هنگامهای در عصرهای لالهزار
احمد مسجدجامعی_عضو شورای شهر و تهرانشناس
لالهزار با آنکه نخستین خیابان تهران نیست، اما میتوان آن را مایه نوآوریهای فراوانی در زندگی شهری دانست. نخستین پدیدههای تهران غربی در لالهزار خود را نشان داد؛ مثل سینما، تئاتر، هتل، روزنامه و انتشارات، عکاسخانه، تلگراف و... که خاطره آن تاکنون با ماست. در این سالها بهرغم مدیریتهای مختلف شهری، همه آنها پیوسته پرداختن به لالهزار را در دستور کار خود داشتهاند. این نگاه مایه گرفتن تصمیماتی شد که تهرانگردیها زمینهساز آن بود و در مواردی اجرایی شده است. ازجمله آنها میتوان به تملک خانهباغ اشرافی اتحادیه و تئاتر نصر اشاره کرد. در چند تهرانگردی با موضوعهای تئاترگردی، سینماگردی و محلهگردی سری به لالهزار امروز زدیم. تئاترگردی را به مناسبت هفته تئاتر و با همراهی استاد اسماعیلخلج نمایشنامهنویس صاحب سبک ایرانی و استاد خسرو خورشیدی که او را پایهگذار رشته تحصیلی طراحی صحنه در ایران میشناسند از بافت خیابان لالهزار آغاز کردیم و به بازدید از تئاترهای نصر، پارس و گراند هتل پرداختیم و این برنامه را با ملاقاتی از زندهیاد استاد داوود رشیدی در منزل ایشان به پایان رساندیم. آنچه هنوز در ذهن من بهروشنی تکرار میشود، جملهایاست که خسرو خورشیدی میگفت؛ اگر شما همراه من نبودید مینشستم و برای این همه بنای ارزشمند که ویران شده است گریه میکردم. در برنامه محلهگردی نیز با همراهی آقای دکتر حناچی و همکارانش که در آن سالها، مطالعات خود را روی لالهزار متمرکز کرده بود به بازدید و دیدن لالهزار رفتیم که یکی از دستاوردهای آن، مستندی است به نام «زمستان است»، که با کارگردانی مهرداد زهدیان به سرانجام رسید و برگزیده جایزه خانه سینما شد. هر چند پیش از آن، علی حاتمی با تحقیق و ذوق و سلیقه بسیار، لالهزار حوالی دهه 20 را در سریال به یادماندنی هزاردستان زنده کرد که هنوز هم بیشترین مشتریان شهرک سینمایی غزالی به دیدار این لالهزار میروند که با همکاری ولیالله خاکدان ساخته بود. خاکدان طراحی صحنه در تئاترهای لالهزار را سالهای سال در کارنامه خود داشت.
پیش از توسعه شهری در دوره ناصرالدین شاه، باغ لالهزار خارج از حصار تهماسبی واقع بود و فتحعلیشاه مقارن ساخت و گسترش کاخ نگارستان، نگاهی نیز به باغ لالهزار داشت و عمارتی هم در آنجا ساخت؛ گرچه امروزه اثری از آن باقی نمانده است. گویا اقدام او انگیزهای برای درباریها شد تا آنان نیز به فراخور زمان، خانهویلاهایی در آن منطقه بسازند.
ناصرالدینشاه پس از سفر به اروپا و دیدن خیابانهای شهرهای اروپایی، تصمیم گرفت در تهران هم خیابانهایی مشابه بسازد. بنابراین، اول خیابان شمالی میدان توپخانه یعنی لالهزار بدینمنظور انتخاب شد.
این خیابان جزو نخستین خیابانهای تهران بود که نخست با چراغ نفتی، سپس گازی و سرانجام در دوره سیدضیاء با چراغهای برقی روشن شد. عینالسلطنه درباره چراغ گاز در سال1312 قمری نوشته است: «فقط خیابان لالهزار و ناصریه و الماسیه و میدان توپخانه و نصف خیابان چراغ گاز دارند. ده ذرع به ده ذرع یک چراغ گذاشته شده است». او درباره جایگزینی چراغهای نفتی با چراغهای گاز چنین توضیح داده است: «در سال 1306قمری، این چراغهای نفتی، به چراغهای گاز تبدیل شد، ولی بعد از یکیدو سال، لوله گاز گرفت و مجددا همان چراغهای نفتی کمروشنایی سابق به راه افتاد». یکی از نخستین کارهای سیدضیاء طباطبایی برقی کردن چراغهای خیابان لالهزار بود.
