تهران کهن را ویران نکنیم
اسکندر مختاری_استاد معماری
شهر زنده به مثابه انسان زنده است. کودکی دارد. میانسالی را میگذارند و به کهنسالی میرسد اما زنده است و چون هر موجود زندهای نیازمند توجه. نمیتوان این موجود کهنسال را به حال خود رها کرد. نمیتوان در عین حیات، تخریبش کرد و شهر دیگری به جای آن ساخت. باید به سراغش رفت، احوالش را پرسید، پای صحبتش نشست و از او آرامش گرفت. شهر کهن، قصهگوست و حکایتها در دل دارد. شهر کهن زیباست و چون محصول ذهن خلاق معماران و هنرمندان، گوهرافشان همین مرز و بوم است. شهر کهن سازگار است؛ سازگار با اقلیم و ساکنانش. شهر کهن شاهدی است بر ناملایماتی چون جنگ، زلزله، خشکسالی، قحطی، شکست و پیروزی و... در نهایت شهر کهن پایدار است و ماندگار.
شهر کهن مولد فرهنگ است و ارتقای جوامع انسانی را فراهم کرده است و اگر جوامع انسانی در روزگار معاصر به این درجه از قدرت برای فهم و ادراک جهان هستی رسیدهاند و هرروز دستاوردهای نوینی را به جامعه بشری عرضه میکنند، تنها حاصل رشد و توسعه شهرنشینی برخاسته از کهن شهرهاست. شهر کهن بستر همان تمدنی است که ما امروز به آن میبالیم اما با کهن شهرمان چه کردهایم؟ لالهزار را به صنعت الکترونیک واگذار کردهایم. خیابان امیرکبیر و اکباتان را با وجود اعتبار نامشان به صنف لوازم یدکی اتومبیل واگذار کردهایم. سهراه امینحضور و خیابان ری در اختیار صنف لوازم خانگی است. خانههای محله عودلاجان شرقی که یادگاری از لایه تاریخی دوران صفویه است انباری شدهاند. میدان بهارستان که دایرهالمعارف تاریخ معاصر شهرست به میدانگاه سوارهرو تبدیل شده است. چه شد چنین رفت بر شهر و چنین رفت بر ما؟ اگر شهر تاریخی نمایانگر یک زیستگاه کهن است و اگر هویت شهر کهن هویت ماست؛ الحق که باید گفت فرزندان شایستهای برای یادگاریهای گذشته خود نیستیم. رفتاری که ما امروز با شهر پیش گرفتهایم از سر ناآگاهی است. اگر شناخت کافی از شهر داشته باشیم، ارادهها مصمم میشوند و قوانین هم رعایت و نسیم فرهنگ میوزد و شهر به شهروندان تعلق میگیرد. در یک کلام باید گفت کهنشهر تهران را باید دوست داشت و با او ماند و از تخریب و نابودیاش جلوگیری کرد.