• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 19 بهمن 1399
کد مطلب : 123957
+
-

دلنوشته/ این فقط یک قمقمه نیست

دلنوشته/ این فقط یک قمقمه نیست

هیوا مسیح- شاعر و منتقد ادبی

قمقمه‌های زیادی در دنیا هست که سرگذشتی دارند. اما این یکی با خود رازی دارد که حتی کلمات از بیانش عاجزند. می‌خواهید باور کنید یا نه، می‌خواهید قضاوت کنید یا نه، من سکوت می‌کنم. مثل همین قمقمه و صاحب واقعی‌اش.
اما راز این قمقمه نه در تصویری است که می‌بینید، در باره‌اش داستانکی نوشته‌ام که دست خودم نبود. این قمقمه کوچک تقریبا ٣٥‌ساله است و به امانت نزد یکی از دوستان بسیار دور در زمان جنگ است که بعد از ٣٥سال دوری و یافتن دوباره  یکدیگر، از خلوتش بیرون آورد و نشانم داد. گفت درش را باز کن. با احتیاط باز کردم. گفت بو کن، آهسته بوئیدم. بوی عطر آب تازه  چشمه ا ی زلال می‌داد.
ساعت‌ها صحبت و خاطره و روایت در کلمات و ذهن و عین خاطرات آمد و رفت. اما آنچه به‌شدت تکانم داد، زیر و رو و ویران و خراب و آبادم کرد، این نکته بود که گفت: این آب و قمقمه ٣٥ ساله است، از عزیزی مفقود در جنگ که روزی انگار قرار بوده پیدا شود. یا خود را آشکار کند. آهسته همچون چیزی رازگونه و ناب، فقط نگاهش می‌کردم و بعد سکوت غریبی آغاز شد.
یکی او که حالا هم معلوم نیست که بود که در راه وطن و باورش در خاک و خون جهان ذوب شد. یکی دوست که نزدیک به ٢٠ سال نابینا شده بود و یکی قمقمه کوچک وقتی تکانش می‌دادیم صدای دریایی پر راز می‌داد. صدای اقیانوسی از خاک جنوب. صدای کهکشانی از ستارگانی که در آسمان خاک وطن خفتگان بیدارند. می‌خواهم آهسته در قمقمه را باز کنم؛ حتما بوی تازگی‌اش را حس خواهید کرد.اینجا همانجا و همان لحظه است که کلمات کم می‌آورند. تنها خود حقیقت بهترین راوی است. شاید هم نوشتن یک سمفونی یا یک فیلمنامه که خوشبختانه این بخش توسط این حقیر نوشته و در حال ویراست نهایی است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید