کارشناسان به همشهری میگویند: احساس امید و ترسیم چشم انداز بلند مدت برای زندگی چگونه جوامع را از بحرانها عبور میدهد
معجزه «امید» در جهان از هم جدا شده
یکتا فراهانی- خبرنگار
کرونا یکی از عجیبترین پدیدههایی است که جهان در سالهای اخیر با آن مواجه شده است. البته در زندگی همیشه رویدادها و حوادث سخت و ناگواری وجود دارند که میتوانند روال عادی زندگی را تحتتأثیر قرار دهند، اما در دهههای اخیر هیچ کدام به اندازه کرونا نتوانستهاند زندگی مردم جهان را اینگونه همه جانبه تحتتأثیر قرار دهند.
طبیعی است تداوم چنین شرایطی باعث تغییرات زیادی در نگرش و تصمیمگیریهای ما نیز خواهد شد. اگر در گذشته بلندپروازیهایی برای آینده داشتیم و افق بلندمدتی را برای خود درنظر میگرفتیم، هماکنون کمتر میتوانیم اینگونه عمل کنیم. این یکی از تغییرات مهمی است که بر میزان رضایتمندی و در پی آن احساس شادی ما اثرگذار است.
درواقع تغییر در سبک زندگی به واسطه قرار گرفتن در بحران کرونا باعث شده نگاه دیگری به زندگی داشته باشیم؛کوتاهمدت، موقتی و ناپایدار.
شکلگیری چشماندازهای آرمانی
شیوا دولتآبادی، فعال حقوق کودک، نایبرئیس انجمن روانشناسی ایران و استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است،آنچه بهعنوان چشماندازها، ارزشها و آرمانهای جوامع شناخته شدهاند، طی قرنها شکل گرفتهاند.
چشمانداز به آینده یعنی ما اهدافی را برای خود درنظر میگیریم که برای رسیدن به آنها زندگی میکنیم. به این ترتیب خواستهها و انتظارات افراد در دورانهای مختلف بسیار متفاوتند.
ما اغلب در تصمیمگیریهای طولانیمدت و چشماندازهای بلندمدت اهدافی را درنظر میگیریم و درواقع میخواهیم به نوعی زندگی و داشتههای خود را ارتقا دهیم.
اما میتوان گفت چشماندازهای ما بیشتر در قالب نیازهایی شکل گرفتهاند که انسان آنها را طی دورههای تاریخی متفاوت بهتدریج بخشی از وجود خود کرده؛ یعنی داشتن نیازهایی که برآورده شدنشان را به نوعی بهمعنای خوشبختی و سعادت برای خود فرض کرده است.
پیش از این حال خوب و میزان رضایتمندی ما، معمولا تحتتأثیر عوامل بیرونی و رسیدن به شرایط بهتر بود؛ یعنی میزان دستیابی به اهدافی که برای خود درنظر میگرفتیم، اما هماکنون شرایط تغییر کرده و باید نوع رضایتمندیهای خود را هم متناسب با آنها تغییر دهیم.
چشم اندازهای مبهم، شادی فراموش شده
در بحرانهای طولانی مدت و فراگیر داشتن چشمانداز و برنامهریزی طولانیمدت سختتر از قبل بهنظر میرسد.
برخی جامعه شناسان میگویند برای داشتن افقهای کوتاهمدت پیشرو میتوان به تعریف جدیدی فکر کرد؛ برای چگونه امیدوار شدن و اینکه در این شرایط، بهتر است چگونه و با چه دیدگاهی زندگی کنیم؛ چون اگر احساس شادی و امید نداشته باشیم، برنامهریزی برای آینده هم بسیار سختتر خواهد شد.
همه اینها مجموعهای است که باید بررسی و ارزیابی شود؛ اینکه در شرایط بحرانی پیشرو چه چیزهایی برای ما بیشتر اهمیت دارد و چگونه میتوانیم هنگام سختیها انعطافپذیر باشیم. اینها را میتوان جنبههای مثبتی دانست که تجربه شیوع بیماری کرونا به زندگی ما اضافه کرده است. شاید عمیقتر شدن روابط انسانی را بتوان تجربه دیگری دانست که در ایام شیوع ویروس کرونا اغلب با آن مواجه شدهایم. همچنین محدود شدن ارتباطات گسترده اجتماعی باعث شده اعضای خانواده نزدیکی بیشتری به همدیگر داشته باشند.
