• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 5 اسفند 1399
کد مطلب : 125190
+
-

سینمای ایران چه برداشت‌هایی از ظرفیت‌های داستانی مترو داشته است؟

فضاهای دراماتیک مغفول

دیدگاه‌های انتقادی علیرضا رئیسیان، کارگردان و فیلمنامه‌نویس درباره فیلمسازی در زیرزمین تهران


نگار حسینخانی ـ روزنامه‌نگار

از آن سالن‌ها و سکوهای انتظار تا آن صندلی‌های کنار هم، همواره روایت‌های تمام‌نشدنی و تازه‌ای نوشته و تصویر می‌شود. متروها، جهان زیرزمینی شهرهای دنیا هستند، جایی که حالا سال‌هاست آدم‌ها در آن نفس می‌کشند، به هم تنه می‌زنند و گاه در ازدحام آن خود را گم می‌کنند. جهانی که تا امروز در سینما، تصاویر مانایی را در ذهن ما نشانده و همچنان از بهترین و مؤثرترین لوکیشن‌های سینمایی برای ایجاد فضایی تازه و شگفت پیش روی ما ایجاد کرده است. اما چرا سینمای ایران همواره از این ظرفیت تنها برای فضاهای شوخی در سریال و فیلم‌های خود بهره‌برده است؟ چرا این مکان شگرف در پشت لایه‌های داستانی و شخصیت‌سازی گم شده و اساسا اقبالی به آن صورت نگرفته است؟ در این‌باره با علیرضا رئیسیان، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و تهیه‌کننده «ایستگاه متروک»، «چهل سالگی»، «دوران عاشقی»، «مرد بدون سایه» و... صحبت کرده‌ایم.


