گشت وگذاری نیمروزی در تنها کمپ ترک اعتیاد زنان
چتری برای زنان معتاد
زینب کریمی| خبرنگار:
منطقه 22
«آنهایی که میخواستند بروند به باد فحش گرفته میشدند، میانداختنشان در آب سرد و گاهی با شیلنگ کتکشان میزدند. بعضی اوقات هم آنان را روی زمین مینشاندند و بقیه دورش میچرخیدند و او را هو میکردند.» اینها صحبتهای«معصومه» درباره حضور چندین بارهاش در کمپهای غیرمجاز است. او و بسیاری از زنان معتادی که برای بازگشت از اعتیاد تجربه اقامت در کمپهای غیرمجاز را داشتهاند بارها چنین خشونتهایی را از سرگذراندهاند.
تجربه تلخ آنان از اقامت در مراکز غیرمجاز ترک اعتیاد پای آنان را به تنها کمپ مجاز ترک اعتیاد زنان در تهران بازکرده است؛ جایی در بزرگراه تهرانـ کرج و درست همجوار با مترو چیتگر. کمتر از یکسال است این مرکز راهاندازی شده است. در هر دوره جمع 65 نفره زنان معتاد برای شروعی دیگر و با امید رهایی از اعتیاد مقطع ترک 30 روزهشان را میگذرانند.
در حاشیه بزرگراههای تودرتوی منطقه22 روبهروی بوستان شقایق، روی تپهای کوچک ساختمان کمپ واقع شده است. پشت در بزرگی که به حیاطی نقلی باز میشود زنان و دخترانی هستند که از بد روزگار در دامهای بزرگی افتاده و حالا برای رهایی از این دام خود را در این ساختمان حبس کردهاند. پا به کمپ میگذارم، از حیاط میگذرم و وارد ساختمان اصلی میشوم. در راهروها و اتاقهای ساختمان نشستهاند و من را که برایشان حکم تازه وارد دارم ورانداز میکنند.
چشم در چشم که میشویم با لبخند سلام میکنم و با لبخندی گرمتر پاسخ سلامم را میدهند. اینجا کسی آه و ناله نمیکند، صدای گریه و زاری هم به گوش نمیرسد. چهره مددجوها با همه آن چیزی که در تصورم بود متفاوت است. خبری از صورتهای تکیده و دندانهای ریخته و فکهای جلوآمده نیست. حتی اندامهای خمیده و کج و معوج هم نمیبینم. صورتهای آراسته و موهای شانه زده و رنگ کرده و لباسهای تمیز و شیک مددجوها تصویری متفاوت از آنان پیش رویم میگذارد. آینه به دست هستند بیشترشان.
آینههای کوچکشان را در جیب همراه دارند و از وارسی خود غافل نمیشوند. تصور اینکه هریک از زنان و دخترانی که اینجا حضور دارند تا چندی پیش اعتیاد داشتهاند و مخدر تا مغزاستخوانشان رسوخ کرده بود برایم دشوار است. اینجا بیشتر به خوابگاه دانشجویی میماند. با این تفاوت که دانشجویانش برای گذراندن کلاسهای درس لازم نیست تا ساختمان دانشگاه بروند و کافیست در سالن اجتماعات دورهم جمع شوند.
توبه کردم تزریق نکنم
30 سال است اعتیاد دارد؛ درست از روزی که 11 ساله بود. برای معصومه اعتیاد از تریاک شروع شد، از روزی که به پیشنهاد برادر معتادش برای تسکین درد دندان تریاک مصرف کرد. مصرف تریاک ادامه داشت و تأمین مواد هم به عهده برادرش بود. برادری که هم فروشنده بود و هم مصرفکننده؛ از سر غیرت به تنها خواهر معتادش سپرده بود که برای جنس سراغ کسی نرود و به هیچ کاسبی جز خودش رو نزند. ماجرای اعتیاد افسانه اما به مصرف تریاک ختم نشد.
