درون بیرون
محصول تازه پیکسار در رفت و برگشت به دنیای مادی و غیرمادی نگاهی مثبتاندیشانه را ترویج میدهد
مسعود پویا ـ روزنامهنگار
جایی در میانههای فیلم درست وقتی که جو گاردنر و ۲۲ به عالم خاکی پرتاب میشوند، اشتباهی روح ۲۲ به کالبد جو گاردنر وارد میشود و گاردنر هم در کالبد یک گربه فرو میرود. شخصیت مخالف خوانی که زمانی نامعلوم اما بسیار طولانی را به سرگردانی و بیعلاقگی و بیانگیزگی برای ورود به دنیای مادی گذرانده حالا به کالبد جو گاردنر آمده و گاردنر با کوهی از انگیزه باید در قالب گربهای به نام آقای میتیز تجربه زیستی تازهای را از سر بگذراند. این همان موقعیت مفرح، بامزه و سرگرمکنندهای است که در بزنگاهی درست سر رسیده تا هم قصه پیش برود، هم کاراکترها تجربهای برای تحول از سر بگذرانند و هم جانمایه فیلم در این انیمیشن درگیر با متافیزیک، غنای بیشتری بیابد. با یک جابهجایی محملی برای همه این اتفاقات فراهم میشود.
زیاد سخت نگیرید
از انیمیشن «روح» بهعنوان تکلمهای بر کارتون «درون بیرون» نام برده شده؛ مقایسهای که البته محصول تازه پیکسار را خیلی سربلند از میدان به بیرون نمیفرستد. نکته اما اینجاست که همیشه نمیشود فیلمی با کیفیت درون بیرون ساخت. و نکته دیگر اینکه روح اصلا فیلم بدی نیست. فیلم درس قناعت به تماشاگرش میدهد و در مورد خودش هم میشود قانع بود و خیلی سخت نگرفت و از این ضیافت تماشایی و به لحاظ بصری جذاب لذت برد. همینطور از طراحی دقیق و درست دو کاراکتر اصلی فیلم جو گاردنر و ۲۲.
روح فیلمی است سرگرمکننده و خوشپرداخت که با استادی ساخته شده است.
زندگی رقتانگیز یا شگفتانگیز
جو گاردنر شیفته و شیدایی که در آستانه رسیدن به خواسته دیرینش به کما رفته و حالا میکوشد به زندگی بازگردد با کاراکتری همراه میشود که درست عکس اوست. سازندگان روح از قاعده آشنایی که بر مبنایش زوجهای نا همگون کنار هم قرار میگیرند استفاده میکنند. آنچه از نظر جو گاردنر فوقالعاده است برای ۲۲ هیچ جاذبهای ندارد. زندگی همان قدر که میتواند شگفتانگیز باشد ممکن است رقتانگیز هم بهنظر برسد.
متحول شدن
عوض شدن نظر ۲۲ درباره زندگی، ابتدا مهمترین هدف جو گاردنر است (چون سرنوشتش به این تحول گره خورده است) و در گام بعدی این مهمترین چالش خالقان روح در مسیری است که در پیش گرفتهاند. به همین دلیل در سناریو قصه تحول ۲۲ بیشتر از هر چیزی جدی گرفته میشود. البته بدیهی است که تحول شخصیت به شکل تدریجی صورت میگیرد و در طول یک پروسه و با انواع و اقسام اتفاق، ۲۲ بهمرور متحول میشود.
قهرمان هدفمند
روح با قهرمان هدفمندش جلو میرود. با جو گاردنری که ابتدا سعی دارد ۲۲ را راه بیندازد. کاری که هیچکس باور ندارد امکانپذیر باشد. جو گاردنر اما به عشق زندگی و بازگشت همه تلاشاش را میکند. از دست دادن زندگی درست در لحظهای که موفقیتی بزرگ در انتظارش است موضوعی نیست که جو گاردنر بتواند راحت با آن کنار بیاید. پس ما قهرمان هدفمندی داریم که با همراهی ۲۲ بیانگیزه اما بامزه سفری اودیسه وار را آغاز میکند.
هنر لذت بردن از زندگی
۲۲ برای لذت بردن از زندگی کار خیلی سختی را در پیش ندارد. او با وجود خام دستی، بیتجربگی و بیانگیزگی وقتی در جسم جو گاردنر حضور مییابد، بهمرور از زیستن لذت میبرد. حالا او مجوز حضور در زمین را گرفته درحالیکه از نظر جو گاردنر، چه اهمیتی دارد که ۲۲ با آن روحیهای که از چیزهای بیاهمیت لذت میبرد به زندگی دست یابد. پس جو گاردنر با یک برخورد تند ۲۲ را که قبلاً روحی سرگردان اما سرخوش بوده را به آشفتگی میرساند و با مجوز او خودش به زندگی و این بار به کالبد خودش بازمیگردد. همهچیز همانطور که جو گاردنر میخواهد پیش میرود؛ شاهد موفقیت در آغوشاش است ولی خبری از رضایت درونی نیست. هنر لذت بردن از زندگی را همان روح سرگردانی میدانست که ابتدا اصلا رضایت نمیداد زیستن را تجربه کند.
قاعده بازی
روح در نتیجهگیری نهایی کاملا قاعده بازی را رعایت میکند. همهچیز طبق قاعده و انتظار پیش میرود و ماجرا به فرجام میرسد. پیام فیلم و شعار قدر لحظههایمان را بدانیم آنقدر دراماتیک شده که تأثیرگذار از کار درآید. درباره میزان و عمق این تأثیر میشود چون و چرا کرد اما میشود هم خیلی سخت نگرفت. روح انیمیشنی جذاب و تماشاییاست و همین کفایت میکند.