آیا آمریکا و اسرائیل در دوران بایدن مقابل هم قرار میگیرند؟
حسن نافعه- استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره
شاید این سؤال برای خوانندگانی که با واقعیت روابط میان آمریکا و اسرائیل آشنا هستند تعجبآور بهنظر برسد. تقریبا بر سر این نکته اجماع وجود دارد که روابط آمریکا و اسرائیل با تمام روابط دوجانبه متعارف در جامعه جهانی متفاوت است. این فرض مسلم پنداشته میشود که آمریکا، فارغ از روی کار بودن هر دولت یا حزبی، اسرائیل را نه یک نظام خارجی بلکه بخشی از جامعه خود به شمار میآورد. با وجود تمام اینها، تاریخ روابط آمریکا و اسرائیل شاهد نقاط عطف مهمی بوده؛ نقاط عطفی که طی آنها منافع طرفین در موقعیت کاملا متناقضی قرار داشته است. برای اثبات این ادعا، 2واقعه تاریخی را یادآوری میکنم: واقعه اول در سال 1956رخ داد؛ وقتی اسرائیل با همدستی فرانسه و انگلیس دست به حمله سهجانبه علیه مصر زد. این همدستی بدون هماهنگی با آمریکا بود؛ قدرتی که قصد داشت میراث استعمار سنتی در خاورمیانه را بهدست آورده و اتحاد شوروی را در مجموعهای از ائتلافهای نظامی محاصره کند. آمریکا از آن موقعیت برای مخالفت با حمله سهجانبه استفاده کرده و لحظهای در اعمال فشار بر اسرائیل برای خروج از صحرای سینا تردید نکرد.
واقعه دوم نیز در سال1991 اتفاق افتاد؛ زمانی که اسرائیل از پذیرش دعوت برای مشارکت در کنفرانس صلح مادرید سر باز زد. آمریکا در آن زمان اصرار داشت به وعدههای خود برای برپایی این کنفرانس و حل یکباره مشکلات عربی-اسرائیلی عمل کند؛ بنابراین بار دیگر از گزینه فشار بر اسرائیل استفاده کرد؛ فشارهایی که به مرز تهدید برای لغو کمکهای چند میلیارد دلاری به این رژیم هم رسید و موفق بود.
با خروج ترامپ از کاخ سفید و روی کار آمدن بایدن، بهنظر میرسد روابط میان آمریکا و اسرائیل وارد مرحله جدیدی از تناقض در منافع و اهداف شود. قطعا جو بایدن یار قدیمی اسرائیل و دوست شخص نتانیاهو بهحساب میآید، اما در عین حال نباید فراموش کنیم که نگاه او به رژیم صهیونیستی، تفاوتهای بنیادینی با نگاه ترامپ و حامیانش دارد. نگرش ترامپ در این زمینه بر پایه باورهای ایدئولوژیک و دینی استوار بود؛ درحالیکه بایدن از منظر سیاسی و پراگماتیک به صحنه مینگرد. بر این اساس، تصور میکنم سیاستهای آمریکا و اسرائیل در دوران بایدن بر سر دو پرونده شاهد تناقضهای بزرگی خواهد بود: پرونده هستهای ایران و نزاع عربی-اسرائیلی.
اختلاف در مواضع آمریکا و اسرائیل بر سر چگونگی حل پرونده هستهای ایران ریشههای عمیقی دارد؛ ریشههایی که به نگرش هر یک از این دو، نسبت به نظام جمهوری اسلامی بر میگردد. البته آمریکا و اسرائیل در دشمنی با ایران اشتراکنظر دارند و هر دو بهدنبال تضعیف و یا حتی سرنگونی آن هستند. اما واقعیتهای ژئوپلتیک نگرشهای متفاوتی را بر واشنگتن و تلآویو تحمیل میکند. آمریکا از موضع یک ابرقدرت که باید از منافع جهانی خود حفاظت کند مقابل ایران میایستد، اما اسرائیل، ایران را تهدیدی وجودی برای خود میداند؛ تهدیدی که نظام شاه (مهمترین متحد اسرائیل در منطقه) را سرنگون کرده، سفارت اسرائیل در خاک خود را در اختیار فلسطین قرار داده و البته محوری منطقهای علیه این رژیم تشکیل داده است. از دید اسرائیل، محور مقاومت مهمترین مانع بر سر پایان بخشیدن به نزاع فلسطین با شروط صهیونیستها است. با افزایش نشانههای شکست طرح تغییر رژیم در ایران یا کاهش نفوذ منطقهای این کشور، طبیعی است که اسرائیل از هر فرصتی برای تشدید تنشها میان تهران و واشنگتن استفاده کند. این رویکرد در دوران اوباما با بنبست مواجه شد و کار را به جایی رساند که نتانیاهو در خاک آمریکا، علیه سیاستهای رئیسجمهور این کشور موضعگیری تندی کرد. نتانیاهو روی پیروزی ترامپ در انتخابات حساب ویژه باز کرده بود، اما مقاومت ایران برابر تحریمها و شکست ترامپ، بار دیگر معادله را به ضرر نخستوزیر اسرائیل تغییر داد. از آنجا که دولت بایدن به نوعی امتداد دولت اوباما تلقی میشود، میتوان پیشبینی کرد که وضعیت روابط آمریکا و اسرائیل به آخرین روزهای دولت اوباما بازگردد؛ وضعیتی که بسیار نزدیک به وقوع تنش میان طرفین بود. هماکنون بایدن از یک سو باید به برجام بازگردد و از سوی دیگر، مذاکرات صلح فلسطین-اسرائیل را براساس راهحل دو کشوری و نه معامله قرن از سر بگیرد. در مقابل، اسرائیل با هر دوی این برنامهها مخالف بوده و هر آنچه در توان دارد برای ممانعت از اجرای آنها بهکار خواهد بست. بایدن اما در هر دو پرونده، برای آنکه اعتبار سیاسی خود را ثابت و جایگاه پیشین آمریکا را احیا کند، چارهای جز ایستادن در برابر اسرائیل ندارد. بهعبارت دیگر، بایدن میداند که بدون برخورد با اسرائیل نمیتواند سیاست خارجی متفاوتی نسبت به ترامپ داشته باشد.
منبع: العربی الجدید