در دوره مشروطیت، مکان نشر و توزیع روزنامه بهدست مردم میافتد و اغلب روزنامه نگاران در این خیابان استقرار مییابند. عکاسخانههای نخستین نیز در این خیابان جای باز میکنند. روایت عینالسلطنه در دوران استبداد صغیر، نقش عکاسها را در برانگیختن مردم بهخوبی روشن میکند؛ «در عکاسخانههای خیابان ناصریه و لالهزار از عکسهای ستارخان و باقرخان و صمصامالسلطنه و جنگ تبریز خیلی میفروختند.»
جالب اینکه وقتی او فهرستی از محلات موافق و مخالف مشروطه در دوره استبداد صغیر بهدست میدهد، لالهزار را از آن مشروطهخواهان قلمداد میکند.
روند تبدیل باغ به خیابان مدرن، رفتهرفته پای ابزارهای مدرنیته نظیر سینما و کافه را نیز به این خیابان کشاند تا جایی که از منظر ساخت شهری مدرن، لالهزار به شانزالیزه طهران معروف شد.
لالهزار تهران با معروفترین خیابانهای جهان در آن دوره برابری میکرد. کسانی مثل کازاما آن را به خیابان گینزای توکیو، فرد ریچاردز به بانداستریت لندن و عینالسلطنه به شانزالیزه پاریس تعبیر کردهاند.
تأسیس سینهماتوگراف لالهزار را در مرکز توجه جوانها و «فکلی»های دوره جدید قرار داد. عینالسلطنه در سال 1327قمری مینویسد: «عصرها در خیابان لالهزار، هنگامه است. زنها میان درشکه متصل از پایین خیابان بالا و از بالا پایین میآیند. بالاخانههای مطبعه فاروس که روسیخان سینهماتوگراف دایر کرده از عصر باز، بستنی و میوه میدهند. تا دو ساعت از شب رفته».
کلود انه که در سال 1327قمری وارد تهران شد، در اینباره نوشته است: «عصرها باید به خیابان لالهزار رفت که در حقیقت برای تهران به منزله خیابان صلح است برای پاریس. مغازههای مد روز همه در این خیابان قرار دارند. خیاط شیکدوز، شریمن مکانیسین همهکارهای که با ابزاری واحد هم ماشینها را تعمیر میکند و هم ساعتها را، عکاسی که عکس به دارآویختگان روز قبل را فوراً به نمایش میگذارد، و همینطور خانه فرانسه و تجارتخانه هلند و اداره پست همه در همین خیابان میتوان یافت. تنها تراموای شهر نیز از این خیابان عبور میکند. یک دسته رفتگر خیابان لالهزار را جارو میکشند و دسته دیگر آبپاشی میکنند».
بحث لالهزار چند لایه است و هر دورهای مختصات و ویژگیهای خود را داشته است. هر چند لالهزار نخستین کمتر مورد بحث و بررسی بوده ولی میتوان گفت در لایههای تاریخی لالهزار بحثهای مربوط به سنت و مدرن قابل پیگیری است و در همه اینها، لالهزار از هر جهت سهمی دارد؛ ازجمله نهتنها در تاریخ نمایش و سینما حتی دوبله، صحنهپردازی، گریم، بلکه در معماری، شهرسازی و صنوف گوناگون از قبیل خیاطخانه، داروخانه، مطب، آزمایشگاه، شیرینیپزی، خشکشویی، کارناوال، شعبده، عکاسخانه، عینکفروشی، کلاهفروشی، ساعتسازی، دوربینفروشی، دفاتر مطبوعاتی و کتابفروشی.
اما اگر بخواهیم کلامی کوتاه درباره لالهزار بگوییم میتوان گفت لالهزار مایه سودآوریهای فراوانی در زندگی شهری ایرانیان شد.