بازگشت تکنوکراتها
بازیگران اقتصاد ایران در سالهای سازندگی این چهرهها بودند
علیرضا احمدی
رکود بزرگ اقتصادی که در اواخر دهه20 میلادی اقتصاد ایالاتمتحده آمریکا و در سطحی گستردهتر اقتصاد جهان را درگیر کرد و تقریبا یکدهه ادامه داشت، آنقدر بزرگ و همهگیر بود که اقتصاددانان و سیاستمداران از گشودن گرههای آن عاجز ماندند و بستری مناسب برای شکلگیری نهضتی بهنام «تکنوکراسی» یا «فنسالاری» در سال1932 فراهم شد که از دانشگاه کلمبیا کلید خورد. این نهضت که واکنشی به «رکود بزرگ» بود، مهندسان و فنسالاران را به چشم فرصتی میدید که شاید قادر باشند این بحران بزرگ را مهار کنند؛ ایدهای که بیش از یکدهه قبل ویلیام هنری اسمیث، نویسنده آمریکایی مطرح و پیشنهاد «حکومت تکنوکراتها» را تئوریزه کرده بود.
تکنوکراسی پس از اینکه در آمریکا مورد نقد متفکران اجتماعی قرار گرفت و البته هوادارانی یافت و کتابهایی دربارهاش نوشته شد، پس از فرونشستن خاکستر جنگجهانی دوم و در دهه1960 میلادی، به اروپا رسید و بهویژه در فرانسه رواج یافت، چراکه آن را در ادامه نظریات سن سیمون، فیلسوف نجیبزادهای از نسل شارلمانی میدانستند که از پایهگذاران نهضت سوسیالیتی بود و «جامعهای را پیشبینی کرد که در آن حکومت به دست دانشمندان و مهندسان خواهد بود».
پس از آن، این ایده تقویت شد که «در هر ساخت سیاسی و اجتماعیای، تکنوکراتها از حاملان توسعه یا صنعتیشدن محسوب میشوند» و میتوانند با بهکارگیری دانشتخصصی بهویژه در حوزه اقتصاد، راهگشای بسیاری از مشکلات گریبانگیر یک جامعه باشند؛ موضوعی که در ایران معاصر نیز بحثهای داغی را دامن زده و منتقدان و هواداران سرسختی داشته است که گاه از سوی متفکرانی مانند علی شریعتی و جلال آلاحمد با ادبیات تندی نواخته شده و زمانی هم مورد تفقد روشنفکران و سیاستمداران قرار گرفته است، اما هرچه بود ظن ریشهدار به تفکر تکنوکراسی هیچگاه از ذهن ایرانیان پاک نشد و تکنوکراتها همواره در صف نخست تصمیمسازانی بودهاند که با تردید به کارنامه عملکرد آنان نگریسته شده است.
به هر روی نمیتوان از تلاشهای فنسالاران در ایران معاصر چشمپوشی کرد، چراکه بخش مهمی از تغییرات بنیادین بهویژه در حوزههای اقتصادی و سیاسی محصول فعالیتهای آنان است. با چشمپوشی از تعاریف تئوریک تکنوکراسی و تکنوکراتها، شاید بتوان راهاندازی مدرسه دارالفنون از سوی امیرکبیر در عصر ناصری را بهعنوان پیشینهای برای پایهگذاری تفکر تکنوکراتیک در ایران معاصر قلمداد کرد؛ اقدامی که با «اعزام دانشجویان به اروپا» دوگام مؤثری بود که ابتدا برای نوسازی ارتش و سپس صنعت کشور برداشته شد و در گذشته عباسمیرزا اقداماتی در این مسیر انجام داده بود.
