
شهدای محراب

شهدای محراب
خمینی آذربایجان
گروهک فرقان، نخستین امامجمعه تبریز را ترور کرد
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی (1358-1293)
پنجشنبه، دهم آبان 1358، نخستین عید قربان پس از انقلاب بود. آیتالله قاضی طباطبایی، امامجمعه تبریز، صبح همین روز نماز عید قربان را در میدان نماز تبریز اقامه کرد. حوالی ساعت 7شب وقتی آیتالله از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان برمیگشت، سر سهراهی مقصودیه، لحظهای سرعت ماشینش کمی کند شد. یک جوان 26-25ساله از فرصت استفاده کرد و جلوی ماشین را گرفت تا با امامجمعه صحبت کند. آیتالله قاضی طباطبایی با روی خوش همیشگیاش از جوان استقبال کرد. در کسری از ثانیه، جوان اسلحهاش را از جیب بیرون کشید و 3تیر به آیتالله شلیک کرد. تیر اول و دوم به سر و کتف او اصابت کرد و تیر سوم هم خطا رفت. ضارب هم بهسرعت خودش را میان جمعیت و ماشینها گم کرد. آیتالله قاضی طباطبایی را به سرعت به بیمارستان رساندند اما تلاشها فایدهای نداشت و همان شب، آیتالله شهید شد. گروهک فرقان خیلی زود اعلام کرد ترور امامجمعه تبریز کار آنها بوده است. در چندماه اول بعد از انقلاب، فرقانیها که به تفاسیر مندرآوردی و بیپایه و اساسشان از قرآن معروف بودند، بسیاری از شخصیتهای مردمی و مغزهای متفکر انقلاب اسلامی را ترور کردند. شهید آیتالله قاضی طباطبایی، علاوه بر اعتبار علمی بالایش، محبوب قلوب مردم آذربایجان بود. در خانه او همیشه روی مردم باز بود و خودش شخصا درخواستهای مردم را میشنید و با مردم رودررو حرف میزد. رسیدگی به مشکلات مردم از مهمترین دغدغههایش بود، برای همین در ماههای بعد از انقلاب که اوضاع کشور هنوز نابسامان بود، او برای تأمین معیشت مردم بهدنبال بازگشایی کارخانههایی بود که در زمان انقلاب تعطیل شده بودند. با اینکه تعداد نمازجمعههایی که او اقامه کرده بود، زیاد نبود اما خطبههای نمازجمعه او، خطبههای وحدتآفرین بودند و در خطبههایش سعی میکرد به مردم آذربایجان در مورد فتنه حزب خلق مسلمان آگاهی و هوشیاری بدهد.
سفیر وحدت
منافقین، دومین امامجمعه تبریز را هم ترور کردند
شهید سیداسدالله مدنی (1360-1292)
پس از شهادت آیتالله قاضی طباطبایی، آیتالله سیداسدالله مدنی از سوی امام(ره)، امامجمعه تبریز شد. پس از پیروزی انقلاب، حزب خلق مسلمان به رهبری آیتالله سیدمحمدکاظم شریعتمداری، آشوبهای فراوانی در آذربایجان و بهخصوص تبریز ایجاد کرده بودند.
