس.»). دیگر زن فیلم قیصر هم سهیلا فردوس است که زنی کافهای است. در «رضا موتوری» تصویر زنی که متعلق به طبقه مرفه جامعه است بیشتر به تیپی نمایشی میماند و در عوض مادر رضا که زن عامی پایینشهری است بیشتر در یادها میماند و ملموستر هم هست. در فیلم «داش آکل» اما یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم زنی به نام اقدس است؛ شخصیتی که در داستان هدایت هم حضور ندارد و توسط کیمیایی به سناریو راه یافته است. در فیلم اگر مرجان در سایه است، اقدس بیشتر امکان نمود و مکالمه با داش آکل را دارد. در رفتار اقدس نوعی اقتدار مشاهده میشود که در فیلمهای قبلی کیمیایی مسبوق به سابقه نیست. در بقیه فیلمهای دهه50 کیمیایی، واریاسیونهایی از یک تم واحد را مشاهده میکنیم که در آنها زنها اغلب در حاشیه مردان کاریزماتیک و کنشمند حاضرند.
در فیلمهای پس از انقلاب کیمیایی، تصویر زن پررنگ میشود و در نمونههایی ما شاهد حضور مقتدر زنها هستیم که به عنوان مثال در دهه60، خیلی در سینمای ایران رایج نیست. مثلاً کاراکتر زیور (گلچهره سجادیه) در کل سینمای دهه60 مشابهی ندارد؛ زنی که با وانت کنار خیابان هندوانه میفروشد و در برابر ظلم همسرش کوتاه نمیآید. در سالهایی که در فیلمهای ایرانی، زنها یا با سینی چای وارد کادر میشدند و یا در حال اشکریختن و غیبتکردن و گلایه از رفتار شوهر یا فرزند بودند، کاراکتر زیور، تصویری دیدهنشده از زن جنوب شهری به نمایش میگذاشت. حتی فاطمه (فریبا کوثری) دختر جنگزده خرمشهری هم در این فیلم ربطی به زنهای سینمای ایران در آن سالها ندارد. زنها در «دندان مار» پا به پای مردان حضور دارند؛ با حفظ فردیت و با به همراهداشتن زنانگیشان.
در فیلم «گروهبان» شخصیت محوری زن اساسا شغلی مردانه دارد. گلبخت (گلچهره سجادیه) که در مکانیکی کار میکند و محل دیدارش با شوهرش گروهبانی که پس از سالها اسارت به وطن بازگشته داخل چاله تعویض روغنی است. گلبخت در سالهای غیبت شوهر کار و پسرش را بزرگ کرده. اینجا هم با زنی مقتدر سر و کار داریم.
حتی در فیلمی چون «ردپای گرگ» که بیشترین نزدیکی را با سینمای قبل از انقلاب کیمیایی دارد هم طلعت (باز هم با بازی گلچهره سجادیه) زن مقتدری است. در جهان مردانه ردپای گرگ و مردانی که گویی از گذشته و فیلمهای سیاه و سفید به تهران بعد از انقلاب آمدهاند، طلعت شخصیت مهمی است که در نهایت هم او مرهم بر زخمهای شخصیت اصلی میگذارد و از مهلکه نجاتش میدهد؛ اوست که در سکانسی معروف دلزدگیاش از مناسبات مردانه قدیم را فریاد میزند.
در سالهای بعد ما در فیلم «سلطان» شاهد تبلور زنی کنشمند و واجد اقتدار شدیم. مریم کوهساری(هدیه تهرانی) گرچه تا اندازهای در سایه شخصیت مرد فیلم، سلطان(فریبرز عربنیا) قرار میگیرد ولی همراهیاش با قهرمان زخمخورده کیمیایی و گشت شبانهاش در خیابانهای تهران در سینمای محافظهکار ایران در آن سالها، رفتاری کاملا خارقعادت محسوب میشد.
در سالهای بعد ما تعدادی از غریبترین زنهای سینمای ایران را در فیلمهای کیمیایی دیدیم که شاید از همه غریبتر کاراکتر نقره(اندیشه فولادوند) در فیلم «سربازهای جمعه» بود. زنها در سینمای کیمیایی در گذر زمان تغییر کردند و در سنتیترین شکل هم با زن سنتی مرسوم سینمای ایران تفاوتهایی داشتند. خیلی وقتها کنار شخصیتهای مرد معنا مییافتند و در موارد قابل توجهی زیر سایه مردان بودند ولی این را نمیشود بهعنوان حکم قطعی درنظر گرفت و شاهد مثالش هم فیلم «حکم» است و کاراکتر فروزنده (لیلا حاتمی) زنی که در کانون حوادث و رخدادها قرار دارد و عاقبت هم اوست که گلوله آخر را شلیک میکند.
در «خون شد» زنهای فیلم اغلب در حاشیه مردان حضور دارند و اساسا نیازمند حمایت مردان هستند. اما در این فیلم هم ما کاراکتر مادر (نسرین مقانلو) را داریم که اقتدار زنانه- مادرانهای دارد. از اینجا میشود به نکتهای دیگر هم رسید و آن احترام عمیقی است که کیمیایی در مجموعه آثارش برای مادر قائل میشود؛ گویی مادربودن در دستگاه فکری کیمیایی همیشه جلوهای همراه با تقدیس دارد؛ از قیصر تا خون شد این قاعده همواره برقرار بوده است.
اینکه سینمای کیمیایی بیشتر حول محور جهانی مردانه شکل میگیرد، امر مشهودی بهنظر میرسد ولی در این جهان مردانه، زنان هم سهم و نقش دارند و گاهی این حضور همراه با اقتداری مثالزدنی است و البته خیلی وقتها هم زنها در حاشیه درخشش مردان قرار میگیرند. اما نادیدهگرفتن اقتدار زنانه و تأکید بر انفعال، دور از انصاف است. میشود گفت در آثار کیمیایی زنها میکوشند سهم خود را در جهانی که فیلمساز خلق کرده طلب کنند و در این مسیر، گاهی به توفیق میرسند و گاهی هم شکست میخورند. برای بررسی موفقیتها و ناکامیها باید «متن»، زمینه اجتماعی و بستر زمانی را درنظر گرفت و بر این اساس به تحلیل و واکاوی شخصیتهای زن در سینمای کیمیایی پرداخت.