صنیع الدوله با طرحهای صنعتیای که اجرا کرد و بودجهای که برای ایران نوشت و علیاکبر داور با تدوین قانون مدنی ایران و سپس مدیریت اقتصادی کشور، از شهرهترین تکنوکراتهای عصر قاجار و پهلوی اول هستند؛ دورهای که بهویژه پس از قدرت گرفتن رضاخان تکنوکراتها بستر مناسبتری برای فعالیت داشتند، اما محدودیتهای نخستین دولت مطلقه مدرن اجازه عرضاندام به آنان نمیداد و بیم از «خشم ملوکانه» فضای عملی برای تکنوکراتها باقی نمیگذاشت.
تقریبا همه اتفاقنظر دارند که دهه40 شمسی را میتوان دوره تسلط تکنوکراتها بر ارکان مختلف کشور دانست، اگرچه پیش از آن تکنوکراتهایی مانند علی امینی دولت هم تشکیل داده بودند یا ابوالحسن ابتهاج، سازمان برنامه و بودجه را متحول کرده بود، اما در «عصر طلایی» اقتصاد ایران، تکنوکراسی حرف اول را میزد و نسلی از تکنوکراتها توانستند اقتصاد و بهویژه صنعت کشور را متحول کنند.
علینقی عالیخانی که «تکنوکرات طلایی دهه40» لقب گرفته است، توانست هماهنگترین تیم از فنسالاران غالبا تحصیلکرده در غرب را با هدف تغییر چهره صنایع کشور دورهم جمع کند؛ افرادی مانند محمد یگانه، رکنالدینسادات تهرانی، ضیایی و رضا نیازمند در کنار چهرههای بانکی و برنامهریز ازجمله سمیعی، خداد فرمانفرماییان، مقدم، صفیاصفیا، غلامرضا کیانپور و مهران، کارنامهای در اقتصاد کشور برجا گذاشتند که اشکال گرفتن از آن کار سادهای نیست. در واقع آنان نخستین گروه از تحصیلکردگان ایرانی بودند که لقب «تکنوکرات» گرفتند.
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس، درباره این نسل از تکنوکراتها معتقد است که «اگرچه دوره چیرگی آنان و بهطورکلی تکنوکراسی در این دوره (1341 تا 1346شمسی) کوتاه بود، اما تأثیر شگرفی در ساختار اقتصادی کشور گذاشت. دراین دوره با دستشستن موقتی شاه از برخی اقدامات اقتدارگرایانه اقتصادیاش، تکنوکراتها بر اغلب تصمیمات و سیاستگذاری اقتصادی حاکمیت یافتند»، اما این تأثیرگذاری ماندگار نبود و ایدههای بلندپروازانه شاه که غالبا در تضاد با آموختههای این نسل از تکنوکراتها بود، سبب شد که از «تصمیمگیری نهایی درباره سرنوشت اقتصادی کشور» کنار گذاشته شوند.
پیروزی انقلاب اسلامی، فصل جدیدی در فعالیت تکنوکراتها گشود؛ دولت موقت مجالی برای فنسالارانی بود که میخواستند با رژیم جدید همکاری کنند، جمشید بهنام درکتاب «ایرانیان و اندیشه تجدد» به این مقطع پرداخته و معتقد است که «بخشی از تکنوکراتها پس از رویدادهای سال1357 راهی غرب شدند و برخی نیز با دولت اسلامی بهکار خود ادامه دادند». برخی از این عده که نسخههای غربی برای کشور و بهویژه اقتصاد داشتند، دولت مهندس بازرگان را که خود یک تکنوکرات قلمداد میشد، بهترین فرصت برای فعالیت میدانستند که با چربش رویکردهای انقلابی بر آرمانهای ایدهآلیستی، تکنوکراتها هم به حاشیه رفتند و فضا برای فعالیت نسل جدیدی از فنسالاران مهیا شد که غالبا جوان، تحصیلکرده غرب و همدل با آرمانهای انقلاب اسلامی بودند و اعتقاد داشتند که میتوان بهجای مدلهای غربی، به «توسعه درونزا» دل بست.