آنها تمایلات جداییطلبانهشان را ضمیمه مخالفتشان با امام (ره) کرده بودند و حرفشان این بود که شریعتمداری که متولد تبریز (ساکن قم) است، باید رهبر آذربایجان شود و اگر امام(ره) مصداق ولایتفقیه باشد، ما این ولایتفقیه را قبول نداریم. در آن زمان در تبریز، افراد زیادی بهدلیل اصالت تبریزی شریعتمداری، مقلد او بودند و در ابتدا به حکم مرجعیت او، از حزب خلق مسلمان طرفداری میکردند. اما خیلی زود نیروهای این حزب شروع به کشت و کشتار مردم و تخریب اموال آنها کردند و غائله پرآشوب و خونینی در تبریز به راه انداختند. آنها مدام آیتالله مدنی را تهدید میکردند که اگر نمازجمعه برپا کنی، آتشت میزنیم. به خانهاش هجوم میبردند و حتی تلاش کردند او را ترور کنند اما آیتالله تا زمان شهادتش بدون هیچ ترسی از این تهدیدها، از تریبون نمازجمعه با نقشههای آنها مقابله و تلاش میکرد دست این گروهک را برای مردم رو و بین مردم اتحاد ایجاد کند. پس از شروع جنگ تحمیلی، آیتالله برای روحیهدادن به رزمندهها بارها به مناطق جنگی میرفت و در جمع رزمندهها حاضر میشد. ساعت 13:40 بعد از ظهر روز بیستم شهریور 1360، بعد از اینکه آیتالله سیداسدالله مدنی، دومین امامجمعه تبریز، نمازجمعه را در میدان نماز تبریز اقامه کرد، لحظاتی در محراب نشست و مشغول تعقیبات نماز شد. در همان حین، جوانی بیستساله از صفهای جلوی جمعیت، از جایش بلند شد و خود را پشتسر امامجمعه رساند و دست او را گرفت. آیتالله مدنی که به سمت جوان برگشت، جوان به سرعت او را بغل کرد و در همان حال نارنجکی را که در دست داشت، منفجر کرد. آیتالله مدنی، در همان جا به شهادت رسید. نزدیک 40 نفر از نمازگزاران هم زخمی و 6 نفرشان هم شهید شدند. منافقین، در نشریات خودشان، رسما مسئولیت این ترور را پذیرفتند. این ترور، شروع پروژه ترور ائمه جمعه ایران به وسیله منافقین بود.
نیکسیرت شیرازی
منافقین، آیتالله دستغیب، امامجمعه شیراز را در راه نمازجمعه ترور کردند
شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب (1360-1288)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله دستغیب از سوی امامخمینی (ره)، امام جمعه شیراز شد. آیتالله در 4دهه آخر عمرش در شیراز کارهای ماندگار فراوانی به انجام رسانده بود؛ از بازسازی مسجد باستانی و مخروبه عتیق شیراز تا کارهای خیریه عمرانی، خدماتی و آموزشی او، چهرهای مردمی و محبوب از او ساخته بود. نفوذ عمیق آیتالله در قلبهای مردم شیراز بهدلیل سادهزیستی و نفس حق و خدمات اجتماعی فراوانش به مردم، منافقین را به فکر ترورش انداخت. آنها بعد از کار اطلاعاتی فراوان و شناسایی خانه و برنامه عبور و مرور آیتالله، عملیات ترور او را در روز 13آبان طراحی کردند اما نقشهشان شکست خورد، به همینخاطر تصمیم گرفتند از ترور انتحاری استفاده کنند. ساعت 11:40 پیش از ظهر جمعه، 20 آذر 1360، آیتالله دستغیب به همراه محافظان و همراهانش از خانهاش در پشت مدرسه خان برای اقامه نمازجمعه خارج شد. چند کوچه بیشتر دور نشده بودند که زن منافقی با تظاهر به اینکه میخواهد به آیتالله نامه بدهد، به او نزدیک شد. محافظان آیتالله دستغیب به اشاره آیتالله مانع او نشدند. وقتی زن به آیتالله رسید، بمب همراهش را منفجر کرد و انفجار بسیار شدیدی رخ داد و آیتالله به شهادت رسید. 12نفر از همراهان آیتالله دستغیب ازجمله برادرزاده و نوه او هم شهید و چندده نفر از مردم زخمی شدند. انفجار آنقدر شدید بود که جداکردن قطعات اجساد از یکدیگر ممکن نبود و حتی قطعات بدنهای شهدا تا مسجد خان که حدود چند صدمتر از آنجا فاصله داشت هم پرتاب شده بود. آن روز، تنها روزی بود که در شیراز نمازجمعه برگزار نشد؛ پسر آیتالله به جای او به منبر نمازجمعه رفت و خبر شهادت آیتالله دستغیب را به مردم منتظر داد.
