زیر آسمان شهر
عطار و شرق از خود رمیده
محمد بقایی ماکان|نویسنده و پژوهشگر ادبی:
دیروز روز بزرگداشت عطار نیشابوری بود
از میان آثار متعدد فریدالدین عطار، منظومه پرآوازه و ستایشانگیز منطقالطیر از منظرهای مختلف درخور توجه است. با تعمق در این اثر میتوان به این نتیجه رسید که او نخستین شاعر اندیشمندی است که 2نکته اساسی و مهم را در داستان شیخ صنعان به مردم شرق یادآور میشود، نخست اینکه هیچ انسانی حتی شیخ والا منزلتی که پنجاهبار حج بجا آورده بود عاری از لغزش نیست؛ زیرا آدمی به نص صریح «ظلوم و جهول» آفریده شده است. دیگر اینکه راه پیشرفت و تعالی انسان شرقی در اتکا به فرهنگ خودی است. او به روشنی هشدار میدهد که نباید فریب ظواهر غرب را خورد. عطار این عناصر فریبنده را در هیأت دختری ترسا و راهزن دین و دل از دیار غرب مجسم میسازد که شیخ را از یار دیار بیگانه میسازد.
شاعر در این تراژدی بسیار ژرفنگرانه درواقع هویت انسان شرقی را جستوجو میکند و با کنار هم نهادن 2نماد از 2فرهنگ متفاوت که یکی شرقی و دیگری غربی است، جذابیت فرهنگ خود را به خواننده مینمایاند و تلویحا به وی یادآور میشود که غرب چیزی جز نقش و نگار فریبنده نیست و پیروزی نهایی از آن فرهنگی است که بنیانی استوار دارد. حقیقت نیز این است که برج آسمان سای دانش غرب بر عرصه اندیشههای برآمده از شرق شکل گرفته است. سخن عطار از ذکر داستان شیخی که پیر عهد خویش و صاحب کرامات بسیار بود، چیزی جز این نیست. هدف او در نهایت با نگاهی تفسیری اثبات حقانیت فرهنگی است که ریشه در شرق دارد، ولی این شرق به خلاف آنچه میپندارند شرق جغرافیایی نیست، بلکه شرقی است که سرچشمه معنویت و نور یا به تعبیر غزالی «مشکات انوار» است و به گفته سهروردی جایی است که حکمت اشراق از آن سر بر آورده؛ چنانکه غرب نیز الزاما غرب جغرافیایی نیست، بلکه غربتی است غربی و دنیای عاری از معنویت که هوا جس و تمنیات مادی بر آن حکمفرماست. با تأملی در آثار برخی از نویسندگان بزرگ غرب مانند آندره ژید، هرمان هسه، توماس مان،گوته، کوربن، یونسکو، ماسینیون، ولتر، روسو، شیمل و بسیاری دیگر معلوم میشود که مقصودشان از شرق نه شرق جغرافیایی، بلکه شرقی است که اول بار عطار آن را در شیخ صنعان به تصویر کشید؛ یعنی رسیدن آدمی به عالیترین مرتبه سلوک که نور مطلق یا «شیدان شید» است و در ادب اسلامی «نورالانوار» خوانده میشود. چنین سلوکی با نردبان عشق میسر میشود که به هر صورتی باشد، آدمی را بدان جایگاه میرساند، ولی زمانی که بدانجا رسید دیگر نیازی بدان ندارد. عشق زمینی فقط وسیله و تجربهای است برای رسیدن به روشنایی شرق و رهیدن از ظلمت غرب. بیعشق نمیتوان این راه را پی سپرد، ولی پس از پی سپردن، عشقی عظیم و بیمانند جای عشق پیشین را میگیرد. منظومه 4600 بیتی منطقالطیر درواقع شرح و تفسیر بانگ کوتاه «اناالحق» است. انسان آرمانی عطار به جایی میرسد که میتواند دعوی خدایگونه بودن کند:
هم زعکس روی سیمرغ جهان
چهره سیمرغ دیدند آن زمان
چون نگه کردند این سیمرغ زود
بیشک این سیمرغ، آن سیمرغ بود
این طریقی است که عطار به انسان شرقی مینمایاند، ولی شوربختانه آن که امروز در جهان میتواند دعوی خدایگونگی کند، انسان شرقی نیست؛ زیرا از خویشتن خویش رمیده و بیآنکه خود بیافریند، کشکول فقر به دست گرفته و در همه زمینهها چشم به دست غرب دارد تا هر از گاهی انعامی حاصل کند. اندوهبارتر اینکه انسان شرقی اندیشههای برآمده از این خاک را با معیارهای غیر ارزیابی میکند تا به خیال خود منزلتی بدان ببخشد؛ بنابراین ضروری است که به اندیشمندان و فرهنگ خودی نگاهی دقیقتر بیندازیم؛ این کمترین تلاشی است که میتوان برای امثال عطار انجام داد، نه آنکه دیدگاه متعالی و به شدت معنوی او در شیخ صنعان، بر اساس معیارهای روانکاوی فروید تجزیه و تحلیل شود.