شب مرگ در سرزمین زیتون
زلزله در رودبار و منجیل، 200هزار خانه را خراب کرد
حسنا مرادی
هنوز نیمهشب چهارشنبه سیام خرداد نرسیده بود که بازی برزیل و اسکاتلند در دور گروهی جامجهانی1990 ایتالیا در ورزشگاه دله آلپی تورین شروع شد. نیمه اول که بدون گل تمام شد، دیگر ساعت از دوازده نیمهشب گذشته بود و پنجشنبه شده بود. بازی، بدموقع بود اما خیلیها در کل ایران بیدار مانده بودند تا بازی را بهصورت زنده ببینند. هنوز چند دقیقه از شروع نیمه دوم نگذشته بود که ناگهان، رودبار و منجیل لرزیدند. مرکز زلزله جایی بین رودبار و منجیل در عمق 19کیلومتری زمین بود. بزرگای زلزله حدود 7.3 ریشتر بود و در باقی شهرهای استانهای گیلان و قزوین و زنجان، آذربایجان شرقی، تهران، اردبیل، مرکزی، مازندران، سمنان، همدان و کردستان هم احساس شد و در بعضی از شهرهای این استانها خسارت و خرابی هم به بار آورد. 200هزار خانه در گیلان و زنجان خراب شده بودند. از شهرهای منجیل، رودبار و لوشان چیزی جز خرابهها و تلی از خاک نمانده بود. 700روستا کاملا خراب شده بودند و 300روستا هم آسیب دیده بودند. در پایههای سد سفیدرود ترکهای متعددی بهوجود آمده بود. در بسیاری از جادههای منتهی به منطقه و روستاها، کوه ریزش کرده بود و بیشتر جادهها بسته شده بودند. آنهایی که جان سالم به در برده بودند، با دست خالی عزیزانشان را از زیر آوار بیرون میکشیدند. در ساعتها و روزهای بعد زلزله، بارها پسلرزههای متعدد رودبار و منجیل را لرزاند که بزرگای بزرگترین آنها 6ریشتر بود. این پسلرزهها آخرین دیوارهای برجامانده را هم خراب میکردند. آب و برق رودبار و منجیل قطع شده بود. منابع آب شهرهای بندر انزلی، رشت و آستانه اشرفیه خراب شده بودند. از صبح پنجشنبه، امدادرسانی نیروهای امدادی شروع شد. بسته شدن راهها سبب شده بود امدادرسانی خیلی سخت شود، برای همین نیروهای سپاه و ارتش هم به کمک هلالاحمر آمدند. هلیکوپترهای هوانیروز مجروحان را از منطقه به بیمارستانهای تهران منتقل میکردند. از همه ایران، سیل کمکهای مردمی به سمت منطقه جاری بود. هواپیماهای سی-130 کمکهای مردمی را به رشت میرساندند. هنوز راه دسترسی به بسیاری از روستاها بسته بود و نمیشد به آنها کمک رساند. هلیکوپترها برای این روستاها، بستههای غذا و آب و چادر میبردند و از آسمان در روستایشان میانداختند. بدنهای بیجانی که از زیر آوار بیرون کشیده شده بودند، کمکم داشتند بو میگرفتند. وقت حفر کردن قبرهای تکی نبود. گودالهای بزرگ در قبرستان میکندند و اجساد مربوط به هر خانواده را به سرعت کنار هم دفن میکردند. هر کسی که زنده مانده بود، حداقل چنددهنفر از فامیل دور و نزدیکش را از دست داده بود. بچههای بسیاری بیسرپرست شده بودند. بیش از 35هزار نفر زیر آوار از دنیا رفته بودند، حدود 60هزار نفر زخمی شده بودند و نیممیلیون نفر خانه و کاشانهشان را از دست داده بودند.
در روزهای بعد، بسیاری از بازماندگان از منطقه به رشت و تهران و قزوین مهاجرت کردند. آنها که مانده بودند، چند ماهی در چادر زندگی کردند تا اینکه با سرد شدن هوا، دولت به خانوادههای باقیمانده کانکسهایی برای زندگی داد. بازسازی رودبار و منجیل و لوشان چند سال طول کشید، اما بسیاری از بازماندهها، هرگز به وطن خود بازنگشتند.
زلزله رودبار و منجیل زندگی بسیاری از مردم ایران را در اواخر دهه1360 تلخ کرد، اما سبب شد روندهای امدادرسانی در حوادث غیرمترقبه تا حد زیادی در دهههای بعد اصلاح شوند. تا قبل از این زلزله، ستاد امدادرسانی مستقر در نهاد ریاستجمهوری فرماندهی امدادرسانی در حوادث اینچنینی را برعهده داشت، اما پس از آن، ستاد مدیریت بحران وزارت کشور و کمیته ملی کاهش اثرات بلایای طبیعی شکل گرفت. علاوه بر این، این زلزله سرآغاز تحولات بسیاری در نحوه ساختمانسازی و مقاومسازی ابنیه در برابر زلزله بود و از آن پس مقررات ویژهای برای ساختمانسازی مقاوم تدوین شد. در سازمان نظام مهندسی آییننامههای ساختوساز مقاوم در کشور مانند آییننامه 2800تصویب شدند و مقاومسازی ابنیه در برابر زلزله در دستور کار مدیریت شهری قرار گرفت.