واکاوی دلایل خودکشی و راهکارهای پیشگیری در گفت و گوی همشهری با کارشناسان
مهارتهایی برای فکرنکردن به خودکشی
نزدیک به 2سال است که با آوار رویدادهای تلخ، شیوع گسترده کرونا، فشارهای اقتصادی و... روبهرو هستیم. کارشناسان مدتهاست استمرار این وضعیت و اثرگذاری منفی آن بر روح و روان افرادی که در معرض آن قرار گرفتهاند را بهعنوان خطری بالقوه برای سلامت روان جامعه گوشزد کرده و خواهان اتخاذ تدابیری جدی از سوی مسئولان و برنامهریزان نظام سلامت روان کشور برای برخورد با موج سنگین ناشی از این رویدادها شدهاند. موجی که گفته میشود میتواند به افزایش آسیبهای اجتماعی در کشور ازجمله گسترش افسردگی، خودکشی و... منجر شود. آسیبی که بهگفته برخی از کارشناسان با موج سینوسی رو به رشد مواجه شده و آمار خودکشی را در کشور افزایش داده است. همشهری برای بررسی دلایل بروز و چگونگی پیشگیری از این پدیده با کارشناسان و متخصصان به گفتوگو نشسته است.
تابآوری در مقابل خودکشی آموزش میخواهد
سیدکاظم ملکوتی ، عضو هیأتمدیره انجمن علمی پیشگیری از خودکشی ایران
مسئله اقدام بهخودکشی که منجر به فوت شود یا نشود، 2مسیر کلی را طی میکند. مسیر تعارضات خانوادگی، شخصیتی، روانی، اقتصادی و... که جمع همه این موارد با یکدیگر، فرد را به مرحلهای از ناامیدی، احساس بیکسی، تنهایی و قرار گرفتن در بنبستی گریزناپذیر میرساند که در نهایت فرد با احساس فوران یافتهای از یأس و سرخوردگی روبهرو شده و تصمیم بهخودکشی میگیرد؛ تصمیمی که میتواند با موفقیت همراه شده یا ناموفق باشد. اما برای رسیدن به چنین مرحلهای از زندگی، فرد باید راهی طولانی را طی کرده باشد و در این مسیر، نشانههایی از افکارش، حرفهایش که میخواهد دست بهخودکشی بزند و نیز علائم خستگی، گوشهگیری و عصبانیت را از خود بروز داده باشد. اگر در این مسیر، فرد دست بهخودکشی ناموفقی نیز زده باشد، چنین سابقهای میتواند به جرقهای برای شتاب دادن به تصمیم خودکشی منجر شود و احتمال اقدام بهخودکشی در فرد را تا 9برابر افزایش دهد. اما جای سؤال است که آیا امکان دارد فرد بدون هیچ سابقه قبلی و به ناگهان دست بهخودکشی بزند و این کار را عملی کند؟ جواب به این سؤال در اغلب موارد منفی است. برای وقوع خودکشی، نیازمند ریزفاکتورها و جمع عوامل مختلف با وزنها و کارکردهای خاص خود هستیم. در بررسی عوامل شکلدهنده پازل خودکشی، باید مشکلاتی مانند افسردگی، انزوا و گوشهگیری، اعتیاد و مصرف موادمخدر را نیز مورد توجه قرار داد. اما مسیر دیگری نیز در ایجاد بحران خودکشی باید مورد توجه قرار بگیرد. در این مسیر، فرد ممکن است دچار رفتار تکانشی و ناگهانی شده و در این موج، دچار یأس و ناامیدی شود. یأس و ناامیدی که ممکن است بین نیمساعت تا نیمروز ادامه یابد و درنهایت با همان سرعتی که ایجاد میشود از بین برود. در این موج، افرادی که ویژگیهای شخصیتی هیجانی بالایی