میثم قاسمی
مسیریاب بومی میگفت برای رسیدن به مقصد در آن ساعت از روز، کمتر از نیمساعت لازم است؛ اما من حساب کردم بهتر است زود برسم تا دیر. پس زمان رسیدن به مقصد را ۴۵دقیقه درنظر گرفتم. تاکسیهای اینترنتی بومی هیچکدام حاضر نشدند مسیر نیمساعته را حتی با قیمت ۵۰هزار تومان طی کنند و در نهایت مجبور شدم از آژانس قدیمی محل، کمک بگیرم که اتفاقا ارزانتر هم بود. راهافتادیم و از اتوبان امام علی(ع) وارد اتوبان شهید سلیمانی غرب شدیم که ناگهان با سیل عظیمی از ماشینها روبهرو شدیم. برای ساعت۲ یک روز کاری، موضوع عجیبی بود. به پیشنهاد من و مبتنی بر نظر مسیریاب بومی گرامی، به اتوبان شهید مدرس رفتیم که آن هم مملو از ماشین بود. هر طور شده به سمت خروجی اتوبان شهید همت رفتیم که همیشه از قوس بالاییاش اندکی با کندی حرکت همراه است و آن هم به تنگ شدن عمدی راه مربوط است که تاکنون توضیحی درباره آن نشنیدهام. اما اینبار خروجی مدرس به همت از همان ابتدا قفل شده بود. سانتیمتر به سانتیمتر (بدون اغراق) مسیر را طی کردیم و هر طور بود به اتوبان شهید همت رسیدیم که همه مردم دنیا میدانند همیشه شلوغ است. تا همینجای کار، ۴۵دقیقه طول کشیده بود تا برسیم و درحالیکه با ترمز دستی کشیده در ترافیک ایستاده بودیم، مسیریاب میگفت ۳دقیقه دیگر به مقصد میرسیم. خیلی آرام و با توقفهای مکرر به سمت خروجی اتوبان کردستان رفتیم و درنهایت واقعا به مقصد نزدیک بودیم. خوشحال بودم که میتوانم با کمترین تأخیر به قرار کاریام برسم. به راننده محترم گفتم از خروجی ملاصدرا برود؛ اما با مانعی که پلیس راهنمایی و رانندگی بر سر راه ایجاد کرده بود مواجه شدیم. راه بسته شده بود، بدون اینکه بدانیم چرا یا اینکه از قبل اعلام شده باشد. مسیریاب بیچاره هم تأکید داشت از همان راه برویم. انگار به قدر کافی بومی نیست و با تصمیمهای دقیقه۹۰ آشنا نشده. مسیر را عوض کردیم و در ترافیک شدید خیابانهای فرعی سرانجام با ۱۵دقیقه تأخیر به مقصد رسیدم. هفته آخر سال، مانند غول مرحله آخر بازیهای رایانهای است که شکست دادن آن به این سادگیها نیست. کاش حداقل، تصمیمهایی که برای شهر و خیابانهایش میگیرند، لحظهای نباشد. کاش مشکلی به مشکلات، گرهای به کلافهای سردرگم و دردسری به گرفتاریها اضافه نکنند. یا حداقل بگویند چرا این کارها را میکنند!
شهرمکتوب/ کاش بگویند چرا؟
در همینه زمینه :