• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 24 آذر 1399
کد مطلب : 118688
+
-

تا نیستان

زبان شجاعی در نسبت با دیگر وامداران تصوف، خیال‎‌‎انگیزتر است

نثر
تا نیستان


  علی‌اکبر شیروانی  

 سیدمهدی شجاعی از دانشگاه به روزنامه و مجله رفت و از مجله‎‌‎ها و روزنامه‎‌‎ها به داستان‎‌‎نویسی رسید. شجاعی به رسم روزگارش و اقتضای علائقش، نویسنده‎‌‎ای همه‎‌‎فن‎‌‎حریف بود؛ داستان‎‌‎نویسی می‎‌‎کرد، فیلمنامه می‎‌‎نوشت، سرپرستی دایره‎‌‎المعارف برعهده داشت، سردبیر و مدیر مسئول بود و نشر تأسیس کرد. در این همه خط سیری از نثر و زبان شاعرانه با برداشت خاصی از نثر صوفیانه در آثارش به چشم می‎‌‎خورد؛ شیوه‎‌‎ای که می‎‌‎توان آن را تصوف اجتماعی نام گذارد. زبان شجاعی در نسبت با دیگر وامداران تصوف، خیال‎‌‎انگیزتر است و استحکام دوره‎‌‎های میانی نثر صوفیانه را ندارد و پیوندش با مضامین اجتماعی دشوار است، اما او نبض زمانه را در دست داشت و زبانش سکه رایج شد و به همان اندازه که زبان از محیطش تأثیر پذیرفته است، به‎‌‎عنوان نویسنده‎‌‎ای شهیر بر دوره و زمانش مؤثر بوده است. نمونه‎‌‎های برجسته نثر شجاعی در 2دهه 60 و70‎ ‌‎زاده می‎‌‎شود و گویی با تغییر زمانه زبان همراهی نمی‎‌‎کند و کمتر اثر درخوری از او می‎‌‎بینیم.
«سرت را اگر روی پایم بگذاری، دستم را اگر در میان موهایت گم کنی، چشم‎‌‎های بسته‎‌‎ات را اگر به من بدوزی، کلام مرا شاید بهتر دریابی. صدای دلخراش خمپاره می‎‌‎خواهد نگذارد که تو حرف‎‌‎هایم را بشنوی. این جاده قلوه‎‌‎کن‎‌‎ شده از گلوله‎‌‎های نابینای دشمن، این تکان‎‌‎های بی‎‌‎وقفه و ناگزیز آمبولانس، غرش گاه و بی‎‌‎گاه هواپیماها و هلی‎‌‎کوپترها، ریزش بی‎‌‎امان گلوله‎‌‎ها، نمی‎‌‎گذارند که گوش تو صدای مرا دریابد. اما من با تو سخن می‎‌‎گویم، رساتر از همیشه و تو حرف‎‌‎هایم را می‎‌‎شنوی، روشن‎‌‎تر از هر روز، به یقین. زبان گلایه ندارم، که زبان گلایه دل را مکدر می‎‌‎خواهد و من دلم از تو روشن و صافی و زلال است. اما چرا چنین شد؟ تو دور از چشم من چه کردی، تو پنهان از من با خدا چه گفتی که دست خدا تقدیر را اینگونه رقم زد؟ اکنون که گذشته است کتمان نکن، بگو.» 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :