حسین عصاران
دهه آخر قرن پس پشت، میان رهاشدگی عرصه فرهنگ، در کشاکش بین «انحراف» و «اصلاح» و «اصول» آغاز شد. آشفتگی سیاسی و اقتصادی چنان بود که کسی نگران گستردگی چتر دلواپسان فردا بر سر فرهنگ و هنر نبود و نشد. این خلأ، فرصت مناسبی برای کنارسپاری رودربایستیها بود؛ اگر محدودیتها و ممنوعیتهای اول انقلاب بهسویه مذهبی آن پشتگرم بود، حالا که بعد از 3دهه خوشایندهای رسمی و چگونگی اعمال آنها نظاممند شده بودند، میشد که کار را آهسته و پیوسته به انتها رساند. هماینک با گذشت قریب به یک دهه، انتخاب محمد میرزمانی بهعنوان مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خرداد 1390معنای دیگری میدهد؛ آنگاه که با همان رهنمودهای نخستین کنفرانس مطبوعاتیاش، خوشبینی صدرات یک دانشآموخته هنرستان عالی موسیقی را پس زد و چندماه پس از آن هم صدور مجوز برای سانس دوم خوانندگان را به «استفاده از اشعار غیرعاشقانه» مشروط کرد. ارکسترهای ملی و سمفونیک – که این یکی در طول قرن و حتی در بحبوحه انقلاب و جنگ هم بهطور کامل تعطیل نشده بود - با پرداخت نکردن حقوق نوازندگانش تعطیل شدند تا راهاندازی آنها و پرداخت حقوق نوازندگانشان هم در کنار پخش «ربنا» به وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور بعدی اضافه شود. پلیس امنیت اجتماعی چند کلامپرداز ترانه را به جرم همکاری با خوانندههای لسآنجلسی دستگیر کرد و ممنوعیت اجرای کنسرت در مشهد هم پس از تکرار چندینباره، رنگی از قانون بهخود گرفت. صراحتها بالا گرفت تا در نهایت امام جمعه مشهد خطاب به همشهریانش بگوید: «شما اگر کنسرت میخواهی جای دیگری زندگی کن، چرا باید یک شهر زیارتی را انتخاب کنید؟» روزنامه «شرق» در گزارشی درباره محدودیتهای موجود برای خانمهای اهل موسیقی نوشت: «براساس یکقانون نانوشته آنها اجازه حضور روی سن را ندارند. براساس این قانون زنها تنها باید تماشاگر کنسرت باشند و اجازهای برای نوازندگی یا همخوانی در کنسرتهای عمومی شهرستانها به آنها داده نمیشود».
کار محدودیت چنان نظاممند پیش رفته بود که دولت اول حسن روحانی، با آن حجم از وعدهپردازی، تا یک سال و نیم پس از استقرار هم نتوانست ارکستر سمفونیک را راهاندازی کند. علی رهبری که انتهای سال1393با تبلیغات و به امید ساختاردهی به ارکستر سمفونیک به ایران آمده بود، خیلی زود به ابتدای کار بازگشت و در بهار سال1395در اعتراض به «عملکرد مدیران وزارت ارشاد و به تعطیلی کشاندن ارکسترها و عدمصیانت از وعده انتخاباتی رئیس جمهور» ایران را ترک کرد تا اینچنین یادآور سرخوردگی و مهاجرت پیشینیان همنظرش، پرویز محمود و روبن گریگوریان در دهههای آغازین قرن باشد. با چنین دستبستگیهایی، سقوط و رسیدن به انتهای صفر هم شتاب بیشتری میگرفت.
سیر صعودی تا سقوط
افزایش نظارت و گستردگی محدودیت
در همینه زمینه :