گفتوگو با فریده شجاعی، همسر منصور پورحیدری که پدر معنوی باشگاه استقلال بود
منصورخان آمده بود پدری کند
باشگاه استقلال از سال1324 و تحت عنوان «دوچرخهسواران» فعالیتش را شروع کرد و در این دهههای طولانی و پر فراز و نشیب نامآوران بسیاری از دل این باشگاه به فوتبال ایران معرفی شدند اما لقب«پدراستقلال» فقط به پسوند نام منصور پورحیدری سنجاق شد. در سالهایی که پول همه معیارهای اخلاقی را در فوتبال برهم زد خیلیها او را مظهر نجابت و شرافت در مربیگری میدانستند و بهواسطه وفاداری به یکی از دو باشگاه بزرگ پایتخت لقب «پدر استقلال» را سزاوارش دانستند. به همین بهانه و در آستانه روز پدر با همسر اسطوره فقید استقلال و همدم روزهای تلخ و شیرین او در این باشگاه گفتوگو کردهایم. فریده شجاعی، منصور پورحیدری را یکی از عاشق پیشهترین مربیان تاریخ فوتبال ایران میداند و معتقد است منصورخان استقلال را مثل فرزندش میدانست.
منصور پورحیدری به شکل عجیبی زندگی ورزشیاش را وقف استقلال کرد و برای همین از سوی هواداران این تیم با لقب پدر استقلال شناخته میشد. این لقب نخستین بار چه زمانی و توسط چهکسی به ایشان داده شد؟
احساس میکنم در آخرین روزهای عمر منصورخان و در روزهایی که ایشان از روی تخت بیمارستان هم پیگیر نتایج و وضعیت استقلال بود واژه پدر استقلال بر سر زبانها افتاد و بعد از درگذشت منصورخان بیشتر شد. شخصا ارتباط خوبی با این لقب برقرار کردم چون معتقدم منصور پورحیدری با خیلی از شاگردانش رابطه پدر و فرزندی داشت و از طرفی استقلال را هم فرزند خودش میدانست.
فکر میکنید چنین لقبی حاصل غلیان احساسات هواداران در روزهای بعد از درگذشت منصورخان بود یا باور داشتند که جز او کسی شایسته چنین لقبی نیست؟
من فکر میکنم هواداران استقلال عمیقا باور داشتند که منصورخان برای استقلال سنگ تمام گذاشته بود و میخواستند به او ادای دین کنند. در فضای مجازی مطالب بسیاری منتشر میشد که از منصور پورحیدری بهعنوان پدر معنوی استقلال یاد میکردند و این جریان به رسانهها تسری پیدا کرد.تصور من این است که لقب پدر استقلال پاداش یک عمر وفاداری به استقلال بود اما قبل از فوت منصورخان نشنیده بودم کسی ایشان را با چنین لقبی مورد خطاب قرار بدهد؛حتی در روزهایی که بهشدت بیمار بود و آخرین روزهای عمرش را سپری میکرد.
مرحوم پورحیدری در سال1378 بهخاطر نشستن روی نیمکت استقلال عطای سرمربیگری تیم ملی را به لقایش بخشید و بیشترین افتخارات را هم با این تیم کسب کرد. شاید اغراقآمیز نباشد اگر بگوییم ایشان استقلال را مثل فرزندش میدانست و به آن عشق میورزید.
بهعنوان شاهد عینی همه اتفاقات پیرامون زندگی ورزشی منصورخان میتوانم بگویم عشق ایشان به استقلال فرازمینی بود. او به خانوادهاش عشق میورزید اما برای عشقش به استقلال حدی قائل نبود و زندگیاش را پای استقلال گذاشت. شاید فقط یک پدر بتواند بهخاطر فرزند از همه دلبستگیهایش دست بکشد و منصورخان چنین بود. تصور من این است که در ورزش ایران دیگر کسی عاشقتر از منصور پورحیدری ظهور نخواهد کرد.یادم هست تا قبل از آنکه به کما برود، تلویزیون بیمارستان روی شبکه ورزش بود و بازیهای استقلال را با هیجان زیادی دنبال میکرد. منصورخان چیزهایی را بهخاطر استقلال از دست داد که شاید باورش برای خیلیها سخت باشد.
