• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
دو شنبه 29 دی 1399
کد مطلب : 121967
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/M8gOO
+
-

الگوسازی یا الگو سوزی؟

استفاده بهینه از انرژی چقدر در فیلم و سریال‌های ایران نمود درستی داشته است؟

الگوسازی یا الگو سوزی؟

نگار حسینخانی_روزنامه نگار

استفاده بهینه از انرژی و مصرف درست آن، امری است که سال‌ها موردتوجه دولت‌ها قرار گرفته. امری که جامعه جهانی بارها در قالب و فرم‌های مختلفی سعی در فرهنگسازی آن میان مردم کرده و نیاز رفتار درست امروز را به سرنوشت آیندگان پیوند زده است. اما ما چقدر در این‌باره کوشش می‌کنیم؟ آیا الگوی درستی در این‌باره به ما پیشنهاد شده؟ نهادهای فرهنگساز در این‌ راه چه کرده‌اند؟ چرا الگوسازی درباره مقولاتی که سال‌هاست درباره آن شعار داده می‌شود، هنوز جایشان در قالب‌های فرهنگی مانند سینما و تلویزیون که پلتفرمی اثرگذار است، خالی است؟ آیا تزریق چنین الگوهایی به جامعه در فیلم‌های سینمایی آنقدر گل‌درشت و باور نکردنی هستند که ما را از درک درست مسئله عاجز کرده؟ یا پرداختن به چنین موضوعاتی اساسا کار دشواری است و ما در سینمای ایران چنین توانایی و قابلیت‌هایی نداریم؟ در کل برای ساخت آثاری که باعث ارتقای فرهنگ عمومی می‌شود، نیاز به رعایت چه اصولی است؟ ابوالحسن داوودی و علی غفاری، کارگردانان سینما و تلویزیون در پاسخ به این سؤالات به تحلیل شرایط موجود در جامعه و سینما پرداخته‌اند.

تصور غلط فرهنگسازی با زور

ابوالحسن داوودی_کارگردان
الگوسازی در مسائل سرنوشت‌ساز مثل مصرف انرژی، قبل از هر چیز به میزان مسئولیت اجتماعی یک جامعه بستگی دارد که اصل حیاتی‌اش اعتماد مردم و حاکمیت و سپس فرهنگسازی است. ضعف اساسی مناسبات مدنی و قواعد و مناسبات شکل گرفته بر آن زمینه، محور اصلی شکل گرفتن و تحکیم مسئولیت اجتماعی در جامعه است. فقر یا نبود این مناسبات مدنی باعث به‌وجود آمدن رابطه آمرانه و شعارگونه در این زمینه شده، صغیر شمردن مردم و نگاه بالا به پایین حاکمیت و مسئولان وابسته به آن، (و نه نهادهای واقعی مدنی که یا در ضعف مطلقند یا ناپیدا)، بیش از هرچیز مسئولیت اجتماعی را زایل می‌کند. در جامعه بدون مسئولیت اجتماعی، نه شعار جواب می‌دهد و نه کیفیت و کمیت اثر هنری کارساز است.
تکیه بر مصرف شعارساده‌ترین و پیش پاافتاده‌ترین راه رفع مسئولیت حاکمان جامعه است. به همان دلیل که فرهنگ شعار مهم‌ترین ترفند همیشگی مسئولان در مقابل مردم است و در قریب به اتفاق موارد دانش‌شان از این فراتر نمی‌رود. ضعف مفرط مسئولیت اجتماعی در جامعه، ناشی از عدم‌اعتماد و شکاف میان طبقه حاکمه و مردم است و تصور غلط فرهنگسازی با زور یا ارعاب و نیز نگاه سلطه‌گر، آمرانه و بالا به پایین، این شکاف و عدم‌اعتماد را هر روز گسترده‌تر می‌کند.
اهل هنر و فیلمسازان در اینگونه موارد، بیشتر کاتالیزور فرهنگی هستند و طبعا در زمینه‌هایی از این دست که به مسئولیت‌پذیری و فرهنگ اجتماعی جامعه مربوط می‌شود، نمی‌توانند برخلاف جهت آب شنا کنند. همچنان‌که اگر هنرمند یا حاکمیت، هرکدام بخواهند به تنهایی رابط و مجری این سیکل معیوب (ناشی از عدم‌مسئولیت اجتماعی) باشند، حرف و محصول کارشان کمترین تأثیری در جامعه نخواهد داشت.
از این‌رو فیلمساز شعبده باز نیست. در موضوعاتی از این دست جز با تکیه بر باور و اعتقاد واقعی مردم، با هیچ توان، بودجه و مهارت هنری نمی‌تواند اثری شایسته و تأثیرگذار بسازد. آثار بفرموده و سفارشی هم به‌دلیل همان نگاه معیوبی که در بالا گفته شد، همان کارهای تصنعی و گل درشتی می‌شوند که یا هیچ اثری ندارند و حتی ضد‌خود عمل می‌کنند. سینمای ایران در این زمینه بسیار بیشتر از مسئولین ذیربط همین امور، توانایی خلق آثار تأثیرگذار را دارد، اما به‌دلیل همان ضعف فرهنگ اعتماد عمومی و مسئولیت اجتماعی که گفته شد، قادر به معجزه نیست!
ضعف مسئولیت اجتماعی که به یکی از مهم‌ترین بیماری‌های فراگیر و گسترده جامعه تبدیل شده، برای درمان به عزمی بسیار جدی در تغییر نگاه کلان حاکمیت، به‌خصوص در مقابله با این معضلات زیست‌محیطی، نیاز دارد. با این میزان سلطه نگاه شخصی و غیراجتماعی در آحاد مردم، قبل از هرگونه تغییر اساسی در این روال عمومی، نمی‌توان انتظار داشت که یک یا چند اثر هنری درمانش کنند یا هنرمند با آنها بتواند جامعه مسئولی بسازد که حرف و پیامش بازخورد داشته باشد.