گذر از فضای ایدئولوژیک دهه نخست انقلاب اسلامی و مقتضیات جنگ تحمیلی، فرصت تازهای برای ظهور نسل جدیدی از تکنوکراتها بود و روی کارآمدن دولت سازندگی در سال1368 دومین مقطع از حضور پررنگ تکنوکراتها در ساخت سیاسی- اقتصادی کشور پس از دهه40 شمسی است که زمینهساز تغییر بنیادین در رویکردهای مدیریتی کشور بهویژه در حوزه اقتصادی شد.
آیتاللههاشمیرفسنجانی در پنجمین دولت جمهوری اسلامی آرمانهای اقتصادی - اجرایی خود را برای بازسازی و توسعه زیرساختی کشور برمبنای استفاده از تکنوکراتها استوار کرده بود، چراکه او قصد داشت مدیریت اجرایی کشور را از چهرههای صرفا سیاسی به افراد فنی و متخصص منتقل کند.
تحقق دیدگاههای توسعهمحور آیتاللههاشمیرفسنجانی به فنسالارانی نیاز داشت که از پس کار برآیند و بررسی کارنامه آنان در دولتهای پنجم و ششم نشان میدهد در حوزههای عمرانی و زیرساختی موفق عمل کردهاند. این موفقیت تا جایی نمود داشت که جمعی از این تکنوکراتها با هدف «تداوم سازندگی و آبادانی ایران» در آذرماه1374 با انتشار بیانیهای با عنوان «خدمتگزاران سازندگی» بنیانهای حزب کارگزاران سازندگی را بنا نهادند تا با تأثیرگذاری بیشتری در ساختارهای قدرت جمهوری اسلامی نقشآفرینی کنند.
رکورددار ریاست بانک مرکزی
محسن نوربخش
محسن نوربخش یکی از برجستهترین تکنوکراتهای 8سال دولت سازندگی بود که از وی بهعنوان یکی از محوریترین چهرههای اقتصادی کشور، بهویژه در سهدهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نام برده میشود. او که در سال1327 و در خانوادهای با پیشینه نظامیگری و تجارت به دنیا آمده بود، در دانشگاه تهران کارشناسی اقتصاد خواند و در کالیفرنیا کارشناسیارشد و دکتری اقتصاد گرفت و با پیروزی انقلاب اسلامی، جزو جوانان دانشجویی بود که به کشور بازگشت و همراه با جریان انقلابی، در زمره منتقدان بنیصدر قرار گرفت.
نوربخش که با مقالاتش در نقد مشی اقتصادی بنیصدر شناخته میشد، از سوی محمدعلی رجایی (بهجای علیرضا نوبری که گزینه بنیصدر برای ریاست بانک مرکزی بود) در سال1359 بهعنوان دومین رئیسکل بانک مرکزی پس از انقلاب برگزیده شد که تا سال1365 هم در این سمت باقی ماند. او در دولت دوم هاشمیرفسنجانی هم دوباره به این سمت گماشته شد که تصدی وی در دولت نخست سیدمحمد خاتمی و تا هنگام درگذشت او (فروردین1382) هم ادامه داشت؛ نوربخش با حدود 15سال تصدی، رکورددار ریاست بر بانک مرکزی ایران محسوب میشود.
نوربخش که در دودهه پس از پیروزی انقلاب بارها بهعنوان گزینهای پرشانس برای کسب سمتهایی مانند نخستوزیری و ریاست جمهوری مطرح شده بود، در دولت نخست هاشمیرفسنجانی بر صندلی وزیر اموراقتصادی و دارایی نشست و یکی از اثرگذارترین تکنوکراتهای دولت سازندگی نام گرفت؛ او از اصلیترین طراحان سیاست تعدیل اقتصادی بود و همواره از سیاستهای آزادسازی اقتصادی حمایت میکرد. تلاشهای نوربخش برای تاسیس بانکهای خصوصی در ابتدای دهه80شمسی از اقدامات برجستهای است که در کارنامه اقتصادی او دیده میشود.
