من مسافر ماهم
مطهره کشاورز محمدیان
همهچیز از صبح عبوس روز پنجشنبه شروع شد که مثل هر روز تعطیل این روزگار کرونایی، سردرگم و عاصی اخبار و رویدادهای روز را در خبرگزاریها و روزنامهها میجوریدم و ناله میکردم از این روزگار بد بیاعتبار. از این سال لاغر کممایه که داغ کوچکترین لذتهای زندگی را بر دلمان گذاشت، از این تورم طولانی تخیلی و جیبهای خالی، از جنگ، از قتل، از تقلای مردم برای زنده ماندن، از زندگی، از حال بد زمین... . مضطرب از خواندن اخبار مربوط به کرونای انگلیسی، اینستاگرام را که مدتهاست شبیه آگهی ترحیم روزنامه شده، بالا و پایین میکردم و غم میخوردم، غم رفقایم که در مدت کوتاهی داغدار چندین رفیق صمیمی شدهاند. در همین حال و احوال خبر رسید یک میلیاردر ژاپنی برای سفر بهماه همسفر میخواهد. آقای «یوساکو مائزاوا» که قرار است در سال ۲۰۲۳ با فضاپیمای استارشیپ شرکت اسپیسایکس متعلق به ایلانماسک به سفر کره ماه برود، اعلام کرده سفینهای که قرار است او را ببرد، ۱۰تا۱۲ نفر گنجایش دارد و هنوز برای 8نفر جا هست. او با ایجاد وبسایتی به نام «دریممون» از داوطلبان خواسته است تا در سفر رایگانماه به او بپیوندند. فکرش را بکن! بیشتر شبیه قصههای ژول ورن است. لذت کشف دنیای ناشناخته، انسان به فضا رسیده و روی کرهماه برای خودش یک کلونی خودکفا تشکیل داده است. یعنی صبح روزی که چشمهایت را در کره ماه باز میکنی، چه شکلی است؟ آدمی که پایش از زمین کنده شده، به چه موضوعاتی فکر میکند؟ جدای از اینکه چه میخورد، چه میپوشد و چگونه نفس میکشد، در سیارهای که مفهوم رایج قدرت و ثروت و عدالت رنگ میبازد، آدمها باز هم به جان هم میافتند؟ با دلبستگیها و دلتنگیها و دلواپسیهایشان چه میکنند؟ اصلا این چه سؤالهایی است؟ ما که به کرهماه نرفتیم، از چه بترسیم؟ به قول نادر ابراهیمی: «ترس سوغات آشناییهاست» و من از خیلی چیزهای روی زمین میترسم. اولش چیزی شبیه شوخی بود، ولی بعد حسی شبیه جسارت و امیدواری. بهخود که آمدم پیش ثبت نامم در سایت دریممون تمامشده بود، حالا باید چمدانم را ببندم، من مسافر ماهم! آقای یوساکو مائزاوا مهربان لطفا من را با خود به سفرماه ببرید، من دلم «بی وزنی» میخواهد!