سمیرا مصطفینژاد ـ روزنامهنگار
بازنشستگی، چه در زمانی قطعی رخ دهد و چه زودتر از موعد، عوارض جانبی دارد. عوارضی که تنها معیشتی یا اجتماعی نیستند و سلامت روان و زندگی خصوصی افراد بازنشسته را هم تحتالشعاع خود قرار میدهند. همراهی این دوره از زندگی با سالخوردگی میتواند منجر به تشدید آنها شود و چالشهای خانوادگی و روانی جدیای برای بازنشستگان ایجاد کند. اگرچه پژوهشهای متعددی هم وجود دارند بر این اساس که بازنشستگی، به واسطه دور کردن افراد از محیط استرسزای زندگی کاری، فرصتی جدید را برای رشد استعدادها و یافتن سرگرمیهای جدید فراهم میکند و کیفیت زندگی افراد را بهبود میبخشد. با اینهمه، دکتر میکائیل عظیمی، با تفکیک کردن مفهوم کار از شغل، تأکید بیشتری بر اثرات منفی بازنشستگی بر سلامت روان و زندگی اجتماعی افراد دارد.
میکائیل عظیمی، اقتصاددان حوزه رفاه و مدیرعامل مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا درباره ارتباط میان بازنشستگی و سلامت روان افراد جامعه به همشهری میگوید: نکته این است که ما زمانی براساس شواهد و تجارب صحبت میکنیم و زمانی براساس فرضیهها و ذهنیتها. براساس فرضیهها میتوان گفت بازنشستگی اختلالی در سلامت روان، پیوندهای عاطفی یا شبکه اجتماعی افراد ایجاد نمیکند اما در دنیای واقعیتها و دنیای شواهد آماری و تجارب کشورها ماجرا چیز دیگری است. تقریبا در همه کشورها این موضوعیت دارد که بازنشستگی تأثیری منفی بر سلامت روان و شبکه اجتماعی افراد دارد و طبیعی است که هر کشوری که توسعهیافتهتر باشد، انتظار بروز این اختلالات در آنجا کمتر است. همین شواهد و تجارب باعث شده است که ادبیاتی به نام گذار به بازنشستگی شکل بگیرد. به این معنی که افراد 5سال یا 3سال قبل از بازنشستگی آماده ورود به این مرحله شوند. حواسشان به تغییر تغذیه، سبک زندگی یا دیگر موارد باشد. به استناد شواهد تأثیر بازنشستگی بر افراد بسیار جدی است. همانطور که میدانید ایران هم امروز درحال تجربه کردن روند افزایش سن است و این به آن معنی است که در سالهای بعد با تعداد بیشتری از افراد بازنشسته مواجه خواهیم بود. بنابراین تعداد بیشتری از افراد جامعه با این مشکلات درگیر میشوند.
بهگفته این اقتصاددان، شغل و کارکردن فقط بابت مسائل مادی نیست، بلکه یک مولفه جدی هویتبخشی به افراد است که تأثیر بسیار مهمی در تعیین جایگاه اجتماعی افراد هم دارد. حال وقتی به هر اسمی شغل از افراد گرفته شود، چه در زمان تعیین شده و چه زودتر از زمان تعیین شده، جایگاه اجتماعی افراد تغییر میکند. عظیمی به نقل از دکتر گودرزی میگوید: مهمترین عامل هویتبخش به افراد، شغل است. زیرا وقتی شغل از افراد گرفته میشود مهمترین عامل هویتبخشی اجتماعی از او گرفته شده است. جایگاه اجتماعی او تغییر میکند و این تغییرات بر سلامت روان افراد تأثیرگذارند.
بهگفته مدیرعامل مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا، تأثیر بازنشستگی روی امید به زندگی تأثیری طولانیمدتتر است اما بازنشستگی چه در زمان خود رخ دهد و چه زودتر از زمان معمول، میتواند روی افسردگی تأثیرگذار باشد. پژوهشها نشان دادهاند ارتباط مستقیمی میان بازنشستگی و افسردگی وجود دارد و ارقام و آمار موجود از این پدیده بسیار جدی است. عظیمی میگوید: به لحاظ آماری ارتباط میان این دو پدیده در جهان بسیار پذیرفته شده است. براساس پژوهشهای انجام شده در کتاب «خدمات اجتماعی و بازنشستگی: مطالعه موردی کشورهای موفق» که توسط مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا منتشر شده است، بازنشستگی یا بازنشستگی پیش از موعد در میان افراد سالخورده میتواند بحران هویتی حادی به اندازه بحران هویتی نوجوانان، ایجاد کند. براساس گزارش این کتاب، چنین بحرانی در دوران بازنشستگی به دو شیوه خود را نمایان میسازد. در شیوه اول، تعریف فرد از خودش دچار تحول میشود، زیرا از آنجایی که افراد شغل خود را بهعنوان هویت اصلی خود میشناسند، با گرفته شدن بخش شغل از هویت آنها، دچار تحول هویتی میشوند. شیوه دوم تغییر کلیت دیدگاه فرد نسبت به خویش است. در چنین شرایطی که افراد دچار بحران هویتی شدهاند، درصورتی که جایگزینی برای دستیابی به جایگاه اجتماعی و هویتی خود بهدست نیاورند ممکن است با مشکلات روانی درگیر شوند. برای مثال در پژوهشی که در سالهای 1992و 2002 انجام شده است، محققان دریافتهاند از دست دادن نقش اجتماعی به واسطه بازنشستگی منجر به کاهش رضایت از زندگی و افزایش میزان استرس، افسردگی و اضطراب شده است. براساس مدارک بیان شده در این کتاب، تحولات هویت و روانی بازنشستگان میتواند حتی بر زندگی زناشویی آنها هم تأثیرگذار باشد و مسائل و مشکلاتی که در زندگی مشترک وجود دارند ممکن است در این دوران بحرانیتر شوند.