دغدغه افراد در شرایط بحرانی به عوامل گوناگونی مثل طبقه اجتماعی، وضعیت مالی و نوع نگاه آنها به زندگی و البته اولویتهایشان برمیگردد. چشمانداز کوتاهمدت نسبت به آینده اغلب به عادت تکاملی ما و روابط اجتماعیمان برمیگردد؛ اینکه افراد دوست داشته باشند با دیگران در ارتباط باشند و برای داشتن چیزهایی که میخواهند چگونه برنامهریزی کنند.
نگران آینده
به عقیده حسن ایمانیجاجرمی، جامعهشناس شهری با شیوع بیماری کرونا آینده مشخصی برای افراد وجود ندارد و نمیتوان چندان به آن مطمئن بود. شاخصههای آن هم مشخص است؛ یعنی به دلیل شرایط ناپایدار اقتصادی تمایل به سرمایهگذاری کم شده است. در شرایط غیرطبیعی همهگیری بیماری کرونا و با توجه به اینکه شرایط اقتصادی از قبل هم در ایران مطلوب نبوده، درحال حاضر ناامیدی برای برنامهریزیهای اقتصادی طولانیمدت بیشتر شده است.
بنابراین هنگامی که چشمانداز مشخصی نداشته باشیم، نمیتوانیم برنامهریزی دقیقی هم برای زندگی خود متصور باشیم؛ یعنی وقتی افق پیشرو برای فعالیتها و برنامهها محدود باشد، نگرانی نسبت به آینده بیشتر خواهد شد و احساس شادی کمتر.
این موضوع را میتوان از لحاظ فرهنگی نیز بررسی کرد؛ یعنی توجه داشته باشیم افق برنامهریزی در تعدادی از کشورهای توسعهیافته اغلب بلندمدت است چرا که نظام رفاهی و حمایتی آنها عموما با توجه به نیازهای اجتماعی بهتر کار می کنند. در چنین شرایطی افراد میتوانند برای 20 تا 30سال بعد خود هم برنامهریزی کنند و این موضوع به رضایتمندی بالاتری میانجامد. درحالیکه هماکنون در کشورهایی مانند کشور ما برنامهریزی حتی تا یک سال آینده هم چندان آسان و عملی بهنظر نمیرسد؛ چون اطمینانی از ثبات وضعیت پیشرو نداریم. همه این عوامل، باعث افزایش اضطراب و نگرانی میشود.
تجربه درد مشترک
تجربه داشتن افق کوتاهمدت ما را در وضعیت متفاوتی قرار میدهد. البته شرایطی که ما از لحاظ اجتماعی و اقتصادی داریم هم در این میان مؤثر است؛ یعنی قرار گرفتن در چنین شرایطی یا ما را به سوی افسردگی و نگرانی سوق میدهد و باعث محدود یا قطع شدن ارتباطاتمان میشود یا انعطافپذیری و خلاقیتمان را بیشتر میکند تا بتوانیم خودمان را با چنین شرایطی سازگار کنیم.
«لذت بردن از زمان حال» موضوعی است که هنگام قرار گرفتن در چنین بحرانهایی میتواند تا اندازه زیادی کمک کند تا در گرداب ناامیدی، ترس و اضطراب ناشی از ابهامات شرایط ناآشنا گرفتار نشویم.
فراموش نکنیم با قرار گرفتن در شرایط کرونا همه افراد دنیا ترس و درد مشترکی را تجربه میکنند که شاید از بسیاری لحاظ متفاوت باشد، ولی ترس از ابتلا به بیماری و مشکلات دیگر مواجهه با آن تجربه مشترکی است.