اولین وزیر تعاون
غلامرضا شافعی
غلامرضا شافعی که در سال1330 در مرند به دنیا آمد و مدرک مهندسی مکانیک خود را در سال1354 از دانشگاه صنعتیشریف گرفت، از تکنوکراتهایی است که در حوزه صنایع پس از انقلاب نقشآفرینی کرده و همواره بهعنوان یکی از مدیران کلیدی این عرصه مطرح بوده است.
پس از اینکه قانون «حفاظت و توسعه صنایع ایران» در تیرماه1358 به تصویب شورای انقلاب رسید و بهدنبال آن «سازمان صنایع ملی ایران» با هدف اجرای مناسب این قانون تشکیل شد، شافعی بهمدت 2سال مدیریت این سازمان را برعهده داشت.
او بعد از آنکه مدتی معاونت «فلزات غیرآهنی» وزارت معادن و فلزات را برعهده داشت، در سال1363 بهعنوان وزیرصنایع از مجلسشورای اسلامی رأی اعتماد گرفت و تا پایان دولت میرحسین موسوی در این سمت باقی ماند و در قامت تکنوکراتی مؤثر در عرصه صنعت کشور، نقش ویژهای در هماهنگی صنایع و نیروهای مسلح برای رفع نیاز جبهههای جنگ داشت. شافعی در دولت پنجم جمهوری اسلامی ابتدا در سمت معاون امور تولیدی و بهدعوت روغنی زنجانی به سازمان برنامه و بودجه رفت تا اینکه بحثهای مفصل بین مجلس و دولت درباره تعاونیهای کشور، به تأسیس وزارت تعاون انجامید و او در دهمین روز دیماه1370 و در روزی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهصورت رسمی اعلام شد، بدون اینکه هیچ مخالفی صحبت کند، با رأی بالا از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفت و بر صندلی ریاست این وزارتخانه تکیه زد و اساسنامههای آن را بهگونهای طراحی کرد که «تعاونیها کمککار وزارتخانههای دیگر باشند» و تداخلی در این حوزه بهوجود نیاید.
6سال تصدی شافعی بر وزارت تعاون با اقدامات مؤثری، ازجمله سازماندهی مؤثر این وزارتخانه در سطح کشوری و ستادی و همچنین در استانها و شهرستانها همراه بود و در دولت خاتمی به وزارت صنایع بازگشت.
شاگرد اول کابینه
حسین محلوجی
حسین محلوجی از دیگر تکنوکراتهای دوره موسوم به سازندگی است که اجرای بسیاری از پروژههای صنعتی مهم بهویژه در حوزه صنایع سنگین از قبیل ذوبآهن و فولادسازی را در کارنامه دارد تا جایی که هاشمیرفسنجانی در جلسه استیضاحش در آذرماه 1373 از او با تعابیری مانند «شاگرد اول کابینه» و «سنمار» (معمار ایرانی عصر ساسانیان) یاد کرد. محلوجی در کاشان (سال1326) زاده شد، در هنرستانی درس خواند که یکی از هنرآموزانش مصطفی شعاعیان (از چهرههای مبارز چپگرا) بود و در سال1350 از دانشگاه تهران با مدرک مهندسی مکانیک فارغالتحصیل شد و مدتی هم به سازمان مجاهدین خلق پیوست، اما از آنها جدا شد و تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد.
او پس از انقلاب در مشاغلی ازجمله استاندار لرستان، قائممقام وزیر معادن و فلزات و نماینده کاشان در مجلس شورای اسلامی فعالیت کرد و در دولت هاشمیرفسنجانی 8سال بر صندلی وزارت معادن و فلزات تکیه زد و با توجه به پیشینهای که در این وزارتخانه داشت و با تمرکز بر 5حوزه اصلی فولاد، آلومینیوم، مس، طلا و سنگهای تزئینی، توانست عملکرد قابلتوجهی در اجرای طرحهای عظیم زیرساختی در فولادسازی و ذوبآهن از خود برجا بگذارد تا جایی که استیضاحش در دولت دوم هاشمیرفسنجانی (آذرماه سال1373) با وجود اینکه حامیان سرسختی داشت و عزم خود را برای عزل محلوجی جزم کرده بودند، رأی نیاورد و تا پایان دولت ششم به کار خود ادامه داد و با وجود اینکه همه متفقالقول بودند که او باید در کابینه اول خاتمی هم حضور داشته باشد تا طرحهای نیمهتمام آغازشده به نتیجه برسد، جایش را به اسحاق جهانگیری از حزب کارگزاران سازندگی داد. محلوجی پس از خروج از دولت، بنیاد فرهنگ کاشان را راهاندازی کرد، 4سال رئیس کمیته ملی المپیک بود و درحدود 8سال هم ریاست باشگاه پرسپولیس را برعهده داشت.
تکنوکرات برنامهریز
مسعود روغنیزنجانی
مسعود روغنیزنجانی از چهرههای کلیدی اقتصاد ایران در دوره جنگ و پس از آن در دولت سازندگی بود که روایتهای بسیاری از میزان تأثیرگذاری وی بر روندهای اقتصادی این دوران روایت شده است. او که تحصیلکرده اقتصاد در ایالات متحده بود، بعد از انقلاب اسلامی بهعنوان پنجمین رئیس سازمان برنامه و بودجه (پس از افرادی مانند علیاکبر معینفر، عزتالله سحابی در کابینه مهندس بازرگان و موسی خیر و محمدتقی بانکی در کابینه محمدعلی رجایی) در کابینه محمدرضا مهدویکنی فعالیت خود را آغاز کرد و در دولتهای میرحسین موسوی و هاشمیرفسنجانی، از سال1360 تا 1374، در این سمت باقی ماند تا تنها مدیری باشد که سابقه ریاست حدود چهاردهساله در سازمان برنامه و بودجه از خود باقی میگذارد. نخستین سند توسعه پس از انقلاب اسلامی که با نام «برنامه اول توسعه پنجساله کشور» مطرح شد، در زمان ریاست روغنیزنجانی بر سازمان برنامه و بودجه نوشته شد؛ برنامهای که کار تدوین آن از اوایل دهه60شمسی و در دولت میرحسین موسوی آغاز شد، اما تصویب و اجرای آن تا سال1368 و دولت نخست هاشمیرفسنجانی بهطول انجامید و توانست نقشهراه تعدیل ساختاری اقتصاد کشور باشد. او از محوریترین مدیران اقتصادی در دولت هاشمیرفسنجانی بهحساب میآمد که حضورش در کابینه سازندگی بهعنوان نمادی برای تعیینکنندگی تکنوکراسی در دولت مثال زده میشد. روغنیزنجانی، هاشمیرفسنجانی را یک «نواندیش دینی» میدانست که «برخلاف برخی از همصنفانش با مدرنیته مقابله نمیکرد، بلکه از آن بهره میگرفت» و براساس قرابت فکریای که با آیتالله داشت، پس از دولت جنگ، در دوره سازندگی هم در دولت باقی ماند و به چهره کلیدی اقتصاد کشور، بهویژه در حوزه برنامه و بودجهریزی تبدیل شد.