دارند، ممکن است تحتتأثیر هیجان منفی ایجاد شده، زود عصبانی شوند و تصمیمی زودهنگام و ناپخته گرفته و وجه هیجانات و رفتارهای تکانشی بر آنها غلبه کند. چنین افرادی در برخورد با برخی ناملایمات ریز و درشت زندگی قافیه را باخته و به مرگ فکر میکنند. در چنین شرایطی، اگر اقدام مناسبی در پیشگیری از رفتار هیجانی در فرد انجام شود، اقدامات پیشگیرانه میتواند مانند آبی بر آتش عمل کرده و خشم و تصمیم ناپخته فرد را تعدیل کند. با تعدیل وضعیت روانی فرد میتوان اقدامات بعدی را انجام داد تا فرد هنگام بروز موارد مشابه بتواند مهارت کافی را برای کنترل خود پیدا کند و دستکم خطر اقدام بهخودکشی را کاهش دهد. از سوی دیگر، شاهد هستیم، برخی از افرادی که دست بهخودکشی میزنند، از برخی موادمخدر و الکل برای فراموش کردن بخشی از مشکلاتی که با آن روبهرو هستند، استفاده میکنند. مطالعات بالینی دامنهدار نشان میدهد استفاده از موادمخدر و الکل بهدلیل کاهش قدرت تفکر در افراد تا 3برابر میتواند به افزایش اقدام بهخودکشی مؤثر باشد. از سوی دیگر، کسانی که دست بهخودکشی میزنند تبعاتی برای اطرافیان خود به ارمغان میآورند. یکی از این تبعات، اتهامزنی به اطرافیان و مقصرانگاری آنان در اثرگذاری بر خودکشی فرد است. اتهام زدن به افراد یعنی مداخله در اطرافیان فرد و این مداخله میتواند اثرات نامطلوبی را هم بر روح و روان فردی که مورد اتهام قرارگرفته است بر جای بگذارد و هم اینکه او را بهخودکشی ناشی از مقصرپنداری و گناهی که به او منتسب شده است، وادار کند. بیشترین افرادی که با اتهامزنی ممکن است دچار آسیب شوند، افرادی هستند که از نظر روانی مستعد خودکشی بوده یا از نظر روانی نزدیک به فرد متوفی هستند. کسانی که زمینه هیجانی دارند، کسانی که از مرگ فرد احساس گناه میکنند و تصور میکنند مقصر هستند، بیشترین آسیب را از اتهامهای اطرافیان میبینند و باید حتما مورد مشاوره روانشناسان قرار بگیرند تا شانس اقدام بهخودکشی در این افراد کاهش یابد. ضرورت دارد رسانهها با ارائه آموزشهای کاربردی به مردم و مخاطبان خود به آنها یادآوری کنند که میتوانند در مقابل ناملایمات زندگی تابآوری بیشتری داشته باشند و درصورت نیاز به کمک، با شمارههای 4030یا 1480و نیز 123تماس بگیرند.
رسانه اخبار خودکشی نباشیم
امیر حسین جلالی ندوشن، روانپزشک اجتماعی
نوع پوشش اخبار خودکشی در سطح رسانهها از آن چیزهایی است که نیاز به آموزش عمومی دارد. در تمام دنیا ازجمله در کشور ما برای نحوه پوشش اخبار خودکشی دستورالعملهای مشخصی وجود دارد. اخبار خودکشی ازجمله اخباری است که موضوع آزادی بیان و سانسور در رابطه با آن، شکل دیگری پیدا میکند. مطالعات نشان داده که توجه نکردن به ظرافتها در پوشش اخبار خودکشی، ممکن است شانس خودکشیهای مشابه را در جامعه افزایش دهد و مرگ آدمها حتی به تعداد یک نفر مهم است و باید از آن پیشگیری کرد.