آنها مضمون سفارش شده را گل درشت می‌خواهند

علی غفاری_کارگردان

در این کشور دهه‌هاست آموزشی وجود ندارد. فیلمساز نخست باید خودش در مواردی که برای جامعه سرنوشت‌ساز است، صاحب‌ نظر و عقیده باشد، بعد اگر دغدغه‌اش بود، به‌صورت تأثیرگذار در فیلمش آن را مطرح کند. فکر می‌کنید چند درصد از سینماگران این کشور زباله‌شان را تفکیک می‌کنند؟ یا ترجیح می‌دهند که از حمل‌ونقل عمومی استفاده کنند؟ یا وقتی در خانه هستند اصول استفاده بهینه از وسایل گرمایشی یا سرمایشی را رعایت می‌کنند. به‌نظرتان برای چند درصد از مردم مهم است یا اصلا می‌دانند که اصول مصرف آب هنگام دوش گرفتن چگونه است؟ تا آنجا که من خبر دارم، در سطوحی از سینما عده‌ای حتی با تمسخر با این مقولات برخورد می‌کنند. حالا انتظار داریم که این افراد در کارهایشان دغدغه‌مندانه درباره‌ ثروت عمومی کشور حرف بزنند؟ این دسته از هنرمندان زمانی چنین مسائلی را در آثارشان مطرح می‌کنند که سفارش‌دهنده متولی وجود داشته باشد و در این موارد هم چون موظفی و شعاری کار می‌کنند، کمترین تأثیر را روی مخاطب می‌گذارند.
تأکید همچنان روی آموزش است. ما به‌عنوان سینماگر جدا از جامعه نیستیم. این امر باید به‌صورت سیستماتیک آموزش داده می‌شد که نشده. فیلمساز، گرافیست و روزنامه‌نگار کمترین آشنایی با این مقوله ندارند. البته این نباید بهانه‌ای باشد که دست روی دست بگذاریم. چون به‌صورت تخصصی در این زمینه کار کرده‌ام، به آن اشاره می‌کنم. اوایل دهه 90 بود که چند بازی کامپیوتری درباره اصلاح الگوی مصرف برای شرکت گاز و برق و آب ساختم. شاید به همین دلیل بتوانم نظر روشن‌تری در این‌باره داشته باشم. در خلال تولید آن کارها حساسیتم درباره مصرف انرژی بالا رفت و همیشه حواسم جمع شد که در فیلم‌هایم اگر پیامی مستقیم هم درباره اصلاح الگوی مصرف نیست، حداقل تلاشی باشد تا شخصیت‌ها اسراف‌کننده نباشند. برای من این شیوه‌ای غیرشعاری و زیرمتنی در ساخت فیلم است. درحالی‌که شاهد صحنه‌های فراوانی در سریال‌ها و فیلم‌ها بوده‌ام که شخصیت‌ها، شیر آب را باز می‌گذارند و ته سیگار داخل حوض آب، زمین و خیابان می‌اندازند و صدها مورد دیگر که شرح آن در این مقال نمی‌گنجد. توجه کنیم که انرژی و صرف آن مسئله مهمی است و رعایتش در اثر فیلمساز نباید چندان دشوار باشد. مثلا شخصیتی که زمان شستن دست و صورت حرف می‌زند، می‌تواند در خلال کارش شیر آب را ببندد و باز کند. هم به بازی‌اش کمک خواهد کرد و هم عملش در ناخودآگاه تماشاگر تأثیرگذار است. یا مثلا وقتی در اتومبیل نشسته، ترمز می‌کند تا با کسی صحبت کند، اتومبیل را خاموش کند. تکرار این رفتار حتما تأثیرگذار خواهد بود. هر چند اعمال این امور با دستورالعمل هم پیش نمی‌رود. به‌نظرم خانه‌ سینما باید شروع به آموزش اعضایش کند و توجه به این مسائل را در ذهن‌شان پررنگ کند. بعد از آن حتما تأثیرش را در فیلم‌ها خواهیم دید. متأسفانه یکی از دلایلی که طرح این مضامین در فیلم‌ها گل‌درشت و شعاری است، وسواس سفارش‌دهنده‌هاست. آنها مضمون سفارش شده را گل درشت می‌خواهند و فیلمساز برای خوش‌آمد سفارش‌دهنده هم که شده، مسائلی را طرح می‌کند که تأثیرشان روی مردم دیگر چندان مهم نیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید