شهر در دست بچهها
کلاه قرمزی و پسرخاله رکورد شکست
سعید مروتی
وقتی در اواخر سال 72 فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی با مدیریت سینما خداحافظی کردند و همراه علی لاریجانی (که رئیس سازمان صدا و سیما شده بود) از وزارت ارشاد رفتند، مشخص بود که نوبت به تغییرات رسیده است. سینمای ایران بعد از یک دهه فقط سکانداران هدایتش را عوض نمیکرد؛ مدیرانی را کنار میگذاشت که شکلدهنده سینمای پس از انقلاب بودند. مهدی فریدزاده معاون سینمایی تازه خیلی زود نشان داد توان تغییرات گسترده را ندارد. پس ریلگذاری عوض نشد فقط موانع گسترش یافت و برای تصویب فیلمنامه و صدور پروانه ساخت روند سختگیرانهتری اعمال شد.
در اکران 73 شهر در دست بچهها بود. «کلاه قرمزی و پسرخاله» رکورد گیشه را شکست. بیش از 4میلیون و 300هزار نفر در اکران 73 به تماشای عروسکهای محبوب نشستند. در شرایطی که سینمای کودک از دوران اوجش فاصله گرفته بود، فیلم ایرج طهماسب یکتنه جور همه را کشید. کلاه قرمزی و پسرخاله در سالی که اکشنها اکران را به تسخیر خود درآورده بودند کمی فضا را تلطیف میکرد. «نیش» در شهرستانها کولاک میکرد و فروختن «پادزهر» و «آخرین خون» نشان میداد جمشید هاشمپور ستاره بیگفتوگویی است.
«همسر» بهعنوان بهترین فیلم فخیمزاده نشانی از تغییرات جامعه دهه70 و پررنگشدن حضور زنان در عرصه اجتماع را به نمایش میگذاشت. کمدی فمنیستی فخیمزاده از معدود فیلمهای استاندارد اکران 73 بود که با اقبال عمومی مواجه شد.
«روز فرشته» دیگر کمدی این سال فقط حرفهایگری سازندهاش را به نمایش میگذاشت که فیلم ناتمام کارگردانی دیگر را به سرانجام رسانده بود. «من زمین را دوست دارم» در تداوم کمدیهایی که ابوالحسن داوودی با حضور علیرضا خمسه میساخت، از استعدادی در فیلمنامهنویسی رونمایی میکرد که در سالهای بعدی نامش زیاد شنیده شد: پیمان قاسمخانی. جستوجوی عاشقانه حاتمیکیا در دل جنگ بوسنی هم برای «خاکستر سبز» مخاطبانی خاص فراهم آورد و هم موجب نگرانیهایی برای طیف ارزشی شد؛ نگرانی از اینکه حاتمیکیا هم همان راهی را برود که مخملباف رفت. حاتمیکیا بعدها نشان داد که چنین نگرانیای بیهوده است. در سالی که سینمای جریان اصلی، امکان ورود به فضای عاشقانه نداشت؛ بهترین جلوههای عشق در خاکستر سبز و «زیر درختان زیتون» کیارستمی به نمایش درآمد. زیر درختان زیتون بهعنوان دلپذیرترین فیلم کیارستمی در دهه 70، تکامل سبکی فیلمساز را هم به نمایش میگذاشت. کیارستمی که با زیر درختان زیتون در بخش مسابقه جشنواره کن حاضر شده بود، با عشق حسین به طاهره همه آن تکرارها و اطنابهایی را که برخاسته از سبکش بود، قابل تحمل میکرد.
در غیبت سینمای اجتماعی، «پناهنده» ملاقلیپور تنها نماینده جریانی بود که در آن سالها بهسختی میتوانست گام بردارد.
پناهنده فارغ از ضعفها و قوتهایش جسارتی را به نمایش میگذاشت که عارضی و باسمهای نبود. پشت فیلم آشفته ملاقلیپور چیزهایی به نام مسئله و درد به چشم میخورد که در سینمای بیمسئله و بیدرد آن دوران غنیمت بود. سینمای خنثی و باری به هر جهت 73 که با اکشنکاری دنبال یک لقمه نان از رزقی حلال بود و در تهران خرج فیلم را درمیآورد و در شهرستان به سود میرسید، محصول انطباق با دورانگذار و بلاتکلیفی بود؛ ریل گذاران رفته بودند و جیم سازان در جستوجوی فضایی برای تنفس بودند. سینمایی که با اعمال محدودیت و بیعملی مدیران مواجه بود دنبال راهی برای بقا میگشت.