شجاع خیّر
آیتالله صدوقی پس از چندین تلاش ناموفق سازمان منافقین ، ترور شد
شهید آیتالله محمد صدوقی (1361-1288)
مردم یزد، علاقه خاصی به آیتالله صدوقی داشتند. او در 3دهه آخر عمرش در یزد، علاوه بر فعالیتهای سیاسی و دینی، فعالیتهای عامالمنفعه و خیریه فراوانی هم مانند تأسیس صندوق قرضالحسنه ولیعصر (عج)، سازمان خیریه پزشکی سیدالشهدا، تأسیس مرکز تحقیقات اعصاب و روان و... به انجام رساندهبود. علاوه بر این، شجاعت آیتالله صدوقی، زبانزد همه بود. نیروهای رژیم شاهنشاهی چندین بار خانه او را بهدنبال واحدی گشتند، اما آخر هم او را پیدا نکردند. پس از پیروزی انقلاب، امامخمینی (ره) آیتالله صدوقی را بهعنوان امامجمعه یزد منصوب کرد و آیتالله هم از سال1358، نمازجمعه را در مسجد ملااسماعیل یزد اقامه میکرد. پس از امامجمعه شدن آیتالله صدوقی، چندین بار سازمان منافقین تلاش کردند تا او را ترور کنند. یکبار فردی که لباس طلبگی پوشیده بود، میخواست خود را به او برساند و بمبش را منفجر کند که موفق نشد. بار دیگر یک موتورسوار به آیتالله حمله کرد، اما او هم شکست خورد. بار سوم هم به ماشین آیتالله صدوقی حمله کردند، اما باز هم ناکام ماندند اما چهارمین نقشه ترور سازمان منافقین برای آیتالله صدوقی حسابشدهتر از قبلیها بود. جوان 25ساله منافقی با ظاهر مذهبی از چند هفته قبل ترور شروع به رفتوآمد به مسجد حظیره (مسجدی که پایگاه آیتالله صدوقی بود و در آن نمازهای یومیه را اقامه میکرد) کرده بود و خود را بسیجی جا زده بود. روز یازدهم تیر1361، مصادف با دهمماه رمضان، جوان منافق، بعد از تمام شدن اقامه نمازجمعه، وقتی آیتالله صدوقی میخواست از محراب خارج شود، ناگهان از پشت سر به او حمله کرد و بعد از اینکه دستش را دور گردن آیتالله صدوقی انداخت، بمب همراهش را منفجر کرد و آیتالله را به شهادت رساند.
پیر جبههها
سازمان منافقین در بیستوسوم مهرماه 1361، آیتالله اشرفیاصفهانی را ترور کرد
شهید آیتالله عطاءالله اشرفیاصفهانی (1360-1279)
در مهرماه 1358علمای کرمانشاه از امام خواستند تا آیتالله عطاءالله اشرفیاصفهانی را بهعنوان امامجمعه کرمانشاه منصوب کند. پس از شروع جنگ تحمیلی با اینکه نزدیک به 80سال سن داشت، بارها به جبهههای ایلام، قصرشیرین و پادگان ابوذر، گیلانغرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر و سومار رفت و برای رزمندهها سخنرانی کرد. او در سالهای حضورش در کرمانشاه حوزه علمیه امامخمینی(ره) را در این شهر تأسیس کرد. مدرسه و مسجد آیتالله بروجردی را بازسازی کرد و کتابخانه این مدرسه را توسعه داد. علاوه بر این برای خانمها هم حوزه علمیه خواهران راه انداخت. اقدامات و آثار وجودی بینظیر آیتالله اشرفیاصفهانی در کرمانشاه، سازمان منافقین را به فکر حذف او انداخته بود. آنها 3بار اقدام به ترور او کردند. بار اول، بمب صوتیای در خانه او انداختند، اما ترور شکستخورد. بار دوم، میخواستند جلوی در مسجد آیتالله بروجردی، او را با کلاشینکف به رگبار ببندند، اما اسلحهشان گیر کرد. بار آخر، روز 23مهر1361، زمانیکه آیتالله اشرفیاصفهانی کنار محراب در حال گوش دادن سخنرانی پیش از خطبهها بود، یکی از اعضای سازمان منافقین از میان جمعیت بلند شد و خود را به آیتالله رساند. او بعد از اینکه آیتالله اشرفی اصفهانی را بغل کرد، ضامن نارنجکی را که در دست داشت کشید و آیتالله اشرفیاصفهانی را به شهادت رساند.