سلاح سردار
مجید مهرابی دلجو- دبیر گروه سیاسی
در میان سرداران بزرگ جنگ، شهید سردار سلیمانی را شاید بتوان تنها الگو دانست که نسل سوم انقلاب در زمان حیات این سردار، بی واسطه با روحیات، خلقیات و رشادتهای او عجین شده، از سلیمانی الگویی ساختهاند که بدیلی برای آن نیست، برای این نسل، هر آنچه از دیگر سرداران بزرگ دهه 60 همچون مهدی باکری، محمد ابراهیم همت، حسین خرازی، حاج احمد متوسلیان و ... رسیده، روایتهای متواتری بوده که در قالب خاطرات از دل متون تاریخنگاران جنگ و از دریچه دوربین مستندسازان دفاع مقدس به یادگار مانده است، اما سردار سلیمانی الگوی زنده این نسل بود؛ نسلی که در قیاس با نسلهای پیشین منتقدتر ، پرسشگرتر، خلاقتر و نوآورتر است و البته بیشتر از نسلهای پیشین در معرض آشنایی با قهرمانان ساخته و پرداخته سینمای هالیوود و سردار سلیمانی از نگاه این نسل یک تفاوت ویژه با سرداران جنگ تحمیلی داشت، برای آنها سلیمانی، قهرمانی است که فقط در جبههها خلاصه نمیشود، اگرچه که از میدانداریها و رویاروییهای او با هیولای داعش حظ میبرند اما سلیمانی را ژنرالی میدانند که او را با سیاست کاری نیست؛ سیاستمداری میدانند که او را با شهرت کاری نیست و فرمانده شهیری میدانند که او را با پست و منصب کاری نیست، فرماندهای که وقتی با سوالی درباره تمایلش به نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری روبهرو شد قصه زندگیاش را در یک جمله جمع کرد و اینگونه پاسخ داد: «من نامزد شهادتم، سالهاست در این جبههها بهدنبال قاتل خودم هستم، اما او را پیدا نمیکنم.» او فرماندهای بود که در مصادره هیچ جناحی در نمیآمد و در نیامد، ژنرالی بود که دیپلماسی را خوب میفهمید و در عین حال اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ بود، همان سرداری که در یکی از سخنرانیهای معروف خود گفته بود «اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود هیچ کس مصلح تر از امیرالمومنین و امام حسین(ع) نبود» نخستین فردی بود که بعد از تحریم سردار دیپلماسی شانه به شانه محمد جواد ظریف ایستاد (رُحَماءُ بَیْنَهُمْ). قاسم سلیمانی متعلق به هیچ گروهی نبود؛ برای او حریم امن مردم ایران اصل بود؛ او حلقه وصل بود، برای او امنیت حرف اول را میزد، چه وقتی که پوتین به پا میزد در ابوکمال در برابر هجوم داعش میایستاد، چه زمانی که پای کار میایستاد تا هجوم سیل در خوزستان را ببندد. او فرماندهای بود که سلاحش حکمرانی بر قلبها بود.