من قفل کردهام... بدجور!
«دارم دوباره کلاغ میشوم»، سروده مهرداد فلاح، یکی از مجموعههایی است که جریان پیشرو شعر را نمایندگی میکند
مرتضی کاردر
کسی جرأت نمیکند
این دستگاه عجیبی که آینه برای خودش برداشته است/ از روی چهرهای که نمیدانم/ هی عکس برمیدارد/ این کلیشهها را کجا خرج میکنی... ها؟
ایستادهام که همین حرفها را بزنم/ بزنم زیر گوش کسی که نمیشناسم/ کسی که دگمههای پیراهنش را/ جای مردمکش بگذارد
دیشب خواب همان دندانی را دیدم که درنیامده افتاد/ افتادم توی همین دستی که داشت مرتبم میکرد/ من قفل کردهام... بدجور!
نوعی از شعر که درصدد ارائه زیباییشناسی تازهای است و میخواهد زیباییشناسی گذشته شعر را به هم بریزد و حتی میخواهد شعری ارائه کند که زیبا نباشد و مخاطب برای درک زیبایی به سراغ شعر نیاید...
نوعی از شعر که از واژهها و اشیای روزمره شکل میگیرد، بیآنکه کنار هم قرار گرفتنشان بخواهد کل واحدی را سازد و حرف بزرگتری را برساند...
نوعی از شعر که شکلی از پیش تعیینشده ندارد و خیلی وقتها محصول اتفاقهایی است که درون شعر میافتد و براساس تداعی آزاد کلمهها و ربط و نسبتی که درصورت معنا دارند و ندارند، خلق میشود...
نوعی از شعر که محصول بازی نشانهها و در هم ریختن و جابهجاییشان و بهدست دادن کارکردهای تازه از آنها است و نشانهها را از کارکرد گذشته و امروزشان دور و تهی میکند و گاه کاری میکند که حتی هیچ کارکردی نداشته باشند...
نوعی از شعر که آنقدر معناگریز است که بیمعنا بهنظر میرسد....
نوعی از شعر که بارها زاویهدید و راوی عوض میکند و صداهای گوناگونی از آن به گوش میرسد...
نوعی از شعر که مخاطبان حرفهایتری میطلبد که بتوانند در تعلیقهای آغاز و پایان و میانههای شعر جای خالی را پر کند و سرنخهای موجود در متن را بگیرند و شعر را در ذهن خودشان ادامه دهند...
اینها بخشی از ویژگیهای شعری است که از دهه 70 آغاز میشود و شاعران بسیاری را در پی خود میکشاند، چه آنها که آگاهانه درک و دریافت روشنی از حرکتهای خود دارند، چه آنها که ناآگاهانه حرکتهای دیگران را تقلید میکنند.
در این میان شمار اصیل انگشتشمار است و مهرداد فلاح شاعری است که حرکتهای او در شعر دهه هفتاد فارغ از جریانها و کارگاهها حرکتی روشمند است. دارم دوباره کلاغ میشوم کمال حرکتهای شعری او در دهه 70 است و یکی از مجموعههای نمونهای جریان شعر پیشرو آن سالها.
او در همان سالها که مطبوعات اقبال بیشتری به جریانها پیشرو شعر نشان میدهند، مقالهای مینویسد ذیل عنوان «جای دوربینها عوض شده است» و ریشههای جریانهای پیشرو شعر فارسی را از دهه 40 تا امروز بررسی میکند.
مسئله مهرداد فلاح مثل بسیاری از شاعران اصیل دیگر آنجاست که راه خود را پیوسته ادامه نمیدهد و به وقفه دچار میشود و بعدها کمتر به سراغ رسانهها میرود درحالیکه بسیاری از شاعران پیرو میکوشند سکه حرکتهای پیشرو را به نام خود ضرب کنند. اما هنوز هم مجموعههای او مثل «چهار دهان و یک نگاه» و «دارم دوباره کلاغ میشوم» در شعر پیشرویی که از سالهای میانی دهه 70 آغاز میشود، نمونهاند.