• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 17 دی 1399
کد مطلب : 121114
+
-

53سال از درگذشت جهان‌پهلوان گذشت

یادداشت/ غلامرضا تختی در میدان انقلاب

سیدکریم محمدی-  فعال فرهنگی و اجتماعی

پیرمرد خودش را به زحمت از ضلع غربی میدان مجسمه رسانده بود به وانتی که آرام‌آرام میدان را دور می‌زد. به زحمت راه می‌رفت، اما انگار همه توانش را گذاشته بود پشت بازوهایش تا بتواند دستش را تا تاج وانت بالا ببرد و سکه‌ها را پرت کند داخل یکی از بشکه‌ها. هرکسی با هرچه در جیب داشت همین کار را می‌کرد. بشکه‌ها پر شده بود. آقا غلامرضا آن روز میدان را حسابی شلوغ کرده بود. بشکه‌ها را بار چند کامیون و وانت کرده و خودش هم پریده بود پشت یکی‌شان و راه افتاده بود سمت مرکز. از خانی‌آباد شروع کرده بود و تا برسد به میدان مجسمه، کلی جمعیت پشت سرش راه افتاده بودند. از پایین شهر آغاز کرده بود؛ جایی که او برایشان اسطوره بود. بچه خانی‌آباد بود و با مدال‌های رنگین و‌منش پهلوانی‌اش توانسته بود عزت و غرور را به بچه‌های آن پایین بازگرداند. مسیر تا تجریش ادامه پیدا کرده بود و ماشین‌ها دیگر جا نداشت. شب قبل از آن روز که یازدهم شهریور 1341بود، زمین‌لرزه‌ای وحشتناک بویین‌زهرا را غرق در ماتم کرده بود؛ جان 12هزار نفر را گرفته بود و این، باری نبود که جهان‌پهلوان بگذارد مردمش به تنهایی به دوش بکشند. لابد حکومت هم خرسند بود از اینکه، تختی توانسته یک‌تنه بخش عمده‌ای از هزینه‌های بازسازی را از مردم جمع کند. فردای آن روز رسانه‌ها نوشتند که میزان کمک‌هایی که به‌خاطر جهان پهلوان جمع‌آوری شده از کمک های دولت وقت و کشورهای خارجی کمتر نبوده است.
محبوبیت مثال‌زدنی تختی تنها به‌خاطر قهرمانی‌های او نبود؛ مکارم و سجایای کم‌نظیر اخلاقی و‌ منش انسانی، همدلی و همراهی با مردم بود که از این قهرمان، پهلوانی نامدار ساخته بود. از همین رو بود که وقتی 5 سال بعد، رسانه‌ها خبر خودکشی او را اعلام کردند، کمتر کسی بود که این کار او را باور کند؛ چرا که دلیلی برای خودکشی پهلوانی چون او نمی شد یافت و به همین دلیل بود که مردم مرگ او را به ساواک نسبت می‌دادند. حالا پس از سال‌ها پرده از برخی ناملایمات زندگی او برداشته شده و تصور اینکه چنین شخصیتی نیز بتواند به‌خودویرانگری بپردازد، دور از ذهن نیست. با این حال، «مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر/ ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم». از یاد نمی‌بریم که او پای آسیب‌دیده حریف را لمس نکرد و در یکی از مسابقات هم عامدانه مغلوب شد و خود را تسلیم تغییر کرد که دلی نشکند تا با مردانگی و شجاعت خود، رقیب و تمامی جهان را به حیرت وادارد.
من، آن روز کودکی 8 ساله بودم در میدانی که بعدها انقلاب نام گرفت. خیره به او بودم؛ خیره به غلامرضا تختی که از پشت وانتِ حامل کمک‌های مردمی به اهالی زلزله‌زده بویین‌زهرا به مردم می‌گفت: «افتخار من نوکری شما مردم است».

این خبر را به اشتراک بگذارید