چه چیزهایی را؟
ایشان بهخاطر استقلال بارها از نظر مادی متضرر شد. گاهی اوقات بازیکن بهخاطر بیپولی تمرین نمیکرد و در این مواقع منصورخان مجبور بود از جیبش پول بازیکن را بدهد. نمونههایی از این دستکم نداشتیم. یادم هست بازیکنی بود که شب بازی با پرسپولیس گفت اگر پولم را نگیرم فردا بازی نمیکنم. باشگاه هم پول نداشت به بازیکن بدهد و منصورخان وسایل زندگی و ماشین زیر پایش را فروخت تا بازیکن در دربی بازی کند. او مربی، سرپرست، مدیر، اسپانسر و پدر و غمخوار استقلال بود و ما هم نمیتوانستیم مانعش شویم. گاهی اوقات احساس میکنم منصورخان استقلال را حتی به خانواده ترجیح میداد. حس میکردم شاید کارهایی که برای استقلال انجام میداد را برای فرزندانش و برای خانوادهاش انجام نمیداد.نمیتوانم بگویم استقلال را از بچههایش بیشتر دوست داشت اما یقین دارم این تیم را به اندازه فرزندانش دوست داشت. به همین دلیل میگویم پدراستقلال معنادارترین لقبی است که میتوانستند به او بدهند.
منصور پورحیدری به داشتن رابطه دوستانه و بعضا پدر و فرزندی با شاگردانش شهره بود. از بین شاگردان نسل قدیم و جدید کسانی بودند که به این روابط پایبند باشند؟
خیلیها بودند که قدرش را میدانستند و عدهای دیگر در قید و بند احساسات نبودند.خیلیها بودند که برای هر کاری ایشان را طرف مشورت قرار میدادند. بازیکنانی که در دهههای 60 و 70 با منصورخان کار کردند هنوز با احترام از او یاد میکنند و به اصولی که در مکتب ایشان یاد گرفتهاند وفادار ماندهاند. از بین بازیکنان نسل قدیم با صمد مرفاوی، مجید نامجومطلق و امیر قلعهنویی رابطه پدر و فرزندی داشت و از بین نسل بعد هم فرهاد مجیدی و محمود فکری و چند بازیکن دیگر را جور دیگری دوست داشت. او حتی با برخی خبرنگاران هم چنین روابط صمیمانهای داشت.گاهی اوقات فکر میکنم منصور آمده بود برای آدمهای خوب اطرافش پدری کند و برود.
خیلیها معتقدند بعد از درگذشت منصور پورحیدری استقلال با مشکلات بسیاری مواجه شده است. شاید اگر منصورخان در قید حیات بود محمود فکری با آرامش بیشتر در استقلال کار میکرد. فکر میکنید جای خالی ایشان در استقلال احساس میشود؟
شخصا تصور میکنم جای خالی ایشان بهشدت احساس میشود. گاهی اوقات اوضاع این روزهای استقلال را با سالهای نسبتا دور مقایسه میکنم و به این نتیجه میرسم که اگر منصورخان بود، برای به اوج رسیدن استقلال از خیلی چیزها میگذشت و مشکلات این تیم را به حداقل میرساند. من فکر میکنم دوستان و شاگردان قدیمی او و هواداران استقلال هم چنین احساسی دارند.البته با قاطعیت هم نمیتوان گفت بودن یا نبودن یک نفر تا این حد اوضاع یک باشگاه را دگرگون میکند. به هر حال اوضاع فوتبال در مقایسه با چند سال قبل فرق کرده است.
برای روز پدر برنامهای تدارک دیدهاید؟
ما هر سال روز پدر را سر مزار منصورخان برگزار میکنیم.خیلی از هواداران استقلال هم میآیند. آنها در روز تولد و سالگرد درگذشت منصورخان هم سر مزارش میآیند و سنگ تمام میگذارند. الحمدلله که سنگ مزار منصور پورحیدری همیشه خیس است. این کارها، کار هوادارانی است که او را پدر معنوی استقلال میدانند.گاهی اوقات قبل از ما میآیند سنگ مزار منصورخان را شستوشو میدهند و یک شاخه گل میگذارند و میروند. دیدن این صحنهها برای ما تسلیبخش است.