فاطمه عباسی
اندوه، ناگهانی و بیموقع از راه میرسد. درست وقتی که ما بیاندازه شادیم. در آخرین لحظات. وقتی خودمان را برای چیدن سفره هفت سین، دیدن برنامههای تکراری تلویزیون، فراغت از کار و برای خیلی چیزهای خوب دیگر آماده میکنیم، خبری تلخ همهچیز را خراب میکند؛ خبر میآورند که چهارشنبهسوری، سور فلانی را عزا کرد. سنتی که قرار بود شادی به همراه بیاورد، اما آتش به جان خیلیها میاندازد.
آنچه مسلم است اینکه فقط آغاز چهارشنبهسوری با آتش همراه بوده و رسوم زیبای دیگری هم این شب را همراهی میکردهاند؛ مثل آبپاشی، بوتهافروزی، فالگوشنشینی، قاشقزنی، کوزهشکستن، شالاندازی و... اما حالا همهچیز عوض شده. دیگر کسی به این رسمها اهمیت چندانی نمیدهد و جایش را دارت و سیگارت و ترقه گرفته است. حتی همان آتش چهارشنبهسوری هم دارد فراموش میشود. همه هم میدانند که چهارشنبهسوری طور دیگری بوده است، همه هم میدانند که ترقهها، حتی کوچکترین آنها، خطرناکند. اما باز هم سراغشان میروند. از چهارشنبهسوری ما نور رفته و صدا جای آن را گرفته است.
همهچیز بهخودمان مربوط میشود، اینکه چطور با چهارشنبهسوری برخورد کنیم. چهارشنبهسوری سالهاست که دارد به بیراهه میرود. دیگر کسی از روی آتش نمیپرد و شیرینی و آجیل نمیخرد. جشن قدیمیها را صداها و انفجارهایی به محاصره درآوردهاند که گاهی جان عزیزانمان را میگیرند. چهارشنبهسوری دیگر سفیر شادی نیست. حالا صیاد جانها شده است. هر سال درست قبل از شادترین لحظهها مثل بختک به جان شهرمان میافتد، جان عدهای را میگیرد و میرود تا سال بعد. اما با این جشن قدیمی میتوان طور دیگری کنار آمد. مثلا میشود بوته آتشی افروخت و با شوق از روی آن پرید و خواند «زردی من از تو... سرخی تو از من».
سه شنبه 26 اسفند 1399
کد مطلب :
126890
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/kRPLY
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved