رابطه خلاقیت با دانش و تجربه
رضا یعقوبیقلعهنو
«اگر عمرم را برای درسخواندن تلف نمیکردم، الان موقعیت خیلی بهتری داشتم»، چقدر این جمله را از کسانی که تحصیلات عالی دارند و به شغل بیارتباطی مشغول هستند، شنیدهاید؟ بهنظر شما چقدر این جمله درست است؟ سالها قبل از اینکه برای تحصیل در رشته کسبوکار وارد دانشگاه شوم در بنگاههای اقتصادی مختلفی کار میکردم و برای خیلی از کارها ایدههایی داده بودم که بهنظر خودم خیلی هم خلاقانه و کاربردی بودند، ولی وقتی شروع به تحصیل کردم و مجبور شدم چند کتاب بخوانم، تازه فهمیدم خیلی از چیزهایی که من فکر میکردم خودم ابداع کردهام، مثلا 300سال پیش توسط یک اقتصاددان آمریکایی یا اروپایی با جزئیات خیلی بیشتر، بهتر و درستتر طراحی شده و کلی هم کتاب دربارهاش وجود دارد.
اشتباه نکنید، منظورم این نیست که همه باید به دانشگاه بروند، منظورم مطالعه و کسب دانش و تجربه است. روزی استیو جابز در دانشگاه استنفورد سخنرانی کرد و گفت: زمانی از سر بیکاری در کلاسهای خوشنویسی دانشگاه شرکت کرده و این دانش و تجربه 10سال بعد در طراحی فونتهای زیبای مکینتاش به کمکش آمده و از آنجا که مایکروسافت از اپل کپی کرده بود، اگر در آن کلاسها شرکت نمیکرد کامپیوترهای امروزی این فونتهای زیبا را نداشتند.
شما در هر شغلی که باشید، میتوانید و باید خلاق باشید. حتما ویدئوهای افرادی که کارهای معمولا کسالتآوری مثل ظرف شستن یا شیشه پاک کردن را با خلاقیت خود بسیار جذاب کردهاند، دیدهاید. خلاقیت یک بخش اساسی دارد و آن ترکیب کردن چیزهاست، ترکیب کردن فنون آکروباتیک با شستن ظرف، ترکیب کردن استندآپ کمدی با رانندگی تاکسی، ترکیب کردن دانش اقتصاد با فنون دیجیتال مارکتینگ و... هرچه شما دانش بیشتری در زمینههای مختلف داشته باشید میتوانید خلاقتر باشید. خلاقیت توانایی ایجاد ایدههای جدید از طریق روند ذهنی اتصال مفاهیم موجود است. اشتباه رایجی که در این زمینه وجود دارد این است که ما فکر میکنیم این ایدهها باید انقلابی باشند، اما درستش این است که این ایدهها فقط باید جدید باشند؛ البته نه برای همه افراد، بلکه فقط برای شخص ارائهدهنده ایده. به همین دلیل است که خیلیوقتها یک ایده را چند نفر بهطور همزمان در چند گوشه دنیا ارائه میدهند و بعضیها فکر میکنند این ایدهها کپی هستند، ولی درواقع این ایدهها برای همه این افراد جدید و البته خلاقانه بودهاند. لازم نیست افراد خلاق از ضریب هوشی بالاتری نسبت به قشرمتوسط جامعه برخوردار باشند، بلکه کافی است سادهتر از دیگران 3کار را انجام دهند: جمعآوری دانشوتجربه بیشتر، فکر کردن بیشتر به دانشوتجربهای که اندوختهاند و درنهایت اجرایی کردن ایدهای که به آن رسیدهاند. خیلی وقتها ما برای جمعآوری دانش و تجربه اهمیت کمی قائل میشویم؛ اینکه شما در رشتههای به ظاهر بیربط اطلاعات داشته باشید و برای فکر کردن به این دانش و تجربه وقت بگذارید، کمکم درهایی روی ذهن شما گشوده میشود که میتوانید ایدههایی خلاقانه ارائه بدهید؛ مثلا شاید در نگاه اول قالیبافی و طراحی وبسایت و اپلیکیشن خیلی بیربط باشند، اما بهنظر من خیلی بیربط نیستند؛ مثلا هنرمندان قالیباف طی تجربه سالیان خود به مدلی از قرار دادن نخها روی دار قالی رسیدهاند که دریافتهاند پرکاربردترین رنگها در کجای دار قالی قرار بگیرد و نخهای مخصوص تار و پود در کجا واقع شود که در سریعترین حالت ممکن در دسترس باشد و حجم هرکدام از آنها براساس میزان مصرف بهدرستی تعیین شود که قالیباف، راحتی بیشتری را هنگام کار تجربه کند. همین دانش امروزه در طراحی اپلیکیشن و سایت با عنوان User Experience یا UX شناخته میشود که در آن طراحان متخصص تعیین میکنند که کدام دکمه در کجای سایت یا اپلیکیشن قرار داشته باشد و اهمیت هرکدام از بخشها چقدر است که درنهایت هدف آن راحتی بیشتر استفادهکننده است. حالا اگر کسی دانش جدید و بهروز تجربه مشتری یا UX و تجربه یا دانشی هم در رابطه با قالیبافی داشته باشد، بهسادگی میتواند بعضی از تجربههایی که هنرمندان این رشته طی سالیان سال بهدست آوردهاند را با دانش مدرن خود ترکیب کند و نتیجه بهاحتمال زیاد خلاقانه و منحصر به فرد خواهد شد. حالا به سؤال اول برگردیم؛ عمری که برای درسخواندن گذاشتهاید نه تنها تلف نشده، بلکه همین موقعیت فعلی را هم مدیون همان وقت هستید؛ البته واضح است منظورم امتحان دادن و پاس کردن درسها و نمره گرفتن نیست. دارم از دانش واقعی صحبت میکنم؛ تحصیلی که در آن شما واقعا در موضوع خاصی تجربه و دانش کسب کردهاید. فقط کافی است راهی برای مرتبط کردن آنچه درباره آن اطلاعات دارید و آنچه را که انجام میدهید، پیدا کنید و البته این یعنی باید بیشتر برای خلاق بودن وقت بگذارید.