اثر «ورتر جوان» در پژوهشهای مربوط بهخودکشی یک مثال معروف است. این موضوع مربوط به نوجوانی است که پس از خواندن کتاب «رنجهای ورتر جوان» گوته خودکشی کرد و پس از آن، موجی از خودکشیهای نوجوانان به همان شیوه در آلمان به راه افتاد. این واقعه یا پدیدههای مشابه دیگری که در جاهای دیگر دنیا از رواج خودکشیهای تقلیدی در میان نوجوانان و حتی غیرنوجوانان گزارش شده، به همه ما این را یادآوری میکند که باید در پوشش اخبار خودکشی دقت کنیم.
در حقیقت شهروندان که امروز به مدد شبکههای اجتماعی، در مقام تولید محتوا قرار گرفتهاند، باید این را یاد بگیرند که انتشار محتوای خشونت آمیز یا محتوای مربوط بهخودکشی، حائز ظرافتهایی است و من به همین دلیل به آنها توصیه میکنم تا پوشش اخبار مرتبط با خودکشی را به خبرنگاران حرفهای واگذارند. این یعنی ما بهعنوان شهروند، نباید خودمان رسانه اینگونه اخبار شویم و باید این را بدانیم که حتی یک فوروارد، یک توییت یا یک نظر در این گونه موارد میتواند روی یک انسان دیگر تأثیر منفی قابل توجهی داشته باشد و به قیمت جان او تمام شود. بله عموم جامعه که آسیبپذیری روانی ندارند ممکن است تأثیر خاص یا معناداری از این اخبار نگیرند، اما بعضی از افراد ممکن است با خواندن این اخبار یا واکنشها– که ممکن است دال بر قهرمانسازی، دراماتیزه کردن یا نشان دادن خودکشی بهعنوان یک عمل قهرمانانه یا یک انتخاب شخصی باشد- تصمیم بهخودکشی بگیرند.
در مواجهه با خانواده افرادی که خودکشی کردهاند باید توجه کنیم که هر نوع کنجکاوی و گمانه زنی و سؤال یک امر اخلاقی نیست. چون خانواده به اندازه کافی در اندوه و بهت است و خودشان به اندازه کافی احساس گناه و خود سرزنش گری دارند و قطعا بخشی از این احساس گناه به این دلیل است که خودشان هم نمیدانند که دقیقا چه اتفاقی افتاده است. این یعنی ناباوری بخشی از این پدیده است، حتی اگر فرد فرضا بیمار بوده یا خودکشی برای او قابل حدس بوده باشد. لذا نوع همدردی ما با خانواده فردی که خودکشی کرده، دقیقا باید همانند فردی باشد که بهدلیلی غیراز خودکشی، درگذشته است. این همدردی باید بر این موضوع استوار باشد که اینها کسی را از دست دادهاند که برایشان عزیز بوده، او را دوست داشته و طبعا این فقدان، برای آنها فوق العاده دردناک بوده است. در این مسیر مهم است که کنجکاوی نکنیم، تحلیل نکنیم و حتی تسکین ندهیم. ممکن است فردی که خبره این کار است یا رابطه معنادار عاطفی با خانواده مورد نظر دارد، وارد گفتوگوهایی با بازماندگان شده و آنها را تسکین دهد. اما دیگران که دورتر هستند، باید صرفا به ابراز همدردی بسنده کنند. هر کاری بیشتر از ابراز همدردی، در منظر خانوادهها ممکن است نوعی احساس تعرض به حیطهای را بدهد که آنها بهدلیل احساس شرم یا گناه دوست ندارند آن را با دیگران به اشتراک بگذارند. مواردی همچون کنجکاوی، تسکین دادن به شکل مثال زدن، حرف علمی زدن، حرف کلی زدن، حرف فلسفی زدن و... وضع را برای خانوادهها بدتر میکند.
درباره خودکشی چهرههای مشهور هم دستورالعمل بسیار مهم این است که اصلا نباید فرد را قهرمان جلوه داد؛ باید ارزش کارهای او را بدانیم و یاد او را به اعتبار اندیشهها، کارها، تعهد و تشخصاش گرامی بداریم، مثل هر فرد دیگری که در اثر اتفاقی به غیر از خودکشی، جانش را از دست داده است.