میگوید: «3 برادر داشتم. دوتاشان معتاد بودند. پدرم هم الکلی بود و مادرم قرص اعصاب مصرف میکرد. وقتی در 14 سالگی پدرم را از دست دادم زندگیام تباه شد. مرگ ناگهانی او تا حدی برایم سخت بود که افسرده شدم. ترک تحصیل کردم و بعد هم هروئینی شدم و بعدتر تزریقی. از 30 سال مصرف مواد 8 سالش را تزریقی بودم. خانوادهام وقتی فهمیدند تزریق میکنم از خانه بیرونم کردند. دیگر کارتنخواب هم شده بودم. بعد از سختی روزهای کارتنخوابی توبه کردم که دیگر تزریق نکنم.
هنوز توبهام را نشکستهام اما مواد را نتوانستم کنار بگذارم. بارها ترک کردم اما بینتیجه بوده. چندین بار به کمپهای غیرمجاز زنانه رفتم و هر بار دوباره مواد زدم. روشهای نادرستی که برای ترک در کمپهای غیرمجاز پیش میگرفتند من را بیشتر به سمت مواد میکشید. رفتارهای خشونتآمیزی که در این کمپها با معتادان میشود واقعاً زجرآور است. برخی مددجویان را که در طول دوره عصبی شده بودند و پرخاش میکردند کتک میزدند یا داخل دستشویی محبوس میکردند و بقیه را وادار میکردند با سنگ روی در بکوبند تا عصبیتر شود. کاش هیچ معتادی پایش به چنین کمپهای بیسروسامانی نرسد. اینجا اما شکر خدا امنیت کامل برقرار است.»
میخواهم یک آدم عادی باشم
«نامزدم من را برای ترک به کمپ آورده است. خودش هم مصرفکننده بوده اما حالا پاک است. قرار است بعد از پاکی من با هم ازدواج کنیم.» اینها صحبتهای «پریسا» است. دختر 29 سالهای که به شیشه اعتیاد دارد و امیدوار به شروعی دوباره است. از 19 سالگی معتاد است و بیشتر از 10 بار اقدام به ترک کرده. با وجود اینکه در این 10 سال 2 سالونیم پاکی را تجربه کرده اما هنوز نتوانسته مواد را بهطور کامل کنار بگذارد. اواسط دوره درمانش است. روی یکی از مبلهای اتاق نشیمن نشسته و با ذوق و شوق تلویزیون تماشا میکند.
از او درباره زندگیاش میپرسم. میگوید: «2 ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. تا پیش از ازدواج مجدد مادرم با او زندگی میکردم. وقتی ازدواج کرد با او ناسازگار شدم. هر روز به هم ریختهتر میشدم. یک روز وقتی با مادر و ناپدریام دعوایم شد. ناپدریام مادرم را از خانه برد. دیگر مادرم را ندیدم. خودم را به بهزیستی معرفی کردم. آنجا همبند نشدم.
بعد از 6 ماه از آنجا بیرون زدم و بیخانمان و معتاد شدم. بعد از زندگی با این کاسب و آن کاسب با نامزدم آشنا شدم. او من را به این کمپ آورد. پیش از این چندین بار به کمپهای غیرمجاز رفتم اما بینتیجه بود. بچهها را کتک میزنند و هیچ برنامه حساب شدهای برای ترک بچهها ندارد. نه کلاسی، نه دورهای، نه روشی. در این کمپ اما همه چیز حساب شده است. آمدهام اینجا تا ترک کنم و بتوانم یک آدم عادی شوم.»
پذیرش مادران معتاد با فرزندانشان
مددجویان در این کمپ فقط دوره ترک را پشت سر نمیگذارند. اینجا برای سرگرم شدن و رهایی از وسوسهها، برنامههای آموزشی سرگرمکننده هم برپاست. زنان در این کمپ در کنار کلاسهای مربوط به دوره درمان، میتوانند در کلاسهای هنری و مهارتی هم شرکت کنند. کارگاه خیاطی و پتینه از جمله کلاسهای آموزشی است که برای سرگرمی و کسب مهارت مددجویان برگزار میشود. کتابخانه هم با بیش از400 جلد کتاب سرگرمی خوبی برای برخی دیگر از مددجویان است. این کلاسها تنها خدمات این کمپ نیست.
