بم لرزید؛ ایران همدرد شد، جهان همآوا
کیمیا بر خاک
فرزاد سپهر
در ساعت 5 و 28دقیقه صبح، وقتی خواب به چشم اهالی بم، دور از هوای سرد 5دیماه 1382گرم بود، وقتی دستهای زن و مرد، پیر و جوان، کودک و نوجوان به لمس گرمای مادر و پدر دلخوش بود، زمین لرزید و گرما به دل خاک ماند تا سرد شود و صدا با سکوت آشتی کند. زلزله بم معدود خانههایی را سالم گذاشت تا اهالی جان به در برده، هنوز سر از سجاده بر نیاورده داغدار کوچک و بزرگ خود بمانند. زلزله در 12ثانیه با قدرت 6/6 ریشتر شهر بم را ویران کرد. رسانهها از تعداد باورنکردنی 50هزار هموطن ایرانی جانسپرده در حادثه بم خبر دادند.
خبرنگاران و عکاسان خبری با حسرت و اشک، خبرهای زلزله را مخابره کردند تا از گروههای نخست وارد شده به شهر بم باشند و بین اطلاعرسانی برای مردم و کمک به اهالی زلزلهزده، وقت کمبیاورند.
بیمارستانها ابتدا در شهرهای نزدیک و سپس دورتر تا تهران، نجاتیافتگان را به درمان و دستهای شفابخش پزشکان پناهدادند. سپس گروههای هلالاحمر و مردم متقاضی کمکرسانی به بم رفتند تا یکی آوار بردارد و یکی به کمک سگهای زندهیاب، نفسهای به شمارهافتاده را دوباره نجات دهد.
هجوم مردم از شهرهای دور و نزدیک کار امدادرسانی را سخت کرد اما نیروهای هلالاحمر و دولتی و کادر درمان سعی کردند با آرامش کمکرسانی را مدیریت کنند. در کنار تلخی از دست دادن زلزلهزدهها در بم، بزرگترین کاخ یا ارگ خشتی جهان با نام ارگ تاریخی بم تقریبا به شکل کامل در اثر زلزله خراب شد. گروه امدادرسان پیشتاز برای کمک به مردم، جمعی از دانشجویان جوان رشته معماری و سپس گروههای دانشجویی از دیگر رشتهها بودند.
دولت 3روز عزای عمومی اعلام کرد. ستاد بحران در وزارت کشور تشکیل شد و عالیترین مقامهای سیاسی به بم آمدند و پیامهای تسلیت گفتند. کمکهای نقدی و غیرنقدی از سراسر ایران به بم رسید و هواپیماهای کمکرسانی خارجی نیز با نیروهای کمکرسان و پزشک آمدند.
مهمترین عامل تخریب در اثر رخداد فاجعه زمینلرزه مقاومنبودن خانهها بود؛ بنابراین برای بازسازی خبر از مقاومسازی ساختمانها توسط نهادهای سازنده اعلام شد. هرچند رعایت این مهم همچنان برای ارزیابی واقعی محل سؤال است.
ورزشکاران در همه رشتهها مانند کشتی و فوتبال پیشاپیش مردم کمکها را جمع کردند تا یاد جهانپهلوان تختی در زلزله بوئینزهرا زنده شود. تا 11دیماه مبلغ قابلتوجه 13میلیارد تومان کمکهای نقدی و غیرنقدی توسط ورزشکاران به مردم بم رسید.
هنرمندان سینما خود را به شهر بم برای کمک و همدردی رساندند. از جمع ایشان، امیرشهاب رضویان، موضوع فیلم خود، «مینای شهر خاموش»، را به روزهای پس از زلزله سپرد و کیانوش عیاری با فیلم «بیدار شو آرزو»، زلزله بم را در سالهای بعد روایت کرد.
از جامعه هنرمندان موسیقی، ایرج بسطامی در بم بود و جان به جانآفرین سپرد تا آوازهایش پس از زلزله خاطره شود. کیمیای هنر، حالا میخواست به خاک غمزده بزند تا هنرمندان پس از همدردی با مردم زلزلهزده بم، چراغ امید زندگی را روشن کنند. صدای مردم ایران، استاد محمدرضا شجریان پس از سالها سکوت برای اجرا، کنسرت همنوا با بم را با همراهی فرزندش همایون شجریان و استاد حسین علیزاده و استاد کیهان کلهر برگزار کرد. دیگر هنرمندان نامی موسیقی همچون شهرام ناظری، محمد نوری، حسامالدین سراج و گروه کامکارها به نفع زلزلهزدگان کنسرت موسیقی اجرا کردند اما فکر و کار استاد شجریان برپایی باغ هنر بم بود؛ مجموعهای فرهنگی که با وجود سختیهای بسیار برای راهاندازی پس از 16سال، روشنایی امید را به مردم هنردوست و غمدیده بم هدیه کرد و بر غزل معروف حافظ شیراز با آغاز «ما خاک را بهنظر کیمیا کنیم» به کیمیای هنر پاسخی مانا گفت.