همانطور که خودتان مستحضرید، ما آنطور که باید از این زندگی زیرزمینی (در مترو) بهره نبرده‌ایم، درحالی‌که تصویرهای به یادماندنی سینمای جهان در این محیط خلق شده است. جدای از زیست در این دالان‌ها و واگن‌ها که تنهایی شخصیت را نمایندگی می‌کند، آوارگی را نشان می‌دهد، روابط افراد را رصد می‌کند یا باعث جدایی و وصل‌هایی می‌شود، ما در سینمای ایران فقط از این ظرفیت در راستای شوخی استفاده کرده‌ایم. چرا از این قافله عقب مانده‌ایم؟
در واقع مشکل اصلی ما این است که تحمل نقد اجتماعی را نداریم. از این‌رو هیچ‌گونه همراهی از ارگان‌های ذی‌ربط صورت نگرفته و آن دسته از سینماگران که ایده و طرح‌های قابل اجرایی در این محیط دارند، با توجه به مراجعه‌های پی‌در پی به شرکت مترو و شهرداری، در رسیدن به هدف‌شان همراهی نمی‌شوند. این عدم‌همکاری تا آنجاست که حتی برای اختصاص فضاهای تبلیغاتی هم از این فیلمسازان هزینه زیادی دریافت می‌شود، درحالی‌که در دنیا ارزان‌ترین فضاهای تبلیغی، ایستگاه‌های مترو هستند. درباره ساخت فیلم‌ها در این فضا و استفاده‌نکردن از این ظرفیت بیشتر نبود ظرفیت نقدپذیری توسط دستگاه‌های ذی‌ربط مطرح است. اما از نظر لوکیشن، مکان‌هایی وجود دارند که فی‌نفسه دارای موقعیتی دراماتیک هستند؛ مثلا زندان، دیوانه‌خانه، آسایشگاه‌های خاص و در وسایل حمل‌ونقل عمومی، مترو. در این فضاها به شکل بالقوه حیات دراماتیک وجود دارد. اینکه تعدادی آدم با سلیقه، طرز فکر، دانش و سواد متفاوت در زمان و موقعیت مشخصی از سوار‌شدن تا رسیدن به مقصد، کنار هم قرار گرفته و ارتباط موقتی با هم بر قرار می‌کنند، جالب و تماشایی است. بنابراین خود این موقعیت بهترین انتخاب برای سوژه‌هایی است که یا در آن نقطه اتفاق می‌افتد، یا شکل داستانی آن در مکان دیگری آغاز شده و در این مکان در حال حرکت، ادامه دارد و به خط داستانی اصلی و قبلی خودبازمی‌گردد. این مکان در ایجاد فضای حاکم بر درام بسیار مهم است.
شما نمونه‌های موفقی سراغ دارید که در این فضا روایت شود؟
سوژه‌های مهم بسیاری چه در سینمای جریان اصلی و چه روشنفکرانه و مستقل، در مترو و حواشی آن اتفاق می‌افتد؛ مثلا فیلم کوتاه «عشق در مترو» که داستان مردی را تصویر می‌کند که به‌دنبال عشق در مترو با مردم صحبت می‌کند تا یکی را برای دوستی پیدا کند. او می‌خواهد هر کس که پیشنهاد او را قبول کرد، در ایستگاه بعدی پیاده شود. زنی که تحت‌تأثیر صحبت‌های او قرار گرفته، پیاده می‌شود، اما مرد در واگن می‌ماند و می‌گوید این فقط تمرین کلاس بازیگری او بوده است؛ سوژه‌ای محدود، با زمان کوتاه و مؤثر. یا در مثال دیگر می‌توان به فیلم بلندی که درباره حمله یک بیمار روانی در راهروهای مترو بود و چندین جایزه بین‌المللی برد، اشاره کرد. ماجرای متروی پاریس یا انفجار متروی مسکو، اتفاقاتی که در متروی نیویورک می‌افتد و در خیلی از فیلم‌ها به آن اشاره می‌شود. اما در ایران یک فیلم مؤثر هم در این زمینه ساخته نشده است.
شوخی‌ پرتکرار شلوغی مترو و سوار و پیاده‌شدن‌های سخت، جای تنوع سوژه‌های اجتماعی را در سینمای ایران گرفته. این از ضعف فیلمنامه‌ها و فیلمنامه‌نویسان است، یا موانع قانونی برای فیلمسازان در این لوکیشن وجود دارد؟
در ایران اینگونه است که برای فیلمبرداری در هر نقطه‌ای، غیر از کرایه آن محل در مدت فیلمبرداری، سناریوی شما نیز باید تحت نظارت نهاد بالادستی تأیید شود. مثلا اگر لوکیشن زندان است باید کل آن مکان را دکور بزنید که بیشتر برای فیلم‌هایی میسر است که امکان مالی خوبی دارند و زمان فیلمبرداری برایشان محدودیتی ایجاد نمی‌کند. پس با این شرایط یا باید قید آن سوژه را بزنید چون امکان ساختش نیست و یا بپذیرید که چند نظر درباره سناریو داده شود که فیلمنامه‌ را ابتر کند و دیگر فکر اولیه نویسنده و کارگردان در آن نمایندگی نشود. مترو هم چنین فضایی دارد. غیر از ساعتی که در این مکان می‌گذرانید، کرایه آن قیمت‌های متفاوتی دارد. از سویی نقدها و نظرهایی درباره سناریو می‌شود، درحالی‌که این خلاف اهداف فرهنگی شرکت مترو است. یکی از اهداف شرکت مترو که زیرمجموعه شهرداری به‌حساب می‌آید، توسعه فرهنگی با همکاری پروژه‌های تصویری و فیلمبرداری است. اما مسئولان مترو همواره می‌ترسند که انتقادهایی به واسطه یک سوژه اجتماعی، در فیلم مطرح شود که در آینده نتوانند پاسخگوی آن باشند. از این‌رو فیلم‌ها کم‌کم به سمت خنثی‌بودن پیش می‌روند و مانند سینمای قبل از انقلاب فضایی برای لات‌بازی و چاقوکشی می‌شوند.
به‌عنوان کارگردان چه ظرفیت‌هایی در مترو، شما را ترغیب به‌کار در آن فضا می‌کند؛ ازدحام، دستفروشی، روابط ناگزیر اجتماعی مسافران و ...؟ اگر قرار باشد چند سوژه برای این لوکیشن (مترو/ جهان زیرزمینی) پیشنهاد دهید، با توجه به دغدغه‌هایتان کدام در اولویت قرار می‌گیرد؟
بعضی سوژه‌ها در فضای مترو وجود دارد، مانند دستفروشی در قطارهای شهری که نمونه آن را در هیچ‌یک از متروهای دنیا ندیده‌ام، اگرچه کسانی هستند که با ‌سازی‌ در دست و نواختن آن پول جمع می‌کنند. تداوم این وضعیت ممکن است بازار سیاری ایجاد کند و باعث شود عده‌ای از طریق آن بخواهند کسب درآمد کنند. همین تصویر نوازنده‌ای که موسیقی می‌نوازد، درحالی‌که دیگران از کنارش بی‌تفاوت می‌گذرند، به‌خودی خود سوژه‌ جذابی است. حتی جداسازی واگن‌ها جالب است یا موانعی که برای زیست در مترو وجود دارد؛ مثلا آدم‌هایی که به منطقه‌ای خیره شده‌اند و مات‌شان برده، یا به گوشی‌های خود نگاه می‌کنند. همه این مسیرهای کوتاه و بلندی که مسافران در کنار هم طی می‌کنند، برای ارتباط گرفتن با هم، مهم است.
تلویزیون چقدر می‌تواند در این‌باره نقش مهم و مؤثری داشته باشد؟
من کمتر سوار مترو می‌شوم اما در همان زمان که سوار این قطارها هستم، جوان‌هایی را می‌بینم که گیم بازی می‌کنند. آنها از این فرصت استفاده نمی‌کنند تا با دیگران ارتباط بگیرند. مترو در همه دنیا وسیله حمل‌ونقل عمومی و بسیار کم‌خرجی است، در عین‌ اینکه بسیار به بهبود شرایط محیط‌زیست کمک می‌کند. عموما نیز طبقه متوسط و ضعیف از آن بهره می‌برند که بسیاری از مسائل و معضلات‌شان مشترک است. همین اشتراک‌ها نیز می‌تواند منشأ درام‌هایی تماشایی باشد ولی در همین کتگوری، درام‌های اجتماعی سینمایی بسیار تحت فشار هستند. تلویزیون هم که چندان کاری با جامعه ندارد. این رسانه تنها برای 20درصد مردم با عقایدی هم‌سو کار می‌کند و چندان نیازی نمی‌بیند موضوعات اجتماعی را رصد کرده و واکنشی نسبت به آن داشته باشد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید