آدمربایی به سبک هالیوود
درباره گروگانگیریهایی که با الهام از فیلمهای سینمایی انجام شدند
سمیرا مصطفی نژاد_روزنامه نگار
بحث بر سر تأثیرگذاری مثبت یا منفی فیلمها و داستانها بر مخاطبانشان، بحثی به قدمت خلق آثار سینمایی و داستانی است. حتی در دوران فیلمهای صامت هم ناظران اخلاقی، مدیوم سینما را بهخاطر ترویج رفتارهای ضداجتماعی و تشویق افراد به تقلید از فساد اخلاقی و خشونتهای نمایش دادهشده در فیلمها به باد نقد گرفته و توبیخ میکردند. برای مثال فیلم «لندن پس از نیمهشب» اثر لان چینی عامل اصلی قتل زنی جوان در سال 1928در هایدپارک معرفی شد. همچنین گفته میشود نسخه اصلی فیلم «صورت زخمی» نرخ جرم و جنایت را در سال 1932افزایش داده است. بسیاری از قلدرها و اراذل در انگلستان فیلم «پرتقال کوکی» استنلی کوبریک را عامل اصلی رفتارهای تبهکارانه خود معرفی کردهاند تا حدی که کوبریک مجبور به توقف اکران فیلمش در بریتانیا شد. همچنین مارک چپمن قاتل جان لنون، خواننده و آهنگساز آمریکایی در دادگاه اعلام کرد که پس از خواندن کتاب «ناطور دشت» اثر جی. دی سلینجر ایده قتل لنون به او الهام شده است و این قتل را فصل بیست و هفتم از کتاب 26فصلی ناطور دشت توصیف کرد.
نمونه فیلمهایی که قاتلان و تبهکاران، آنها را بهعنوان منبع الهامبخشی خود معرفی کردهاند، بیشمار است. نکته قابلتوجه اینجاست که در جرائمی مانند قتل یا کشتارهای دستهجمعی، مثل فاجعهای که پس از اکران فیلم «شوالیه تاریکی» در آرورای کلرادو رخ داد و جوانی 24ساله با الهام از فیلم، تماشاگران را به رگبار بست و جان 12نفر را گرفت، احتمال شباهت اتفاقی جرم با داستان فیلم و بیاساسبودن اعتراف قاتل یا مجرم در تأثیرگرفتن از یک فیلم بالاتر است. اگرچه درمورد کشتار آرورا، مهاجم زمان دستگیری به پلیس گفت «من جوکر هستم». اما در کل ادعای متهم- مبنی بر الهامگرفتن از شخصیت یک فیلم برای اجرای نقشهاش آن را باورپذیرتر مینماید. شاید به همین دلیل است که تعداد رویدادهای آدمربایی الهامگرفتهشده از فیلمهای سینمایی، بسیار کمتر از تعداد دیگر جرائمی است که مجرم تقصیر آن را گردن فیلمی سینمایی انداخته است؛ چون آدمربایی به نسبت قتل یا خرابکاری یا دیگر انواع جرائم لحظهای، به زمان و هوش و منابع بیشتری نیاز دارد. همچنین یک قاتل میتواند انگشت اتهام خود را بهراحتی به سوی یکی از صدها هزار فیلم یا شخصیتهای منفی این فیلمها که در آن داستان قتلی به تصویر کشیده شده است، نشانه بگیرد.
یکی از قدیمیترین فیلمهایی که داستان آن درباره آدمربایی بوده و الهامبخش یک آدمربایی حقیقی شده است، «کالکتور» یا «مجموعهدار» نام دارد و محصول سال 1965به کارگردانی ویلیام وایلر است. داستان فیلم درباره جوانی به نام فردی است که با اختلالات روانی دست به گریبان است. او دختر مورد علاقهاش را دزدیده و در زیرزمین خانهاش محبوس میکند و در نهایت باعث مرگ او میشود. این ایده، موردپسند قاتلان سریالی لئونارد لیک و چالز نگ قرار گرفت. این دو با شبیهسازی شخصیت فِرِدی سیاهچالهای ایجاد کردند و با دزدیدن قربانیان زن، آنها را در این زندان محبوس میکردند و یک به یک جلوی دوربین، آنها را به قتل میرساندند. همچنین گفته میشود این فیلم الهامبخش قاتل و آدمربایی دیگر به نام کریستوفر وایلدر بوده است؛ مردی استرالیایی که در سال 1984، 8 زن را ربوده و به قتل رساند. در سال 1988هم مردی آمریکایی به نام رابرت بردلا با الهام از شخصیت فیلم کالکتور دست به ربودن مردان همجنسگرا و محبوسکردن آنها بهمدت 6تا 8هفته در یک انبار کرد. او در نهایت به جرم قتل 6نفر از زندانیانش به حبس ابد بدون بخشش محکوم شد.
فیلم «بازی بچهگانه3 » از دیگر فیلمهایی است که نه بهخاطر محتوای ترسناک و پوچش بلکه بهخاطر جنایتهایی که به آن نسبت داده شده است، از ذهن انگلیسیها پاک نمیشود. در سال 1993، 2کودک 10ساله، خردسالی به نام جیمز بلگر را ربوده و پس از مدتی به قتل رساندند و در ابتدا گفته شد این کودکان با الهام از فیلم بازی بچهگانه دست به این جنایت هولناک زدهاند اما پلیس بعدها ارتباط میان این دو موضوع را انکار کرد. ولی یک سال پیش از آن، پرونده ربایش و قتل فجیع نوجوانی به نام سوزانه کپر بهدست 6نفر با این فیلم ارتباطی مستقیم پیدا کرد زیرا آدمرباها در مدت زمان زندانیکردن و اذیت و آزار قربانی، از دیالوگها و آهنگهای این فیلم برای آزاردادن و ترساندن او استفاده میکردند.
فیلم «اره» از دیگر فیلمهای خشونتباری است که عواقب آزاردهندهای هم بهدنبال داشته است. یکی از موارد ارتکاب جرم مرتبط با این فیلم، داستان مادری از اهالی ساوتلیک در آمریکاست که پس از شنیدن مکالمه پسرش و دوست او، مجبور شد هردو را تحویل پلیس دهد. زن صدای گفتوگوی پسر و دوستش را درحالی شنید که آنها مشغول برنامهریزی و طراحی نقشه برای آدمربایی، شکنجه و قتل چندین نفر، ازجمله دو دختربچه بودند. مکالمه دو پسر تا جایی پیش رفت که از جزئیات ساخت اتاق شکنجهای مشابه فضای فیلم اره هم سخن گفتند. پس از دستگیری، دو پسر اعتراف کردند برای اجرای نقشه آدمربایی خود، دوربین ویدئویی هم تهیه کرده بودند تا مشابه فیلم اره، از تمامی جزئیات کار خود تصویربرداری کنند.
شبیهسازی جنایت تنها مختص فیلمهای هالیوودی نیست. بالیوود هم تجربیاتی مشابه داشته است. نمونه تقلید از فیلم در ارتکاب جرم در سینمای هندوستان به فیلمی به نام «ترس»، محصول سال 1993با بازی شاهرخخان تعلق دارد. این فیلم مانند فیلم کالکتور، داستان جوانی با عشقی وسواسگونه را نمایش میدهد که دختر مورد علاقهاش را دائما تعقیب میکند، با نامزد دختر رابطهای دوستانه برقرار میکند و در نهایت دختر را میدزدد. فیلم ترس به یکی از پرفروشترین فیلمهای زمان خود تبدیل شد و از آنجا که اکران فیلمهای پرفروش در هندوستان برای سالها ادامه پیدا میکند، تأثیرگذاری فیلم بر نرخ ارتکاب جرم هم 22سال پس از اکران فیلم خود را نشان داد. در سال 2016مردی جوان در دهلی دختری 24ساله را به شیوهای مشابه این فیلم تعقیب کرده و در نهایت او را میرباید. این مرد که نیت خود از ارتکاب این جرم را ازدواج با دختر مورد علاقهاش اعلام کرده بود، بعدها در اعترافاتش به پلیس گفت که شخصیت شاهرخخان در فیلم ترس، الهامبخش او برای اجرای نقشهاش بوده است.