آن سوی اتاق نشیمن و خوابگاه، اتاق مادر و کودک است. جایی که فرزندان زیر6 سال مادران معتاد میتوانند بازی کنند. تنها دو مرکز مادر و کودک در تهران فعال است که یکی از این دو مرکز در این کمپ قرار دارد. تلویزیون، انواع اسباببازی و عروسک در این اتاق قرار داده شده تا بچهها با آن سرگرم شوند. جای خوابشان هم در اتاقی مجزا از دیگر مددجویان است، کنار مادرهایشان. دو کودک در این اتاق مشغول بازی هستند. مادران «ماندانا» و «سوگند» هنگام گشت شبانه مأموران شهرداری از خیابانهای تهران به این مرکز منتقل شدهاند و حالا دوره درمانشان را میگذرانند. سوگند دوان دوان از اتاق اسباببازی به خوابگاه میرود.
جایی که مادرش «مریم» استراحت میکند. خودش را پرت میکند در آغوش مادر رنجوری که این روزها دوره ترک را پشت سرمیگذارد. مریم میگوید: «خانه و زندگی ندارم. شوهرم بعد از بیماری فوت کرد. من ماندم و سوگند بدون سرپناه. با پای خودم به اینجا نیامدم اما شاید این بار بتوانم ترک کنم. خوبیاش این است که اینجا سوگند هم کنار خودم است. اینجا میتواند بازی کند و بدون دردسر غذا بخورد. خیالم از سلامتی و سرگرمیاش راحت است. هیچوقت نمیدانستم کمپی وجود دارد که مادرهای معتاد را با بچههای بیگناهشان راه میدهند.»
سهم محدود خدمات برای زنان آسیبدیده
تعداد زنان معتاد رو به افزایش است اما زیرساختهای کافی برای بهبود و درمان آنان وجود ندارد. «فاطــمهمحبـعلی» مدیر مرکز در اینباره میگوید: «از سال 1383 نخستین کمپ ترک اعتیاد زنان را در وردآورد راهاندازی کردم. بعد از تعطیلی وردآورد مرکز چیتگر راهاندازی شد. از آنجایی که این مرکز تنها مرکز مجاز ترک اعتیاد زنان است، تعداد متقاضیان پذیرش زیاد است و گاهی مجبوریم تا 75 نفر هم پذیرش کنیم.
هزینه اقامت 30 روزه در این کمپ 640 هزار تومان است. با توجه به محدودیت وجود مراکز ترک اعتیاد و رفتارهای نادرست در کمپهای غیرمجاز، برخی از مددجویان ما از شهرهای دیگر به این مرکز میآیند. دوره درمان مددجویان بسته به وضعیت فرد مددجو بین 30 تا 90 روز است.
مددجو هفته اول حضورش را در اتاق سمزدایی میگذراند. بعد از یک هفته فرد وارد جمع دیگر مددجویان میشود و در کلاسهای آموزشی شرکت میکند. کلاس کاهش خشونت علیه زنان، فرزندپروری، کارگاه قدم، کارگاه آموزشی مهارتهای زندگی، آشنایی با اعتیاد، کارگاه پیشگیری از لغزش و آموزش خانواده از جمله کلاسهای آموزشی است که مددجویان در دوره حضور در آن شرکت میکنند.»
بیشتر زنان معتاد متأهل هستند
محبعلی درباره تعداد و وضعیت زنان پذیرش شده در این کمپ میگوید: «از سال 1392 تاکنون 1363 زن معتاد در دو کمپ وردآورد و چیتگر پذیرش شدهاند که از این تعداد 252 نفر مجرد، 446 نفر متأهل، 316 نفر مطلقه، 27 نفر بیوه و مابقی زنانی هستند که همسرانشان آنان را رها کردهاند. از مجموع پذیرفتهشدگان، 308 نفر از مددجویان پذیرش شده امسال هستند که از این تعداد حدود 55درصد پاک هستند و مابقی لغزش داشتهاند.
در سالهای فعالیت این کمپ بیشتر مددجویان بین 24 تا 35 سال بودهاند. همچنین150 نفر از مددجویان سال گذشته به دلیل مصرف موادمحرک در این کمپ پذیرش شدهاند. بعد از آن، مرفینو مواد محرک با آمار 106 نفر بیشترین مصرف را در بین مددجویان داشته است. در سالهای فعالیت این کمپ این دو مواد بیشترین ماده مصرفی زنان معتاد بوده.»