• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
سه شنبه 25 آذر 1399
کد مطلب : 118884
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/73MMj
+
-

دروغ های حقیقی

جان لوکاره، نویسنده رمان‌های جاسوسی، در 89سالگی درگذشت

دروغ های حقیقی

محمدناصر احدی_روزنامه نگار

نام اصلی جان لوکاره، نویسنده بریتانیایی مشهور رمان‌های جاسوسی که شنبه 22آذر1399 (12دسامبر2020) درگذشت، دیوید جان مور کُرنوِل بود، اما چون در دهه‌های 50 و 60 میلادی هم برای سرویس امنیتی (MI5) و هم برای سرویس مخفی اطلاعاتی (MI6) بریتانیا کار می‌کرد، رمان‌هایش را با نام مستعار جان لوکاره می‌نوشت. در پی موفقیت جهانی رمان سومش، «جاسوسی که از سردسیر آمد» (1963) که یکی از بهترین و خواندنی‌ترین آثار اوست، کار در MI6 را رها کرد تا خودش را وقف نوشتن کند. داستان‌های لوکاره بیشتر از اینکه بر ماجراهایی عجیب‌وغریب جاسوسی تمرکز کند، به روابط شخصیت‌ها و عواطف و احساسات آنها توجه نشان می‌دهد و می‌توان آنها را تلاشی برای ارائه تصویری منطقی‌تر از زندگی جاسوسان قلمداد کرد. لوکاره در کتاب زندگی‌نامه‌اش گفته: «افرادی که کودکی شادی نداشته‌اند، خوب بلدند دروغ سر هم کنند» و به‌گفته آدام سیسمَن، نویسنده زندگی‌نامه وی، لوکاره در این زمینه خیلی خوب بود. به قول سیسمن، جان به‌عنوان یک بچه یاد گرفت که دروغ ببافد و داستان‌هایی برای سرگرمی، خیال‌پردازی و فرار از واقعیت سرهم کند و به‌عنوان یک مرد از این مهارت‌ها در ابتدا به‌عنوان جاسوس و بعد به‌عنوان نویسنده استفاده کرد. لوکاره گفته بود: «من یک دروغگو هستم؛ برای دروغ گفتن متولد شده‌ام، با دروغ بزرگ شده‌ام و توسط صنعتی که برای زندگی کردن دروغ می‌گوید تعلیم داده شده‌ام و به‌عنوان یک رمان‌نویس از دروغ استفاده می‌کنم.» فرزاد فربد که در مجموعه «نقاب» انتشارات جهان کتاب 3رمان از لوکاره «جاسوسی که از سردسیر آمد»، 

«تلفن به مرد مرده» و « قتل بی عیب و نقص»را ترجمه کرده، درباره سبک کار این نویسنده با ما گفت‌وگو کرده است.


تصویری واقع‌بینانه از جاسوسان

فریدون هویدا در کتاب «تاریخچه رمان پلیسی» - که نخستین‌بار در سال1965 به زبان فرانسه منتشر شد و ترجمه فارسی آن در سال1395 به قلم مهستی بحرینی به‌دست فارسی‌زبانان رسید - در چند خط به لوکاره و رمان مشهور او، «جاسوسی که از سردسیر آمد»، پرداخته و نوشته: «... پاره‌ای از رمان‌های جاسوسی را می‌توانیم به صفت واقع‌گرا موصوف کنیم. مانند این رمان جان لوکاره، «جاسوسی که از سردسیر آمد» که ما را از برلن به لندن، از لندن به هلند و دوباره به برلن می‌برد. معما، یا بهتر بگویم راز، همچنان ناگشوده می‌ماند و هویت واقعی یکی از قهرمانان تنها در اواخر داستان آشکار می‌شود (گرچه آن را خیلی زود حدس می‌زنیم. باید بگوییم که دوستداران طرح و توطئه و رویدادهای تازه نامنتظر، خواسته خود را در این رمان نمی‌یابند.) اما در عوض، این رمان جاسوسان را به نحو بهتری به ما می‌شناساند. یکی از مأموران می‌گوید: «در زندگی ما جایی برای احساسات نیست... همه این خشونت‌ها و بی‌رحمی‌ها جزئی از نمایشی است که برای یکدیگر بازی می‌کنیم. اما درواقع همیشه چنین نیست. خلاصه اینکه می‌خواهم بگویم نمی‌توانیم همیشه آماده نبرد باشیم. گاهی هم باید از سرما بیرون بیاییم تا به گرمای انسانی دست پیدا کنیم.» روی‌هم‌رفته، لوکاره به‌عبارتی هاله ابهام را از پیرامون قهرمان رمان‌های جاسوسی کنار می‌زند، اما در همان حال جذابیت او را از منظر این ژانر از میان می‌برد... هنگامی که رمان جاسوسی در کاربرد تحلیل‌های روانشناختی افراط کند، دیگر سزاوار داشتن این عنوان نیست.» فرزاد فربد هم با این نظر هویدا موافق است و می‌گوید: «جان لوکاره در مقایسه با یان فلمینگ، نویسنده داستان‌های «جیمز باند» که او هم مثل لوکاره جاسوس بود، تصویری واقع‌بینانه‌تر از دنیای جاسوسان ارائه می‌دهد. قهرمان فلمینگ مردی خوشگذران، جذاب و خوش‌چهره است، اما قهرمانان لوکاره بیشتر خصوصیات ضدقهرمان را دارند. مثلا «جورج اسمایلی» - جاسوسی که قهرمان اصلی تعدادی از کتاب‌های لوکاره است - مردی کوتاه‌قد، کم‌مو، با لباس‌های گشاد و به قول خود لوکاره، شبیه وزغ است و ظاهری مثل یک کارمند دارد؛ اما بسیار باهوش است و سعی می‌کند از طریق هوشش کارش را پیش ببرد. این خصوصیات با چیزی که معمولا از جاسوس‌ها در فیلم‎های هالیوودی دیده‌ام متفاوت است.»

نویسنده‌ای که برای سردسیر نوشت

نویسندگان بزرگ صرفا نه با آثارشان که با میراثشان شناخته می‌شوند. فربد شخصیت‌های ادبیات جنایی اسکاندیناوی همچون «کورت والاندر» که مخلوق هنینگ مانکل سوئدی است یا شخصیت‌های سریال‌های «پل» و «کشتن» را تحت‌تأثیر قهرمانان لوکاره می‌داند که برخلاف قهرمانان هالیوودی آدم‌های بی‌عیب و ایرادی نیستند و مسائل و مشکلات خودشان را دارند. درواقع آشنایی‌زدایی از قهرمان داستان جنایی را باید یکی از ویژگی‌های کار لوکاره دانست. به‌گفته فربد، نثر لوکاره نه راحت‌خوان و عامه‌پسند و نه مثل ریموند چندلر پرجزئیات و سنگین است. فربد در ادامه می‌افزاید: «کسانی که به خواندن داستان‌های جنایی و جاسوسی علاقه دارند، شاید داستان‌های لوکاره را خیلی پیچیده نیابند و حتی احساس کنند که کمی کهنه هستند، اما واقعیت این است که وی‍ژگی اصلی کار لوکاره پرورش ارتباطات و احساسات انسانی است؛ مثلا شخصیت های لیماس و دختر مقابل او  در رمان جاسوسی که از سردسیر آمد بسیار پیچیده هستند و البته زنان در دنیای جاسوسان لوکاره جای زیادی ندارند.»
لوکاره با اینکه داستان‌های زیادی نوشته که اقتباس‌های سینمایی متعددی هم از آنها صورت گرفته، اما فقط چندتایی از داستان‌هایش در ایران ترجمه شده که با شهرت جهانی او همخوانی ندارد. فربد در این‌باره می‌گوید: «سابقا مترجمان و ناشران ایرانی فکر می‌کردند که ترجمه ادبیات جنایی و سایر آثار ژانرهای ادبی چندان تشخص ندارد. حتی زمانی که مرحوم کریم امامی داستان‌های شرلوک هلمز را ترجمه کرد، برخی به او خرده گرفتند که چرا سراغ ترجمه چنین داستان‌هایی رفته است. هنوز بسیاری از رمان‌های ادبیات ژانر که در دهه‌های 40، 50 و 60 نوشته شده‌اند به فارسی درنیامده‌اند درحالی‌که این آثار حرف‌های بسیاری برای گفتن دارند.» 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید