ویترین/ عالیجناب کیشوت
متفکران و نویسندههای متعددی رمان «دن کیشوت» نوشته سروانتس را تفسیر کردهاند اما تعداد آنها که تصمیم گرفتهاند تفسیرشان را بهشکل اثری ادبی بنویسند بسیار کم است و تعداد آنها که تفسیرشان را در قالب خود رمان «دن کیشوت» نوشتهاند شاید 2نفر باشد. گراهام گرین یکی از آنهاست. «عالیجناب کیشوت» گرین، رمانی است که در پاسخ به شاهکار سروانتس و برخی از پرسشهای اصلی آن نوشته شده است: دن کیشوت به چه چیز ایمان داشت؟ چرا خروج کرد و با دنیای اطرافش درافتاد؟ ایمان او چه ارتباطی با ایمان مذهبی داشت؟ آیا او برحق بود؟ دیوانه بود یا...
در این اثر، عالیجناب کیشوت از اسقف منطقه مرخصی میخواهد و با شهردار سابق شهر توبوسو(یک کمونیست دو آتشه که لقبش «سانچو»ست) با یک ماشین قدیمی که نام آنرا رسی نانت(نام اسب دن کیشوت) گذاشتهاند راهی سفر میشود تا با ماجراهایی روبهرو شود شبیه به ماجراهایی که نیای بزرگ و معروف خود پشت سر گذاشته است. عالیجناب کیشوت هم مانند جدش کتابهای پهلوانی میخواند اما این بار، داستانهای مورد علاقه او داستانهایی از شهدای مسیحی است.
عالیجناب کیشوت یکی از آثار دوره آخر نویسندگی گراهام گرین است و منتقدان آن را از حیث تخیل و مضمون یکی از بهترین داستانهای او میدانند. نویسنده در این داستان نیز مانند بسیاری از آثارش به درونمایه تقابل ایمان مسیحی و الحاد میپردازد؛ با این تفاوت که در عالیجناب کیشوت داستاننویس که از مقبولیت خود آگاه است توسن خیال را با دلیری بیشتر میتازاند. صرف اینکه کشیشی در سده بیستم بر این باور باشد که نسبش میرسد به شخصیتی داستانی، خواننده را سر شوق میآورد که ببیند گراهام گرین پیرانهسر چه میخواهد بگوید. بعد که خبردار میشود آن شخصیت داستانی که کشیش خود را از نوادگان او میداند دنکیشوت است، قضیه جذابتر هم میشود. اما آیا شوالیه مدرن ما خواهد توانست بر الحاد چیره شود؟
نشر نو، عالیجناب کیشوت نوشته گراهام گرین را در 287صفحه با ترجمه پاکیزه رضا فرخفال در شمارگان 1100نسخه، بهبهای 54هزار تومان منتشر کرده است.