ناکامانی که فراموش نمیشوند
تیم ملی، در سیاسیترین دوره تاریخ خود، از صعود به جام جهانی 2010 ناکام ماند
جواد نصرتی
مقدماتی جامجهانی2010، یکی از عجیبترین دورههای تیم ملی فوتبال است؛ وقتی که همه میخواستیم به جامجهانی برویم، از آن دورتر و دورتر میشدیم و وقتی که کاملا به آن نزدیک شده بودیم، جامجهانی دورترین دغدغه جامعه ملتهب کشورمان بود.
این بازیها، در اوج حساسیت آن، به سمت سیاست کشیده شد و وقتی که التهاب سیاست، سراسر کشور را فرا گرفته بود و فوتبال مسئله اول جامعه نبود، کشور را میخکوب خود کرد.
بعد از ناکامی تیم امیر قلعهنویی و حذف زودهنگام از جامملتها، مقدماتی جامجهانی بزرگترین رویداد پیشروی تیم ملی بود اما نیمکت این تیم، بلاتکلیف بود. از دل فهرست بلند نامزدها، افشین قطبی که روزهای درخشانی با پرسپولیس گذرانده و قهرمان لیگ شده بود، بهعنوان نام نهایی برگزیده شد و حتی بعد از بازی پرسپولیس با فجر شهید سپاسی با هواداران خداحافظی کرد تا به تیم ملی برود. اما به یک باره، نیمکت تیم ملی در اوج غافلگیری به علی دایی رسید. دایی، چند روز قبل از انتصابش در برنامه تلویزیونی90 به عادل فردوسیپور گفته بود که هر کس که لابی قویتری داشته باشد مربی تیم ملی میشود. دایی، درحالیکه بهعنوان یک مربی تازهکار و کمتجربه به شمار میرفت، تیم ملی را بهدست گرفت. او بازیکنان شناختهشده را کنار گذاشت و با دعوت بازیکنان جدید و تحمیل سبک بازی نه چندان دلچسبش به تیم ملی، خیلی زود هواداران را مقابل خود دید. تیم ملی در مرحله آخر مقدماتی جامجهانی، با تیمهای کرهشمالی، کرهجنوبی، امارات و عربستان همگروه شد و میتوانست با قرارگرفتن بین دو تیم برتر، مستقیم به جامجهانی صعود کند. حتی سومی در این گروه هم تیم ملی را به پلیآف میفرستاد اما تیم دایی، چنان ضعیف و متزلزل بود که از 5بازی اول خود، تنها 6امتیاز کسب کرد. بازی پنجم ایران با عربستان، پایان کار علی دایی در تیم ملی و یکی از سیاهترین روزهای تاریخ فوتبال ایران بود.
اگر ایران در آن بازی به برتری میرسید، گام بلندی در راه صعود برمیداشت اما شاگردان دایی نتوانستند برتری نیمه اول خود را حفظ کنند و در نهایت، در روزی که محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت هم به ورزشگاه آزادی رفته بود، ۲ بر یک شکست خوردند. این بازی در اوج رقابتها و التهابات سیاسی بین ایران و عربستان برگزار شد و برد عربستان در آزادی و شادی شوکهکننده بازیکنان این تیم در پایان بازی در مقابل صدهزار تماشاگر، یکی از تلخترین و حقارتبارترین لحظات تاریخ فوتبال کشورمان را رقم زد.
این بازی، همچنین بهخاطر درخواست عجیب احمدینژاد و مخالفت دایی با آن جنجالی شد. آنطور که بعدها بازیکنان تیم روایت کردهاند، محمود احمدینژاد قصد داشته بین دونیمه، زمانی که ایران یک بر صفر از عربستان جلو بوده، به رختکن برود و با بازیکنان صحبت کند. اما علی دایی، بهشدت با این کار مخالف بوده و اجازه نداده بود که احمدینژاد به رختکن برود. در این بازی، هواداران بهشدت به چینش دفاعی تیم ملی انتقاد داشتند و برای اعتراض به عملکرد دایی، نام علی کریمی را فریاد میزدند که از سوی دایی به تیم ملی دعوت نشده بود.
بعد از شکست برابر عربستان، درحالیکه تیم ملی هنوز در اردو بود، دایی شبانه از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد و قطبی، خیلی دیر و نابهنگام به تیم ملی رسید. ایران 3بازی با امارات، کرهشمالی و کرهجنوبی داشت و با کسب 2برد و یک مساوی هم میتوانست صعود کند.
شاگردان قطبی در نخستین گام، امارات را شکست دادند و در بازی دوم با تیم ملی کرهشمالی در شرق آسیا مساوی کردند. این یعنی، سرنوشت تیم ملی در بازی با کرهجنوبی مشخص میشد؛ تیمی که صعودش را قطعی کرده بود. این بازی اما چند روز بعد از انتخابات سال88 برگزار شد و وقتی که از تلویزیون پخش میشد، خیابانها همچنان ملتهب بود. ۶بازیکن تیم ملی، یعنی جواد نکونام، علی کریمی، حسین کعبی، مسعود شجاعی، محمد نصرتی و مهدی مهدویکیا در آستانه ورود به زمین، نوارهای سبزی را به مچ خود بستند و یک نیمه با همین مچبندها بازی کردند. بسیاری، این اقدام را همراهی بازیکنان با اعتراضها خواندند اما بعد از بازی سرپرست تیم گفت که این کار بازیکنان، «نذر برای پیروزی» بوده و بازیکنان، بین دو نیمه با این تشخیص که ممکن است این سبزها مورد سوءاستفاده عدهای قرار گیرد آنها را باز کردند.
شاگردان قطبی، تقریبا به جام جهانی صعود کرده بودند. گل مسعود شجاعی در پی ارسال محمد نصرتی در دقیقه51 ایران را به جامجهانی میبرد تا اینکه 9دقیقه مانده به تحقق این رویا، پارک جی سونگ کاخ امیدهای تیم ملی را با گل مساوی تیمش ویران کرد.
با این تساوی، ایران 11 امتیازی شد و حتی نتوانست به پلیآف برود.