• پنج شنبه 4 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 23 رجب 1446
  • 2025 Jan 23
سه شنبه 25 آذر 1399
کد مطلب : 118824
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/NkGK6
+
-

گرگ و تنها

نثر ایرانی، نشان از پرکاری نویسنده دارد

نثر
گرگ و تنها


  علی‌اکبر شیروانی  
 
ناصر ایرانی، نویسنده نمایشنامه‎‌‎، داستان کودک و نوجوان و داستان کوتاه و رمان بود و ویراستاری جدی که سال‎‌‎ها به تصحیح و تنقیح متن‎‌‎های دیگران مشغول بود. کارهای ایرانی گویا می‎‌‎خواهد جمع همه حوزه‎‌‎های کاری‎‌‎اش باشد؛ داستان کودک و بزرگسال را به نمایش نزدیک کند، نمایشنامه را سرراست ارائه دهد و رمان و داستان کوتاه را همه‎‌‎فهم و پرجزئیات بنویسد و در همه اینها نگاهی ویراستارانه دیده می‎‌‎شود. ایرانی، پرورده دهه‎‌‎های قبل بود و زبان پرشوری داشت و همین آثارش را به شیدایی زبانی آمیخته بود. پراکندگی آثار ایرانی چه هنگامی که خودش قلم می‎‌‎زد و چه در انتخاب آثاری برای ویرایش از دامنه تأثیرش کاسته بود و فقدان نظریه‎‌‎های زبان از امتداد زمانی آثارش کاسته بود، با این همه همان شیدایی نثر، آثار ایرانی را پرطرفدار کرده بود. ایرانی باری را از پایان دهه40 و سال‎‌‎های دهه50 برداشته و در دهه‎‌‎های بعد ارائه کرده بود، با رنگ و بوی ایرانی‎‌‎اش. آن‌قدر بدتر از بد که اتاق ما که همیشه پر از خنده و شوخی و لطیفه بود، سوت و کور شد. عیب کار در این بود که نمی‎‌‎دانستیم چه شده. البته تا اندازه‎‌‎ای می‎‌‎دانستیم. یعنی می‎‌‎دانستیم که آقای اشتهاردی با چشم‌های غرقه در خونش و سگرمه‎‌‎های توهم رفته‎‌‎اش روزگار ما را تاریک کرده، اما نمی‎‌‎دانستیم چرا چشم‎‌‎های آقای اشتهاردی غرقه در خون شده و سگرمه‎‌‎هایش تو هم رفته. بعضی وقت‌ها آقای مستوقی گوشه چشم راستش را هم می‎‌‎کشید، 2گوشه لب‎‌‎هایش را پایین می‎‌‎آورد، با نوک دماغش به آقای اشتهاردی اشاره می‎‌‎کرد و درحالی‎‌‎که اول به من و بعد به آقای رحمتی و بعد به آقای محمودزاده نگاه می‎‌‎کرد، چندبار سرش را به این‎‌‎طرف و آن‎‌‎طرف تکان می‎‌‎داد که یعنی: «چی شده؟» ما هم دو گوشه لب‌هایمان را پایین می‎‌‎کشیدیم و چانه و شانه‎‌‎هایمان را بالا می‎‌‎انداختیم که یعنی: «نمی ‎‌‎دانیم». 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید