در آستانه آسیبی جبرانناپذیر
چالشهای مختلف صندوقهای بازنشستگی و بار مالیای که بر دوششان قرار دارد آنها را لب پرتگاه خطرناکی قرار داده؛ بازنشستگی پیش از موعد میتواند منجر به سقوط و ورشکستگی این صندوقها شود
مائده امینی ـ روزنامهنگار
منابع صندوقهای بازنشستگی، مدتهاست که کفاف مخارجشان را نمیدهد. این صندوقها ساختاری بین نسلی دارند. در حال حاضر کسانی که سهمی از حقوق خود را به صندوق میپردازند، درواقع حقوق بازنشستگی کسانی را پرداخت میکنند که اکنون بازنشستهاند. بر این اساس ورودی و خروجی این صندوقها برنامهریزی شده است و هر عاملی که تعادل یا پایداری این صندوقها را برهم بزند، انگار آینده جمعیت بسیاری را در زمان حال فروخته و از بین برده است. بیش از نیمی از جمعیت ایران امروز بهنوعی به سازمان تامین اجتماعی وابستهاند و بههم خوردن تعادل در صندوق بازنشستگی این سازمان - بهعنوان بزرگترین صندوق بازنشستگی کشور- میتواند معیشت همه آنها را دچار مشکلات جدی کند. صندوقهای بازنشستگی باید خودگردان باشند و نباید بار آنها به دولت تحمیل شود، این در حالی است سهم حمایتی صندوقها از بودجه سالانه در سالهای گذشته همواره به شکل تصاعدی رو به افزایش بوده است، بهطوری که سهم بودجه حمایتی از صندوقها که در سال 95 کمی بیش از 40هزار میلیارد تومان بوده، در سال99 به حدود 90هزار میلیارد تومان رسیده است. امروز میبینیم که صندوق بازنشستگی کشوری نمیتواند مخارج خود را تامین کند تا جایی که برای تامین ۸۵ درصد منابع خود، روی بودجه دولت حساب میکند. نتیجه این روند آن است که دولت بهجای اینکه پروژههای عمرانی را اجرایی کند، حقوق بازنشسته را میدهد و نخستین محصولات این اقدامهای غلط، کاهش نرخ اشتغال و افزایش نرخ تورم است. حالا در شرایطی که خود این صندوقها بهواسطه چالشهای مختلفی که با آن مواجهند در آستانه ورشکستگی قرار گرفتهاند، تحمیل بار اضافی بهواسطه سیاستهای غلط - مانند تشویق به بازنشستگی پیش از موعد- میتواند حال این صندوقها را بدتر و موعد سقوط را به آنها نزدیکتر کند.
چالشهای مهم صندوقهای بازنشستگی در یک نگاه
چالش اول؛ همسانسازی حقوق بازنشستهها
روزگار سختی است. حقوق ناچیز بازنشستهها کفاف زندگیشان در ایام تورم را نمیدهد. از سوی دیگر ترمیم دریافتی حقوق بازنشستهها یکی از چالشهای اصلی این صندوقها به شمار میرود. امروزه همسانسازی و افزایش سنوات حدود ۵میلیون نفر بازنشستگان لشکری، کشوری و تامین اجتماعی فشار طاقتفرسایی را به بودجه و خزانه وارد کرده و هماکنون، تامین منابع مالی حقوق بازنشستگی همین تعداد نیز بسیار دشوار است و در چنین شرایطی، ارائه طرحی که افزایش آمار بازنشستگان و کاهش تعداد بیمهپردازان را درپی دارد، اقدامی شگفتانگیز محسوب میشود. براساس بررسیهای همشهری، سال گذشته ۱۷هزار میلیارد تومان برای متناسبسازی حقوق بازنشستگان هزینه شد و امسال باید ۳۰ تا ۳۵درصد بیشتر از این مبلغ هزینه شود؛ در مجموع به بیش از ۲۶هزار میلیارد تومان نقدینگی نیاز است و این درصورتی است که قرار نباشد متناسبسازی جدیدی رخ دهد.
چالش دوم؛ برهمخوردن تعادل ورودی و خروجی صندوقها
کاهش شاخص یا نسبت پشتیبانی در صندوقهای بازنشستگی یکی از اصلیترین چالشهای این صندوقهاست. شاخص پشتیبانی که بنا به تعریف برابر است با نسبت بیمهشده اصلی (بیمه پرداز) به مستمریبگیر اصلی. این شاخص میتواند تصویر روشنی از وضعیت جاری کشور ارائه دهد. بررسیها نشان میدهد شاخص پشتیبانی برای تمامی صندوقهای کشور در طول زمان ِ کاهشی بوده و این روند کاهشی سرعت بالایی داشته است. نسبت پشتیبانی در سازمان تأمین اجتماعی، در سال1398 در حدود 4.6 بوده است، درحالیکه این رقم در سال83 بیش از 7 بوده است. به بیان دیگر، امروز به ازای هر 4.6بیمهپرداز، یک بازنشسته در این سازمان وجود دارد. این وضعیت در سایر صندوقها بدتر است، تا جایی که در بعضی از آنها حتی تناظر یک به یک هم از بین رفته است. بهعنوان نمونه، در صندوق بازنشستگی کشوری این نسبت در سال 1398 کمتر از یک و حدود 0.41 بوده است. آنچه این بحران را تشدید میکند، روند رو بهرشد مستمریبگیران در مقابل است، درحالیکه تعداد بیمهپردازان در مدت مورد بحث کاهش یافته. در سازمان تأمین اجتماعی، درحالیکه رشد تعداد مستمریبگیران در سال1398 حدود 6.8درصد بوده، رشد بیمهپردازان تنها 2.6درصد بوده است که این بهمعنای استمرار کاهش شاخص پشتیبانی است. البته این وضعیت رشد نسبت به سال1397 اندکی بهبود یافته و ضمن کاهش رشد تعداد مستمریبگیران، رشد بیمهپردازان در سازمان افزایش پیدا کرده بود ما با وقوع بحران کرونا، انتظار میرود رشد تعداد بیمهپردازان در سال 1399کاهش یابد.
چالش سوم؛ کسری نقدینگی
یکی از مهمترین منابع صندوقهای بازنشستگی، حق بیمهای است که پرداخت میشود. براساس گزارش پژوهشکده سازمان تامین اجتماعی که در اختیار همشهری قرار گرفته، سازمان تأمین اجتماعی با احتساب حق بیمههای دریافتی از دولت، بهصورت تعهدی، اندکی با مازاد مواجه است (نسبت منابع تعهدی به مصارف در سال 1398، حدود 1.27بوده است.) اما بهدلیل عدموصول حدود 30درصد از حق بیمهها، که دولت در نقش کارفرمای برخی از گروهها (یا بهعنوان سهم 3درصدی) باید به سازمان پرداخت کند، این سازمان با کسری نقدینگی مواجه است، بهطوری که نسبت منابع وصولی به مصارف امروز 0.91 برآورد میشود. نرخی که خود بهتنهایی میتواند زنگ خطر را برای صندوقها به صدا دربیاورد. در سال1398، حق بیمه وصولی سازمان 98هزار میلیارد تومان بوده که با درنظرگرفتن میزان هزینههای سازمان در این سال، معادل 108هزار میلیارد تومان، صندوق در تأمین هزینههای جاری خود بیش از 10هزار میلیارد تومان کسری داشته است.
چالش چهارم؛ انباشت بدهی دولت به صندوقها
دولت هر سال بدهکارتر از قبل میشود. دومینویی که اگر ادامه پیدا کند، حیات صندوقهای بازنشستگی را از بین میبرد. علی دهقانکیا، رئیس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی، در اینباره به همشهری میگوید: سازمان تأمین اجتماعی میتوانست امروز در جایگاهی قرار گیرد که درمان را بهصورت تقریباً رایگان به مردم ارائه دهد. قانون همهچیز را روشن کرده است. امروز بدهی دولت به سازمان تا پایان سال 98، به حدود 300هزار میلیارد تومان رسیده و بدهی جاری دولت در سال99، مبلغ 45هزار میلیارد تومان برآورد میشود. اگر دولتها بدهی خود را به سازمان تأمیناجتماعی در اولویت قرار میدادند و سازمان، این بدهی 300هزار میلیارد تومانی را در بخشهای مختلف ازجمله ارز، سکه، بورس، مسکن یا بهصورت سپرده در بانک با نرخ بهره مرکب یا ساده سرمایهگذاری میکرد، امروز سرمایه سازمان تأمین اجتماعی هزار و 400میلیارد تومان بیشتر بود.
چالش پنجم؛ پیرشدن جمعیت ایران
جمعیت ایران روزبهروز پیرتر میشود. رخدادی که فارغ از تبعات اجتماعی، بار جدیدی به صندوقهای بازنشستگی تحمیل خواهد کرد؛ جوانهای کمتری به بازار کار اضافه میشوند، حق بیمه کمتری به صندوقها پرداخت میشود اما مستمری بیشتری باید به افراد مسن پرداخت شود. بنابر پیشبینی مرکز آمار ایران تا سال1415، 16.2درصد جمعیت کشور را گروه سنی 65سال و بیشتر تشکیل خواهد داد. این درصورتی است که این میزان در سال1370 تنها برابر با 5.5درصد بودهاست. روند تغییرات هرم سنی و جنسی جمعیت ایران براساس گزارشهای مختلفِ گذشته، حال و آینده بهگونهای تغییر کرده که از ساختار کاملاً جوان قبلی، هماکنون به یک ساختار میانسال رسیده و از این پس به سمت ساختار سالخورده تغییر خواهد کرد! این یعنی در سالهای آینده به مرور از ورودی صندوقها کم میشود و خروجی آن به شکل فزایندهای افزایش پیدا میکند.
چالش ششم؛ قوانین ناکارآمد
طلب 300هزار میلیارد تومانی تأمین اجتماعی از دولت براساس 26مورد از قوانینی است که طی سنوات گذشته در مجلس شورای اسلامی تصویب شده. برای مثال دولت موظف است 3درصد از سهم بیمه را (علاوه بر سهم بیمه 20درصدی که کارفرما پرداخت میکند) پرداخت کند و 15سال است دولت این مبلغ را پرداخت نکرده و این بخش بزرگی از بدهی انباشته دولت محسوب میشود. برای مثال طبق ماده10 صنایع نوسازی، کارگر میتواند با 25سال سابقه کار بازنشسته شود و سهم پرداخت 5سال باقیمانده بین دولت و کارفرما بهصورت مساوی تقسیم میشود. در این مورد نیز کارفرما سهم خود را پرداخت کرده ولی دولت هنوز مبلغی بابت این مادهقانونی پرداخت نکرده است و این هم تبدیل به بدهی انباشته دیگری شده است. چالش اصلی صندوق بازنشستگی کشوری وجود قوانینی است که ورودی و خروجی این صندوق را برهم زده و درنهایت سبب ناپایداری آن شده است. ما یک کشور در حال توسعه هستیم، ولی قوانین بازنشستگیمان خیلی سخاوتمندانهتر از سوئیس است. در آلمان سن بازنشستگی ۶۵سال است، اما در ایران سن بازنشستگی ۵۰ سال است. مشاغل، به بهانههای مختلف سخت و زیانآور شناخته میشوند و در شغلهای مختلف افراد به جای اینکه ۳۰ سال حق بیمه پرداخت کنند، ۲۰ سال حق بیمه میدهند اما 10سال بیشتر مستمری دریافت میکنند. دهقانکیا در اینباره گفته است: محصول قوانین اشتباه این است که امروز سازمان تامین اجتماعی بهواسطه ۲۶ قانون، ۳میلیون و ۲۰۰هزار مهمان ناخوانده دارد که این مهمانان شامل قالیبافان، خادمان مساجد و... میشود. امروز این عده بر سر سفره تامین اجتماعی نشستهاند و تنها ۷درصد حق بیمه خود را میپردازند و ۲۳درصد دیگر که سهم دولت است به حساب تامین اجتماعی پرداخت نمیشود.
و سکانس آخر...
یکی از اصلیترین تسریعکنندگان روند ورشستگی صندوقهای بازنشستگی میتواند فراهمکردن شرایط کنارهگیری از کار - پیش از موعد برنامهریزی شده- باشد. هماکنون بیش از 40راه برای بازنشستگی پیش از موعد وجود دارد و این در حالی است که خود صندوقها - چنانچه گفته شد- با چالشها، مشکلات و بحرانهای مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. انگار سیاستگذار دنبال طراحی تسهیلات بازنشستگی برای شاغلان بوده است. حدود 634هزار نفر از بازنشستگان در سال95، از یکی از این راهها استفاده کردهاند و زودتر از موعد بازنشسته شدند و درنهایت 54هزار میلیارد تومان بار مالی به صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی تحمیل کردهاند. در سال98 هم بیش از یک میلیون بازنشسته، معادل 49درصد بازنشستهشدگان در آن سال، پیش از موعد بازنشسته شدهاند که با توجه به افزایش هزینهها، نرخ تورم و همسانسازی دریافتی بازنشستهها بعید نیست که بار مالی قابلتوجهی برای صندوق ساخته باشند.