مدیر نفتی
غلامرضا آقازاده
غلامرضا آقازاده از آن دست دانشجویانی بود که با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتند و در قامت مدیران اجرایی، به تکنوکراتهایی تبدیل شدند که تأثیرگذاری آنان بر اوضاع اقتصادی کشور، بهویژه در دولت سازندگی، غیرقابل انکار است. او که مدرک کارشناسی کامپیوتر خود را در سال1354 از دانشگاه تهران دریافت کرده و برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفته بود، پس از پیروزی انقلاب به حزب جمهوری اسلامی پیوست و بهعنوان مدیرداخلی روزنامه جمهوری اسلامی با مدیریت میرحسین موسوی، فعالیت خود را آغاز کرد. با حضور مهندسموسوی در وزارت خارجه، آقازاده بهعنوان معاون امور اقتصادی و سرمایهگذاری وزیر امور خارجه انتخاب شد و بعد از آن با آغاز دوره نخستوزیری موسوی، او معاونت اجرایی نخستوزیر را برعهده گرفت و از سال1364 هم وزیر نفت شد که این سمت تا پایان دولت سازندگی در سال1376 هم ادامه یافت و در دولت سیدمحمد خاتمی به سازمان انرژی اتمی رفت.
اقتصاددان دیپلمات
محمدحسین عادلی
محمدحسین عادلی را که در دولت نخست هاشمیرفسنجانی عهدهدار ریاست بانک مرکزی بود، یکی از اصلیترین طراحان سیاستهای تعدیل اقتصادی میدانند که نقش مؤثری در تصمیمات اقتصادی این دوره داشت. او زاده سال1331 در اهواز و ازجمله نیروهای سیاسی - اقتصادی جمهوری اسلامی است که بهدلیل فعالیتهایش در حوزه دیپلماسی اقتصادی، چهره شناختهشدهای بهحساب میآید.
عادلی که مدرک کارشناسیارشد خود را در رشته اقتصاد بینالملل از دانشگاه تهران گرفته بود، یک دکتری در رشته مدیریت کسبوکار از دانشگاه کالیفرنیا دارد و دکتری دیگر خود را در رشته اقتصاد گرفته است.
او پس از پیروزی انقلاب و در سن بیستوهفتسالگی بهسمت مدیرکل اقتصادی در وزارت خارجه منصوب شد و بعد از آن بهعنوان مشاور وزیر نفت، به نمایندگی از ایران در جلسات مختلف اوپک شرکت میکرد و در بسیاری از طرحهای ایران در حوزه انرژی نقش مؤثری داشته است. با پایان 8سال جنگ تحمیلی، عادلی از تکنوکراتهایی بود که اصلاحات اقتصادی ایران را با هدف عبور از شرایط بحرانی سالهای جنگ و نوسازی زیرساختهای کشور پیش میبردند. سر و سامان دادن به سیاستهای پولی کشور و برقراری تعادل در بازار ارزی ازجمله اقداماتی است که در کارنامه اقتصادی وی در مسیر بهبود اوضاع اقتصاد کلان کشور در مدت حدود 5سال ریاستش بر بانک مرکزی ایران دیده میشود.
عادلی که قبل از تشکیل دولت سازندگی در سمت سفیر ایران در ژاپن هم فعالیت کرده بود و نقش ویژهای در بهبود روابط جمهوری اسلامی با قدرتهای شرق آسیا داشت، در دولت دوم هاشمیرفسنجانی بهعنوان سفیر ایران به کانادا رفت و پس از آن در پست معاون وزیر امور خارجه در امور اقتصادی و رئیس شورای هماهنگی روابط اقتصادی خارجی به ایران بازگشت و پس از خروج از دولت در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد هم مؤسسه خصوصی «روند» را راهاندازی کرد تا در حوزه مطالعات اقتصادی و بینالمللی فعالیتهای خود را ادامه دهد.
فنسالار حوزه کارگری
حسین کمالی
حسین کمالی ازجمله فنسالاران 8سال دولت سازندگی محسوب میشود که سابقه فعالیت طولانیمدت در حوزه کارگری دارد و او را از بنیانگذاران «خانه کارگر» میدانند. کمالی که متولد1332در شهرستان دورود استان لرستان است، مدرک فوق لیسانس اقتصادسیاسی از دانشگاه تهران و دکتری اقتصاد سیاسی دارد. او پس از انقلاب در دورههای اول، دوم و سوم مجلس شورای اسلامی بهعنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد و در انتخابات دوره سوم مجلس بعد از هاشمی و کروبی، سومین نفر تهران ازنظر کسب اکثریت آرا بود.