از نظر عظیمی برای سنجیدن معایب یا مزایای بازنشستگی پیش از موعد ابتدا باید به این پرسش پاسخ داده شود که بهتر است افراد کار کنند و پول بگیرند یا کار نکنند و پول بگیرند؟ کدام اولویت دارد؟ کدام مهم است؟ آیا قرار است برای تامین مردم جامعه مسیر پرداخت یارانه و مستمری در پیش گرفته شود یا اشتغال و درآمدزایی؟ عظیمی میگوید: کسی که وارد شغلی میشود، شغل برایش تنها بعد مالی ندارد، ابعادی مانند سلامت جسم، سلامت روان، شبکه ارتباطات اجتماعی هم مطرح هستند. اشتغال حتی میتواند موتوری باشد برای شکل دادن به سرمایه فرهنگی. تمام مطالعات نشان میدهند که ایجاد شرایط تامینی از مسیر کارکردن فواید فوقالعاده مثبتتری دارد تا کار نکردن. تصور کنید فردی کار کند و ماهانه 2میلیون تومان حقوق بگیرد و فردی دیگر کار نکند و ماهانه 2میلیون تومان حقوق بگیرد. کیفیت زندگی این دو نفر زمین تا آسمان فرق دارد. چون ابعاد اجتماعی و فرهنگی و هویتی فردی که شاغل است با فرد بیکار متفاوت است. سازمان جهانی کار گزارشی دارد که 4 یا 5 سال پیش منتشر شد، در آن کار و شغل دو مفهوم متفاوت دارند. شغل از نظر این سازمان همان فعالیتی است که صرفا بعد اقتصادی دارد، اما کار فعالیتی است که شامل شبکه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. مهم این است که میخواهیم اصالت را بهکار بدهیم یا به شغل؟ تنها اقتصاد اهمیت دارد یا آن چرخهای که کار برای یک فرد در جامعه ایجاد میکند؟
عظیمی در ادامه میگوید: علاوه بر این نباید فراموش کنیم که شاخصی وجود دارد به نام نرخ مشارکت اقتصادی. در دوران کرونا این شاخص در کشور در بهترین شرایط زیر 40 بوده است و شاید به 30 هم رسیده باشد. یعنی 40درصد از افراد در سن کار و فعالیت در بازار کار حضور دارند و آماده کارند، فارغ از اینکه شاغل یا بیکارند. این به آن معنی است که نزدیک به 60تا 70درصد از جامعه ما در ایجاد درآمد نقش ندارند. زمانی که از بازنشستگی پیش از موعد صحبت میکنیم، باید به این موضوع توجه کنیم که مردم از کجا باید نیازهای خود را تامین کنند؟ علاوه بر این نرخ مشارکت زنان در کشور همیشه زیر 20درصد بوده است و اکنون به زیر 10درصد رسیده است. بازنشستگی پیش از موعد هم کمکی به بهبود این موضوع نخواهد کرد، تنها زنان را از بازار کار حذف خواهد کرد. به بیانی دیگر، حضور در بازار کار زنانی که برای مشارکت اجتماعی در جامعهای مانند جامعه ما این اندازه انرژی میگذارند، با بازنشستگی پیش از موعد محدود خواهد شد.
مدیرعامل مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا درباره اینکه کاهش سن بازنشستگی به اشتغال جوانان کمک خواهد کرد یا خیر، میگوید: باز باید به این موضوع برگردیم که میخواهیم براساس فرضیهها حرف بزنیم و سیاستگذاری کنیم یا حقایق و شواهد. براساس شواهد برآمده از دنیای حقیقی، آنچه در فرضیه رخ میدهد، به وقوع نمیپیوندند. هیچیک از طرحهای ضربتی اشتغال و دیگر طرحها که با هدف بهبود اشتغال جوانان در سالهای مختلف در کشور اجرا شدهاند، منجر به بهبود وضعیت اشتغال جوانان نشدهاند. در کشورهای دیگر هم وضعیت همین است. در ایران هیچگاه سیاست بازنشستگی پیش از موعد منجر به بهبود اشتغال جوانان نشده است. زمانی که چنین شواهدی وجود دارند، نمیتوان دوباره به فرضیات بازگشت. جامعه قانونمندیهایی دارد که الزاما با فرضیات ما همخوانی ندارند. سیاستگذاری را یا باید براساس فرضیهها انجام داد یا براساس شواهد تجربی. این یک اختلاف بنیادین است که باید رفع شود.
سه شنبه 12 اسفند 1399
کد مطلب :
125691
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/lYmzl
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved