تلاش برای حفظ بقای اجتماعی
دکتر علیرضا یزدی شریفی ـ روانشناس اجتماعی
انسان بهدلیل اینکه یک موجود اجتماعی است طبیعتا نیاز به ارتباط با جامعه دارد و از همینجاست که مقوله احساس تعلق یا نیاز به احساس تعلق در فرد شکل میگیرد. یکی از دلایلی که افراد بهدنبال هوادار هستند یا هوادار یک گروه یا یک تیم میشوند به همین احساس تعلق بازمیگردد. درواقع وقتی فردی هوادار تیم خاصی میشود از آنجا که با آن گروه همصدا و همهدف است و به شکل یکسان حرکت میکند به او نوعی احساس قدرت دست میدهد و فرد احساس میکند که به یک جایی وصل است و همین موضوع احساس امنیت خاطر، آرامش ذهن و اعتمادبهنفس گاه موقتی میدهد. یک هوادار، بهویژه از نوع متعصبش برای خود جایگاه و پایگاهی متصور است؛ گرچه ممکن است خیلی وقتها این حالت جنبه ذهنی داشته باشد و خیلی جنبه عینی هم نداشته باشد، زمانی به عینیت میپیوندد که فرد خودش را در یک جمع، مثلا در یک میدان ورزشی، میبیند که در حال حرکت است. هواداربودن برای خیلی از افراد جنبه سرگرمی ندارد بلکه تبدیل به نوعی پیگیریهای مدام و وسواسگونه درخصوص تیم یا گروه مورد نظرشان است که بخش مهمی از زندگی این افراد را درگیر کرده است، بهطوری حمایت و طرفداری درخصوص هرگونه کنش گروه مورد نظر در بیشتر اوقات همراه با احساسات و عواطف تند و بعضا رویارویی و درگیری با هواداران گروههای مقابل است. چنین هواداریهای متعصبانه درحقیقت نوعی ابراز خشونت کنترلشده است. در حقیقت هواداربودن دو وجه دارد که وجه خوب آن ابرازکردن محبت به گروهی از انسانها یا یک تیم و موقعیت خاص است اما وجه دیگر آن ابراز خشونت به گروه و دسته مقابل است. بنابراین یک بخش رفتاری هواداران و تعصباتی که دارند کاملا جنبه هیجانی و احساسی و روانی دارد و بخش دیگر احساس تعلق است اما آن خشم و خشونتی که این افراد نسبت به بحثهای مختلف در جامعه دارند آنها را دور هم جمع میکند تا در قالب و از کانال یک گروه خاص یا یک موقعیت خاص آن را تخلیه کنند. بنابراین هواداری و تعصب نسبت به یک گروه یک کانال تخلیه خشم و پرخاش جابهجا شده است؛ یعنی از جای دیگری است و در جای دیگری تخلیه میشود.
یکی دیگر از دلایلی که افراد احساس تعلق به یک گروه میکنند و در این راه متعصب میشوند با هدف کاهش اضطراب است چون تنهایی خودبهخود به انسان اضطراب وارد میکند اما وقتی که او خود را متعلق به یک گروه میداند و در آن راه گاهی افراط میکند باعث میشود اضطراب تنهایی و جداییاش بهشدت کاهش پیدا کند و هواداربودن برای این فرد یک مکانیسم دفاعی است به منظور اینکه بتواند خودش را تخلیه کند و سر پا نگه دارد. درواقع هواداربودن یکی از تلاشهای روشن بشر برای حفظ بقای اجتماعی است. وقتی بر جامعهای تنشهای زیادی وارد میشود طبیعتا افراد دچار نوعی اختلالات روانی متراکم میشوند و این اختلالات روانی متراکم میتواند خود را در قالب هواداری افراطی غیرعقلانی هیجانی نشان دهد؛ مانند کسی که حاضر است گروهی را به رگبار ببندد و آدم بکشد، صرفا بهدلیل اینکه به آن گروه خاص که او طرفدارش است از دید و منظر او توهین کردهاند.
نکته دیگری هم که وجود دارد این است که متأسفانه نسل جوان ما بهدلیل اینکه امکان بروز هیجانهای جوانی را در بسترهای مناسب ندارد و زیرساختهای کشور برای تخلیه این انرژی بسیار ضعیف است، باعث شده افراد از طریق هواداری خاص برای تیمها یا گروههای خاص به این شکل بخواهند خود را تخلیه کنند؛ البته در بسیاری از موارد با روش غلط.
برخی از تعصبات و هواداریها هم وصل به جغرافیای فرهنگی و سیاسی است؛ البته معمولا در برخی مناطق نه همهجا. یعنی برخی از افراد که تعصبات ناشی از هواداری را دارند بهدلیل خردهفرهنگی است که از دید آنها زیر فرهنگ غالب له شده است که میتواند خرد فرهنگ زبانی، مذهبی یا مرتبط با یک مکان خاص باشد که آنهم باعث میشود هواداریها با این محوریت شکل گیرد و بعضی وقتها از جنبه عقلانی به سمت مسائل هیجانی و احساسی نهچندان عاقلانه کشیده شود.
درمجموع باید گفت هواداری از جنبه مثبت آن، میتواند موجب ایجاد انگیزه در آن گروه، تقویت اهدافی که دنبال میکنند، برطرفکردن ایرادات و نقایص و درنهایت خروجیهای خوب باشد و اگر این هواداری درخصوص تیمهای مسابقهای مانند فوتبال باشد به زیبا و جذابکردن آن کمک کند و چرخه مالی و اقتصادی خوبی هم برای گروهها و در کل جامعه بهدنبال داشته باشد. باید به این نکته نیز اشاره کرد که تیمها و هوادارانشان در ساخت الگوهای درست و غلط در جامعه نقش بسیار مهمی ایفا میکنند و هرگونه رفتارهای متعصبانه و نشأتگرفته از خشمهای هیجانی روی اطرافیانی که نظارهگر هستند بسیار تأثیرگذار است؛ از اینرو نمیتوان به این مقوله به دید یک موضوع سادهانگارانه و سطحی صرف نگاه کرد چراکه ابعاد وسیع کنشها و واکنشهای هواداری بر تار و پود جامعه بیش از حد تصور رخنه کرده است و حیات و ممات بسیاری از گروهها و افراد مختلف بسته بهوجود همین هواداران و طرفداران است که گاه برای حفظ آن دست به بازیها و سیاستهای عجیب و غریب میزنند.