کمالی در کابینه اول و دوم هاشمیرفسنجانی بهعنوان وزیر کار و اموراجتماعی حضور داشت که این سمت در کابینه نخست سیدمحمدخاتمی هم ادامه یافت. کمالی همچنین سابقه همکاری نزدیک با رئیس دولت سازندگی را داشت و تا پایان عمر آیتالله هاشمیرفسنجانی، مشاور رئیس مجمعتشخیصمصلحت نظام بود و تالیفاتی هم در حوزه کارگری و اقتصاد سیاسی روابط کار به رشته تحریر درآورده است.
از فرمانداری تا بودجهریزی
حمید میرزاده
حمید میرزاده، تکنوکرات سیرجانی دولت سازندگی (متولد1329)، بهعنوان یکی از نزدیکترین چهرهها به هاشمیرفسنجانی شناخته میشود که در سال پیروزی انقلاب اسلامی، در مقطع کارشناسیارشد رشته مهندسی پلیمر دانشگاه پلیتکنیک تهران فارغالتحصیل شد و در سال1358 به عضویت هیأت علمی دانشگاه کرمان درآمد و در سال1373 هم دکتری خود را در همین رشته از دانشگاه «نیو ساوت ولز» استرالیا دریافت کرد. میرزاده در دولت محمدعلی رجایی وارد فعالیتهای اجرایی شد و تا آغاز دولت پنجم در سِمتهایی ازجمله فرماندار سیرجان، استاندار کرمان و معاون امور اجرایی نخستوزیر میرحسین موسوی فعالیت کرد.
با آغاز عصر سازندگی، میرزاده همچنان بهعنوان معاون امور اجرایی رئیسجمهور در کابینه ماند، در دولت ششم مسئولیت سازمان برنامه و بودجه را برعهده گرفت و به یکی از کلیدیترین چهرههای عصر سازندگی تبدیل شد. در دوران حضور او در سازمان برنامه و بودجه، اقدامات مؤثری در حوزه برنامهریزیهای کلان اقتصادی انجام شد که تدوین برنامه «ایران1400»، سرشماری سال1375، تهیه برنامه «اقتصاد بدون نفت» و طرح «فقرزدایی» ازجمله آنهاست.
با پایان دولت دوم هاشمیرفسنجانی و خروج میرزاده از کابینه، او فعالیتهای علمی و پژوهشی خود را که در دوره پستهای اجرایی و اقتصادی در دولت هم آنها را رها نکرده بود (مانند تاسیس مرکز تحقیقات پلیمر ایران در سال1364 و راهاندازی شهرکهای تحقیقاتی پژوهش تهران در سال 1364 و «کاوش» کرج در سال1369)، گسترش داد که تاسیس مرکز رشد فناوری پلیمر در سال1381 ازجمله آنهاست.
وزیر کشاورزی در 4دولت
عیسی کلانتری
عیسی کلانتری را میتوان کلیدیترین تکنوکرات دولت سازندگی دانست که برای حدود 12سال، بیشترین تأثیر را بر سیاستگذاریهای حوزه کشاورزی کشور داشت.
او که زاده مرند (1331شمسی) است، در دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه دوره کارشناسی زراعت، اصلاح نباتات را گذراند و سپس کارشناسیارشد خود را در رشته فیزیولوژی زراعی در دانشگاه نبراسکا و دوره دکتری فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات زراعی را در سال1360 در دانشگاه ایالتی آیوا آمریکا اخذ کرد.
