بن بست/1356
ساواکی و دختر جوان
اقتباسی موفق از داستان کوتاه چخوف که با وجود حجم اندکش، اثری درخشان و تأثیرگذار است، ازجمله آثاری است که سال۵۶ با فضای باز سیاسی ایجاد شده، امکان ساخته شدن یافت. فیلم لحن درستی دارد و با سردی و خونسردی کار را پیش میبرد. «بنبست» بیش از هرچیز اثری عاشقانه است؛ عاشقانهای که در انتها، تماشاگر را شگفتزده میکند. ماجرای دختر جوانی که در انتهای کوچهای بنبست زندگی میکند، در مقابل پنجره اتاقش با مردی مواجه میشود که سر کوچه ایستاده و خیره به اوست. مرد تقریبا هر روز و در هر شرایطی به سر کوچه میآید و به مرور دختر جوان عاشقش میشود. مرد به خانه دختر راه مییابد و ارتباط میانشان به مرور عمیقتر میشود. دختر در اندیشه ازدواج است ولی در انتها مرد، مأمور از کار درمیآید و برادر دختر را که مبارز سیاسی است، دستگیر میکند. فیلم بیشتر از هر چیز روی رابطه مرد و دختر جوان متمرکز میشود و ملودرامی عاشقانه است که در سکانس فینال، هم تماشاگر را شگفتزده میکند و هم حال و هوایی سیاسی مییابد. دختر جوان به تلخی درمییابد که آن همه ایستادن سر کوچه و خیره شدن به خانهشان نه از سر عشق که برای یافتن و دستگیر کردن برادرش بوده؛ برادری که در بیشتر فیلم غایب است(گفته میشود به سفر رفته است) و در نهایت هم به دام میافتد. حسن فیلم، سکوت شاید ناگزیرش در پرداختن به سیاست است؛ همین سکوت و تأکید بر وجوه ملودراماتیک اثر، در عمل به نفع بنبست عمل میکند. این فیلمی است که سازندهاش آن را با هوش و فراست سیاسی ساخته است. انتخاب پرویز بهادر در نقش مأمور امنیتی، سردی وهمآلودی به این کاراکتر داده که به نفع فیلم عمل میکند. بنبست در کار با کنایههای سیاسی هم موفق عمل میکند.