جوامع فردگرا و جمعگرا
تجربه بحران کرونا در جوامع مختلف متفاوت است؛ مثلا در جوامعی که فردگرایی در آن غالب است و افراد خیلی تعهد و دلبستگی به دیگران ندارند، اگر از شرایط مالی مناسبی برخوردار باشند، پاندمی خیلی هم برایشان مشکلساز نخواهد بود، ولی در جوامع جمعگرا توجه به جمع غالب است؛ بنابراین افراد تمام رفتارهای خود را وابسته به جمع میدانند و بیشتر به فکر آسیب نرساندن به دیگران هستند.
به همین دلیل رفتارهای اجتماعی افراد در جوامع فردگرا با جوامع جمعگرا متفاوت است. به این ترتیب میبینیم مقررات دولتی که برای قرنطینه درنظر گرفته شده در جوامع جمعگرا مانند ژاپن بهشدت اجرا شده؛ درصورتی که در جامعه فردگرایی مانند آمریکا افراد اغلب به آن بیتفاوت بودهاند. در جوامع جمعگرا افراد حتی در یک محله هم نسبت به رعایت قوانین مربوط به محدودیتهای درنظر گرفته شده برای شیوع بیماری کرونا به همدیگر هشدار میدهند و توجه دارند؛ درصورتی که در جوامع فردگرا رفتار دیگران اهمیت زیادی ندارد و افراد خود را موظف به مراقبت و توجه به رفتار دیگران نمیدانند؛ بنابراین شکل مواجهه آنها با بحرانهای مختلف ناشی از کرونا هم با توجه به جامعهای که در آن زندگی میکنند و همچنین اینکه چه ارزشهایی برایشان در اولویت است، متفاوت خواهد بود.
میتوان گفت برداشت و تفسیر افراد از یک موضوع واحد مانند بحران کرونا با توجه به موقعیت اجتماعی که در آن قرار دارند، متفاوت خواهد بود. به این ترتیب نوع نگاه، برداشت و مواجهه همه افراد در جوامع مختلف به داشتن افق و آینده کوتاه یا بلند پیشرو یکسان نخواهد بود.
همچنین گرایش افراد با توجه به منبع اطلاعاتی آنها بسیار متفاوت خواهد بود. به همینخاطر ترس، ناامیدی و برنامهریزی و تصمیمگیریهایشان هم تفاوت زیادی باهم خواهد داشت.
مکث
امید به آینده
بهنظر میرسد بحران کرونا نتوانسته بشر را ناامید کند هر چند که احساس تنهایی او را افزایش داده است اما در نهایت با وجود غیرمنتظره بودن چنین پدیدهای در قرن بیستویکم باز هم بشر توانست شرایط را مهار کند و نهادهای علمی و تحقیقاتی در کل دنیا تلاش کردند تا کمتر از یک سال به نتایج قابلقبول و امیدوارکنندهای برای تولید واکسن دست یابند؛ بنابراین باید گفت خیلیها امیدشان را از دست ندادند و به این نتیجه رسیدند که میتوان بحران کرونا و عواقب ناشی از آن را پشت سر گذاشت و با وجود تلخ بودن شرایط در مقایسه با بیماریهای کشنده دیگری مانند بیماریهای قلبی یا سرطان میتوان کرونا را مهار کرد. درواقع پیشرفت تکنولوژی و راههای ارتباطی باعث شده افق روشنی در اختیار بشر قرار بگیرد. همچنین جوامع نسبت به هم واکنش خوبی نشان دادند و توانستند با اطلاعرسانی گسترده در مجموع نگاه امیدوارانهای به آینده داشته باشند. بنابراین نگاه کوتاهمدت نسبت به آینده هم در تمام جوامع یکسان نبوده و در بسیاری از جوامع همچنان افراد، چشمانداز و آینده بلندمدتی را برای خود متصور هستند و تسلیم شرایط نشدهاند. از لحاظ جامعهشناسی درنظر گرفتن افق کوتاهمدت میتواند به نوعی نشانه تسلیم در برابر شرایط پیشرو باشد و مانع از تلاش ما در همه جوانب برای حل بحران میشود؛ چون بشر برای بقا و پایدار ماندن نیاز به داشتن افقهای بلندمدت برای آینده دارد. بنابراین میتوان گفت ویژگی امیدوار باقی ماندن بشر این بار هم میتواند او را نجات دهد.