تولدی دیگر
آیا انیمیشن «روح» روایتی ساده و همه فهم از مضامین هستیشناسانه است؟
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
انیمیشن معناگرا؛ کارتونی که فقط برای بچهها ساخته نشده و بزرگسالان را هم مخاطب خود میداند؛ توضیح و تفسیر و تحلیل درباره مفهوم زندگی، عالم پس از مرگ و تخیل درباره جهانی که همیشه هالهای از ابهام پیرامونش وجود دارد. طبیعی و بدیهی است که در محصول استودیو پیکسار نباید انتظار پاسخهای تلخ و ناامیدکننده به پرسشهای ازلی ابدی داشته باشیم.
انیمیشن «روح» بهعنوان مطرحترین و پر سر و صداترین کارتون سال که منتقدان ستایشاش کردهاند و حالا در انتظار دریافت جایزه اسکار است، چنین اثری است. فیلمی نمونهای از استودیو پیکسار که در این سالها نشان داده به گسترش دامنه مخاطبان، رفتن سمت مضامین فلسفی و جاهطلبیهای تکنیکی علاقهمند است.
معلم موسیقیای که همیشه در تلاش برای حضور در گروهی بوده تا تواناییهای نوازندگیاش را نمایان کند، در آستانه رسیدن به موفقیت، بر اثر حادثهای به کما میرود و این آغازی است بر خیالپردازیهای سازندگان فیلم. انطباق فانتزی با ژانر (انیمیشن) کار را راحتتر میکند و سابقه ذهنی تماشاگر از تماشای محصولات قبلی پیکسار هم به تسهیل ماجرا یاری میرساند. برای مخاطب پیگیر انیمیشنهای پیکسار روح خیلی تجربه غافلگیرکننده و عجیب و غریبی نیست.
مقدمه و در واقع پرده اول فیلم، ما را با شخصیت اصلی و دغدغههایش آشنا میکند. جو گاردنر عشق موسیقی است و از مهمترین قرار کاری زندگیاش سربلند بیرون آمده. یک معارفه کوتاه و بعد سقوط و کما و رفتن به عالمی که پیکسار در ترسیم فضای فانتزی و غریبش موفق عمل میکند. آنچه در ادامه میبینیم شاید منطقی نباشد ولی غیرقابل باور هم نیست. شوک ناشی از سقوط و پرتاب به عالمی غریب هنوز با تماشاگر است؛ عالمی که فقط ارواح را راهی جهان پس از مرگ نمیکند و در مقابل عدهای هم آماده ورود به دنیای فانی میشوند. پس کافی است قهرمان جایش را عوض کند و از صف یکی به صف دیگری بپیوندد. میدانیم که موضوع به این سادگی نیست و خالقان انیمیشن روح ما را به همراه جو گاردنر به اینجا کشاندهاند که دفترچه کد و رمز بگشایند و برایمان پیام صادر کنند. نکته اینجاست که پیکسار معمولاً در کارتونهایش این کار را با مهارت انجام میدهد. پیامی هم که فیلم میخواهد بدهد تفسیری است آشنا از مفهوم و ارزش زندگی. اینکه لحظه مهم است و هنر لذت بردن از چیزهای به ظاهر ساده اهمیت دارد. اینکه نباید خیلی غم روزگار را خورد و نباید برای اهداف بلندپروازانه همه زندگی را با تمام جزئیات به ظاهر ساده و کم اهمیتش برای رسیدن به نقطه آرمانی تاخت زد. این شاید توصیه مشفقانه سازندگان روح به تماشاگر باشد که فرانک کاپرا وار میخواهند بگویند «زندگی شگفتانگیزی است».
انیمیشن روح به شکل محافظهکارانهای ندای تولدی دیگر سر میدهد. ارزشهایی که سازندگان و ایدهپردازان فیلم از آن دم میزنند برخلاف ظاهر گولزننده و هستیشناسانه، نوعی فلسفه عامیانه را نمایندگی میکند که به شما میگوید در این دو روز دنیا کیفش را بکنید و زیادی حرص نخورید. تازه معلوم هم نیست که اگر به چیزی که میخواهید برسید رضایت درونی بهدست آورید. ممکن است مثل جو گاردنر با بدبختی از آن دنیا هم برگردید و در اجرای موسیقیای که آرزویش را داشتید درخشان ظاهر شوید ولی باز هم راضی نشوید. در عوض طعم پیتزا و افتادن برگها را دریابید و از آنها لذت ببرید. اما آیا ما میتوانیم مثل ۲۲ روح سرگردانی که بدون هیچ تجربه زیستی به این جهان پرتاب شده و همهچیز برایش تازگی دارد از جزئیترین رخدادهای زندگی لذت ببریم؟
جو گاردنر ماموریتش را که با موفقیت انجام میدهد پاداش میگیرد. پاداشاش هم بازگشت به زندگی است که برایش حکم تولدی دیگر را دارد. حالا او تجربهای را از سر گذرانده که زیستن برایش ارزشی دیگر یافته است. اینکه پیام فیلم مثل جملههای انگیزشی است که مشابه آن را در فضای مجازی زیاد میبینیم خیلی مهم نیست. آنچه اهمیت دارد توانایی پیکسار در خلق کارتونی است که تماشاگر را با جهانبینی «گنج قارونی»اش همراه میسازد. توانایی در خلق دنیایی جذاب و تماشایی با تکنیکی که قابل توجه است. میشود خیلی ماجرا را جدی نگرفت و از این تجربه فنسالارانه لذت برد. اگر همراهی با منطق فیلم و لذت بردن از هر پدیده و رخدادی کار سادهای نباشد، دستکم لذت بردن از کارتون خوش ساختی که قصهاش را خوب روایت میکند و ریتم همگون و منسجم را از کف نمیدهد کار نسبتا سادهای است.
شناسنامه
روح soul
کارگردان: پیت داکتر، نویسندگان: پیت داکتر، مایک جونز و کمپ پاورز، موسیقی: ترنت رزنر و آتیکوس راس، صداپیشگان: جیمی فاکس، تینا فی، ریچل هاوس، گراهام نورتون، آلیس براگا، ریچارد آیوادی، فلیسیا رشاد، دانل راوینگر، آنجلا بست و داوید دیگز، تهیهکننده: دانا مورای، محصول: پیکسار و دیزنی.2020
جو گاردنر که معلم موسیقی است پس از سالها به آرزویش میرسد و به یک گروه موسیقی جاز راه مییابد. جو گاردنر که سر از پا نمیشناسد در خیابان به داخل چاه فاضلابی که دریچهاش کنار رفته سقوط میکند و به کما میرود. حالا روح جو گاردنر در عالمی است که باید آماده ورود به دنیای پس از مرگ شود. او در عالم پیش از مرگ است و میکوشد راهی برای بازگشت به زندگی بیابد. آشنایی با روحی به نام ۲۲ که انگیزهای برای آمدن به کره خاکی ندارد، همهچیز را وابسته به سرشت و سرنوشت این روح سرگردان میکند و... .