کلانتری در 4دولت سمت وزیرکشاورزی را برعهده داشت؛ در سال پایانی دولت میرحسین موسوی، در دولتهای پنجم و ششم هاشمیرفسنجانی و در 3سال اول دولت نخست سیدمحمد خاتمی و از سال1381 پس از ادغام 2وزارتخانه کشاورزی و جهادسازندگی، با تشکیل خانه کشاورز بهعنوان یک تشکل صنفی-سیاسی بخش کشاورزی، دبیرکل آن شد و در دولت یازدهم سمت «دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه» را برعهده گرفت و در دولت دوازدهم از سوی حسن روحانی بهعنوان رئیس سازمان حفاظت محیطزیست برگزیده شد.
از صنعت تا نفت
محمدهادی نژادحسینیان
محمدهادی نژادحسینیان ازجمله تکنوکراتهای تأثیرگذار در حوزه عمران و نفت است که در دولت سازندگی تأثیرگذاری فراوانی ابتدا در حوزه اقتصادی داشت. او که در سال 1325در تهران متولد شد، مدرک فوقلیسانس خود را درسال1349از دانشکده فنی دانشگاه تهران گرفت و در سال 1354برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته سازه، موفق به دریافت فوقلیسانس شد و تحصیلات خود را در مقطع دکتری ادامه داد که با پیروزی انقلاب اسلامی، تحصیل را نیمهکاره رها کرد و به کشور بازگشت. نژادحسینیان که قبل از انقلاب سابقه فعالیت سیاسی در تشکل دانشجویی انجمن اسلامی دانشگاه تهران و سپس انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی آمریکا و کانادا را درکانامه داشت و مدتی هم رئیس شورای رهبری انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بود، پس از انقلاب ابتدا بهعنوان مسئول بخش عمرانی بنیاد جانبازان وارد فعالیتهای اجرایی و سپس با سمت وزیر راه و ترابری وارد کابینه آیتالله مهدویکنی و پس از آن میرحسینموسوی شد و در دولت پنجم سکان وزارت صنایعسنگین را بهدست گرفت و 5سال در این سمت فعالیت کرد. معاونت مهندسی طرحهای وزارت نفت مقصد بعدی نژادحسینیان بود و پس از آن در سمتهایی مانند نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد (یکدوره)، نمایندگی ایران در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و معاون بینالملل وزارت نفت فعالیت کرد.
سازندگی و بازرگانی
عبدالحسین وهاجی
عبدالحسین وهاجی از تکنوکراتهای دولت هاشمیرفسنجانی است که پس از پایان جنگ تحمیلی وارد همکاری نزدیکتری با آیتالله میشود و در شورایعالی بازسازی که به دستور امامخمینی(ره) تشکیل شده بود، در زمینه تسهیل امورتجاری فعالیت میکند و پس از آن به گزینه اصلی رئیس دولت سازندگی برای تصدی وزارت بازرگانی تبدیل میشود و فعالیت خود را از مرداد1368 در این سمت آغاز میکند.
شرایط ویژه کشور پس از جنگ تحمیلی فعالیت در وزارت بازرگانی را برای وهاجی که فارغالتحصیل مدیریت بازرگانی از آمریکا بود و بعد از آن در دانشگاه شهید بهشتی ادامه تحصیل داد، دشوار میکرد؛ اصلاح سیاستها باید بهسرعت انجام و برخی مجوزهای صادراتی و وارداتی حذف میشد. همچنین سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی باید موردتوجه قرار میگرفت و امنیتغذایی کشور تأمین میشد و وزارت بازرگانی باید در زمینه افزایش ظرفیت ذخیرهسازی غلات، بهویژه گندم اقدامات اساسی صورت میداد. همه اینها از ماموریتهایی بود که از سوی هاشمیرفسنجانی به وهاجی محول شده بود. او در کابینه دوم سازندگی جای خود را به یحیی آلاسحاق داد و به گمرک رفت.